Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (7 milliseconds)
English
Persian
boom swing
ناحیه لرزش
boom swing
حیطه نوسان
Other Matches
swing
اونگان شدن یا کردن
swing
چرخ دادن چرخ تاب
swing
نوسان
swing
جنبش
swing
قطردوران قطر گردش
let it have its swing
بگذاریدسیرعادی خودرابکند بگذارید جریان خودراطی کند
swing up
درحال تاب خوردن
swing up
بدن راازمیله بالاکشیدن
swing saw
اره کانهای نوسان دار
swing
جنبانیدن
swing
تاب دادن
swing
تاب خوردن دور زدن چرخیدن
swing
تاب خوردن
swing
چرخیدن
swing
تاب نوسان
swing
اهتزاز
swing
اونگ نوعی رقص واهنگ ان
swing
ضربه محکم با راکت یا چوب هم گارد
swing
نوسان کردن
swing
پیچیدن موازی اسکیها
swing
هم فوروارد حرکت ناگهانی یکطرفه توپ پرتاب شده چرخش بدون کنترل بدن
boom
جهش اقتصادی
boom
تیر افقی وصل به بادبان
boom
ترقی ناگهانی
boom
بازوی متحرک
boom
ترقی کردن
boom
دستگاه شناور
boom
ستون افقی
[کشتی]
boom
تیغه
[کشتی]
boom
بوم
[کشتی]
boom
تیردکل
[کشتی]
boom
رونق گرفتن
boom
غرش
boom
تیر کوچک
boom
توسعه یافتن
boom
بسرعت درقیمت ترقی کردن
boom
غریوکردن
boom
غریدن
boom
توسعه عظیم
boom
پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
boom
غریو
boom
صدای غرش
boom
شکوفائی
boom
رونق شدید
boom
تیرک
boom
رواج
boom
بازوی بیل
boom
ستون عمودی
boom
تیغه
boom
بوم
boom
بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
boom
رونق
boom
جهش
swing bridge
پل گردان
swing bridge
پل نوسان دار
swing roll
چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
swing gates
دریچههای گردان
swing from one's heels
ضربههای قدرتی
swing bucket
جراثقال نوسان دار
swing bucket
جراثقال گردان
to swing the lead
خود را به ناخوشی زدن
to swing the lead
اززیر کار در رفتن
to make somebody swing
بدار آویختن کسی
[اصطلاح روزمره]
to make somebody swing
کسی را دار زدن
[اصطلاح روزمره]
get in the swing of things
<idiom>
به شرایط جدید عادت کردن
swing voter
فردیکهبهحزبسیاسیخاصیتعلقندارد
forward swing
تاباولیه
voltage swing
نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ
upward swing
نوسان به سمت بالا
swing bowler
توپ اندازی که از پرتاب توپ با حرکات قوسی اش استفاده میکند
giant swing
افتاب یا مهتاب
downward swing
نوسان رو به پایین
compass swing
قطب نما انحراف طولی قطب نما
giant swing
تاب بلند
back swing
نوسان به عقب
hip swing
چرخ جلو روی پارالل
swing doors
در گردان
swing door
در گردان
compass swing
چرخش خط محوری
swing bell
اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
swing bar
اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
short swing
پیچهای با شعاع کم
frequency swing
انحراف فرکانس
swing basket
سبد ابکشی
wishbone boom
تیغهجناقیشکل
boom town
شهرصنعتیشده
bottom boom
بازوی متحرک جراثقال
bottom boom
قلاب سرد کل
boom vang
طناب کوتاه وصل به پایین تیرتا عرشه قایق
sonic boom
غرش صدا
boat boom
بوم قایق
sonic boom
صدای برخورد هوا با جلوهواپیمای دارای سرعت مافوق صوت
baby boom
پرزائی
sonic boom
ترکش اوا
sonic boom
دیوار صوتی
sonic boom
انفجار صوتی
telescopic boom
ترقیناگهانیتلسکوپی
tail boom
پایهای که سطوح دم را تحمل میکند
lower boom
بوم میانی
jib=boom
بازوی جرثقیل
lower boom
تیرک میانی
quarter boom
بوم پاشنه
boom cylinder
سیلندرهیدرولیک
boom truck
کامیونبالابر
microphone boom
تیرکمیکروفن
quarter boom
تیرک پاشنه
sonic boom
انفجار صوتی شکستن دیوار صوتی
swing half turn
تاب بدن ژیمناست با نیم پیچ
grid voltage swing
تغییر یا نوسان ولتاژ شبکه
swing frame grinder
دستگاه سنگ زنی نوسان دار
the work is in full swing
کاربخوبی جریان دارد
center swing bridge
پل میانگرد
german giant swing
افتاب شکسته
There is not room no swing a cat .
<proverb>
گربه را مجال گذز نیست .
microphone boom tripod
سهپایهتیرکمیکروفن
gaff sail boom
تیرکبادبانمایل
To shake ( swing , roll) ones hips .
قر دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com