Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (2 milliseconds)
English
Persian
branch duct
مجرایشاخهای
Other Matches
duct
خط سیر مجرای لنف
duct
لولهای که حاوی کابل هایی است که اطراف یک گروه کابل یک پوشش محافظ قرار دارد
duct
مجرا
duct
لوله اب
duct
لوله هادی
duct
تونل
duct
کانال
intake duct
مجرای ورودی
inlet duct
مجرای ورودی
distributor duct
کانال توزیع کننده
wind duct
مجرایباد
cable duct
لوله محافظ کابل برق
air duct
مجرای هوا
air duct
هواکش
accessible duct
مجرای دسترس
overflow duct
مجرای سرریز
parotid duct
لولهای که از غده بنا گوشی بدهان میرود
syphon duct
مجرای اببر سیفونی
fan duct
کانالپنکه
heating duct
محفظهآبداغ
lacrimal duct
مجرایاشکی
lactiferous duct
مجرایشیرزاد
main duct
لولهاصلیآب
propeller duct
قابپروانه
supply duct
منبعمجرایآب
access duct
مجرای دسترسی
exhaust duct
کانالاگزوز
ejaculatory duct
مجرایخروجی
deferent duct
مجرایمختلف
thoracic duct
مجرای سینه
thoracic duct
مجرای صدری
sudoriferous duct
مجرایعرقزا
bypass duct
محلعبورسوخت
underground duct of kiln
هواکش کوره
branch
رشته
[دانشی]
no branch
شغل بدون رسته
Y-branch
انشعابفرعی
no branch
شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
branch
[تیرک گوتیک در طاق]
branch
شاخه
[دانشی]
branch
جدولی که نشان میدهد در برنامه با توجه به نتیجه بررسی به کجا باید جهش کرد
branch
رسته
branch
رشته
branch
دایره قسمت
branch
در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
branch
شعبه زدن
branch
رشته ساقه
branch
تقسیم
branch
یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
branch
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branch
کابلی که از یک کابل اصلی به گره می رود
branch
شعبه
branch
جوانه زدن براه جدیدی رفتن
branch
جهش از بخشی از برنامه به بخش دیگر
branch
بخش
branch
شعبه رشته
branch
فرع
branch
شاخ
branch
شاخه
branch
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch
خط ی که یک یا چند وسیله را به شبکه اصلی وصل میکند
branch
شاخه دراوردن
branch
شاخه شاخه شدن
branch
انشعاب
branch
منشعب شدن گل وبوته انداختن
branch
مشتق شدن
connecting branch
اتصال یا پیوستگی
fruit branch
شاخهمیوه
root and branch
ازریشه
Special Branch
سازمانپلیسبریتانیا
root and branch
اساسا
unconditional branch
انشعاب غیر شرطی
What is your branch of study?
رشته تحصیلیتان چیست ؟
To cut off a branch .
شاخه ای را قطع کردن
branch clip
گوشیپزشکی
eco-branch
شعبه زیست بوم
[شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
root and branch
کاملا
service branch
انشعاب
grid branch
مدار شبکه
air branch
قسمت هوایی رسته هوایی
branch cutter
شاخه بر
branch depot
امادگاه رستهای
branch line
خط فرعی
branch extension
اتصال شنت
branch extension
اتصال موازی فرعی
branch head
دهانه ابگیر نهر درجه یک
branch instruction
دستورالعمل انشعاب
branch circuit
مدار انشعابی
branch cutter
اهن دهره
branch cutout
فیوز انشعاب
air branch
قسمت امور هوایی
artillery branch
رسته توپخانه
basic branch
رسته اولیه
branch address
نشانی انشعاب
branch lines
شاخه
branch lines
خط فرعی
branch line
شاخه
branch cutoff
دیواری است که معمولا درجهت عمود بر دیوار سپری ساخته میشود
branch of a company
شعبه شرکت
branch office
شعبه
olive branch
شاخ زیتون
branch exchange
رد و بدل کننده شعبهای
double branch
چهارراهه
duty branch
رسته خدمتی
duty branch
رسته
every branch of knowledge
هرشاخه ازعلوم
executive branch
فرماندهی
executive branch
officer line : syn
branch switch
کلید
descending branch
شاخه نزولی مسیر گلوله
condeitional branch
انشعاب شرطی
conditional branch
انشعاب شرطی
case branch
انشعاب شرطی
olive branch
اولاد
branch office
دفتر شعبه
branch pipe
پنجه اگزوز
to lop off a branch
[from a tree]
شاخه ای را
[از درختی]
بریدن
reach out with an olive branch
<idiom>
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
to hold out the olive branch
<idiom>
[پیشنهاد آشتی کردن]
Dont break that branch off.
آن شاخه رانشکن
Remove something root and branch.
چیزی را از ریشه وبن نابود کردن
private branch exchange
مبادله انشعاب خصوصی
lower branch of meridian
نصف النهار زیرین
branch qualified officer
افسر متخصص رستهای
upper branch of meridian
نصف النهار برین
branch return pipe
لولهبرگشتشاخهای
branch supply pipe
منبعشاخهای
foam branch pipe
لوله کف ساز
branch control structure
ساختار کنترل انشعاب
branch material curriculum
برنامه اموزش مراکزاموزش رستهای
branch material position
شغل سازمانی
branch immaterial position
شغل همه رستهای
private automatic branch exchange
یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
private automatic branch exchange
رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com