Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
built in check
مقابله توکار
built in check
بررسی توکار
Other Matches
built-up
پر از ساختمان
built up
پر از ساختمان
built in
جزو ساختمان
built in
غیر قابل انتقال
built in
موجود در داخل چیزی
built in
توکار
built in
وسیلهای که از ابتدای ساخت روی دستگاه سوار شده باشد
well-built
خوشاستیل - خوشساخت
built into
که هنوز بخش فیزیکی سیستم است
new built
تازه ساز
built-in
غیرقابل انتقال
built-in
تابع مخصوصی که در برنامه پیاده سازی شده است
built-in
تشخیص خطا و بررسی اعتبار به طور خودکار روی داده دریافت شده
built
ریخت
built
ساخت
built-in
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
built-in
ی از سیستم است
built
ترکیب
new built
تازه ساخت
new built
نوساخت نوساز
purpose-built
<adj.>
هدفمند
purpose-built
<adj.>
شایسته
purpose-built
<adj.>
مفید
purpose-built
<adj.>
باصرفه
built in aerial
آنتن دستگاهی
purpose-built
<adj.>
اجرا شدنی
built in engine
موتور تاسیسات
built in font
فونت توکار
built in fonts
شکل حروف تعبیه شده
built in function
تابع توکار
purpose-built
<adj.>
درست
purpose-built
<adj.>
سودمند
jerry built
ارزان بناشده
jerry built
سر هم بندی شده
jerry-built
ارزان بناشده
jerry-built
با بی دقتی روی هم سوار شده
brick built
اجری
purpose-built
<adj.>
مناسب
purpose-built
<adj.>
عملی
brick built
اجر ساز
air built
هوایی
purpose-built
<adj.>
قابل اجرا
purpose-built
<adj.>
قابل استفاده
jerry-built
سر هم بندی شده
purpose-built
<adj.>
کارکردی
built in jack
جک مخصوص نصب
built in panel
تابلوی نصب
It has built up quite a reputation.
اسمش خوب دررفته
purpose-built
تکمنظوره برایمنظوریخاص
air built
پوچ
built-in microphone
میکروفن
the churach built him up
کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
purpose-built
<adj.>
دارای مزیت
custom-built
آنچه مخصوص یک مشتری ساخته شده است
purpose-built
<adj.>
بدرد خور
purpose-built
<adj.>
به درد بخور
jerry built
با بی دقتی روی هم سوار شده
custom built
سفارشی تهیه شده اختصاصی
custom built
سفارشی
coach built
چوبی
built up frog
قطعهای شبیه به قلب که برای ریلها به کار برده میشود
built up crossing
قطعه ریل متقاطع
built up edge
لبه مخصوص نصب
built on sand
ناپایدار
built on sand
سست بنیاد
built up frog
قلبی ریل
built up frog
قورباغهای نصب
built up lining
پوشش مرکب
built up section
مقاطع مرکب
built in stabilizers
تثبیت کنندههای خودکار
built up beam
تیر ساخته شده
Rome was not built in a day
<proverb>
رم یکشبه بنا نشد
made or built up mast
دگل چند تیکه
check
عیار گرفتن
check up
رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
check up
معاینه کردن
Please check the ...
لطفا ... را کنترل کنید.
in check
<idiom>
غیرقابل کنترل
to check up
درست رسیدگی یاحساب کردن
to check off
رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
check off
تغییرروش بازی درتجمع
check out
تصفیه حساب کردن
check out
بازدیدعمل و خصلت جنگ افزار
second check
بررسی نهایی
second check
بررسی دوباره
to check in
نام نویسی کردن
[هتل]
to check out something
چیزی را بررسی یا امتحان کردن
check
کم یا متوقف کردن سرعت بدن
check
او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
check
منع
check
تطبیق
check
مقابله
check
چک
check
امتحان کردن بازرسی
check
امتحان
check
چاپ گرفتند وضعیت داده و برنامه در یک نقط ه بررسی
check
خطا در خواندن داده ناشی از خطایی در رسانه مغناطیسی
check
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check
محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
check
نشانهای که انتخاب جعبه بررسی را نشان میدهد واغلب یک ضربدر در آن است
check
مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
check
سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
check
کیش
check
سرزنش کردن رسیدگی کردن
check
و شدن بوی شکار
check
جلوگیری کردن از
check
ممانعت کردن
check
مقابله کردن مقابله
check
بررسی
check
بررسی کردن
check
تطبیق کردن
check
نشان گذاردن
check
چک بانک
check
دریچه تنظیم
check
دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
check
بازرسی کردن
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check
بازرسی شد
check
وارسی
check
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
check
سنجیدن
check in
نام نویسی کردن مراسم ورود
check-in
وارد شدن
check-in
نام نویسی کردن مراسم ورود
check-up
بازبینی کردن
check
محک زدن
check
تجزیه کردن
check
مطالعه کردن
check
بررسی کردن
check-up
بازبینی
check-up
کنترل
check-up
کنترل کردن
check
تحقیق کردن
check
ارزیابی کردن
check in
وارد شدن
check
اجرای خشک یک برنامه
check
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
check
جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
check
حرف اضافی در متن ارسالی که بررسی میکند آیا خطایی در متن رخ داده یا یه و مقدار آن به متن بستگی دارد
check
یک بیت از کلمه دودویی که برای بررسی هر بیتی به کار می رود
check
اطمینان از صحت چیزی
check
مقابله کردن بررسی
check
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
check
خطا یا توقف کوچک در فرآیند
parity check
مقابله کردن توازن
parity check
مقابله توازن
parity check
بررسی توازن
parity check
مقابله ایستایی
reasonableness check
بررسی معقول بودن
range check
بررسی محدوده
programmed check
بررسی برنامه ریزی شده
programmed check
مقابله برنامه ریزی شده
programmable check
مقابله برنامه ریزی شده
priority of check
تقدم کیش
poke check
فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
perpetual check
کیش دایم
pay check
چک حقوق
overflow check
مقابله سرریز
overflow check
بررسی سرریز
marginal check
مقابله مرزی
frequency check
کنترل فرکانس
machine check
برسی ماشین
hardware check
مقابله سخت افزاری
limit check
مقابله حدود
hip check
سد کردن راه حریف با کمر وباسن
hook check
سد کردن راه چوب حریف ازعقب
indian check
سد کردن راه حریف با بالابردن چوب بالای سر او برای ضربه زدن به چوب او
marginal check
برسی مرزی
modulo n check
مقابله به پیمانه
overflow check
بررسی سرریزی
limit check
بررسی حدی
odd even check
بررسی فرد و زوج
odd even check
مقابله فرد و زوج
transfer check
مقابله
fore check
جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
stock check
کنترل موجودی
houndstooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
reasonableness check
بررسی و کنترل معقولانه و مستدل
Please check the battery.
لطفا باطری را کنترل کنید.
wraparound check
سد کردن چوب حریف گوی دارباچوب
visual check
مقابله بصری
visual check
مقابله دیداری
validity check
بررسی اعتبار
validity check
مقابله اعتبار
twin check
بررسی توام
twin check
مقابله توام
rain check
بلیط مجانی یا مجدد
rain check
بلیط باران
Please check the oil.
لطفا روغن را کنترل کنید.
Please check the water.
لطفا آب را کنترل کنید.
What time should I check in?
چه وقت کارت سوار شدن به من میدهید؟
rain check
<idiom>
بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
rain check
<idiom>
رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
double-check
<idiom>
دوباره چک کردن
security check
چکامنیتی
check-rail
ریلتنظیم
rain check
نوید یا قول دعوت بعدی
traveler's check
چک مسافرتی
transfer check
انتقال
sequence check
بررسی ترتیبی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com