Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
card guide
راهنمای کارت
Other Matches
guide
راهنمایی کردن
guide
ناو راهنما
guide
موج بر
guide
راهنما
guide
راهنمایی کردن تعلیم دادن
guide
کتاب راهنما
guide
هادی
guide on me
فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
guide
رهبر
guide
راهنمایی کردن غلاف
guide
راندن
guide
هدایت کردن
guide way
مسیر هدایت
guide way
مسیر لغزش
guide
EquipmentIB Processing انجمن بین المللی استفاده کنندگان کامپیوترهای بزرگ
guide
کشتی فرماندهی عملیات
guide rope
مهار
guide rod
میله راهنما
guide roller
غلطک راهنما
guide nut
شیار راهنما
guide vane
تیغه هادی
guide vane
تیغه راهنما
guide rope
طناب
guide board
تابلو راهنما
aircraft guide
مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
guide rail
شینه راهنما
guide rail
ریل راهنما
guide drum
طبلک راهنما
guide cylinder
استوانه راهنما
guide column
ستون راهنما
guide collar
طوقه راهنما
guide cam
بادامک راهنما
guide book
راهنمای مسافران
guide book
کتاب راهنما
guide bars
خط وط مخصوص دربا کد که شروع و پایان کد را نشان می دهند
guide bank
دیوار هادی سد
drilling guide
پیش مته
dovetail guide
راهنمای دم چلچله راهنمای کام وزبانه
guide edge
لبه راهنما
guide post
میل
guide post
نشان راه
guide pipes
لولههای راهنما
guide pin
پین راهنما
guide on line
راهنماهابخط شوید
guide on line
راهنماها به خط
guide slot
شیار راهنما
guide lines
خط مشیها
guide lines
دستورالعملها
guide left
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
guide flag
پرچم هادی
guide flag
پرچم راهنما
guide wall
دیواره راهنما
girl guide
دختر پیشاهنگ
wave guide
موجبر
guide dog
سگ راهنم
guide dogs
سگ راهنم
bread guide
محلقرارگرفتنناندرتستر
butt guide
حافظلبه
chain guide
محافظزنجیر
paper guide
راهنمایورقه
cutting guide
راهنمای برش
[ابزار]
line guide
خطراهنما
guide handle
دستهیراهنما
fabric guide
قسمتراهنما
wave guide
هادی برای تابشهای الکترومگنتیک
valve guide
هادی سوپاپ
girl guide
عضو پیشاهنگی دختران
guide mark
نشانهراهنما
Do you have a hotel guide?
آیا دفترچه راهنمای هتل را دارید؟
piston guide
راهنمای پیستون
light guide
هادی نور
yarn guide
هادینخبافندگی
thread guide
راهنماینخ
tape-guide
محلعبورنوار
staffing guide
کتاب راهنمای پرسنل ستاد یاکتاب راهنمای انتخاب وتشکیل پرسنل ستادی
guide bar
صفحهتیغه
double vee guide
راهنمای وی دوبل
rip fence guide
شکستنشیارحافظ
film guide roller
حلقهراهنمایفیلم
film guide rail
ریلراهنمایفیلم
helical wave guide
لوله فلزی که از فیبرهای نازک شیشهای و سیم هائی که توانایی انتقال هزاران پیام در خطوط مخابراتی رادارند تشکیل شده است
nozzle guide vane
تیغههای هادی یا راهنما
operation exposure guide
حداکثر دوز اتمی قابل قبول یاقابل دریافت
basic planning guide
راهنمای اولیه طرح ریزی
inlet guide vane
تیغههای خنک کننده جریان ورودی
coupling guide device
دستگاهحافظاتصال
exhaust guide vanes
پردههایراهنمایاگزوز
pneumatic-tyred guide wheel
عملیاتبادتایرچرخ
greetings card
کارتتبریک
card
برگ
ID card
کارت شناسایی
ID card
شناسنامه
card
خط ی از اطلاعات پانچ شده درباره یک حرف که موازی با قسمت کوتاه تر کارت است
card
فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
card
ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
card
قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
card
یک کارت پانچ
card
امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
card
روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند
card
ماشین پرداخت پارچه
card
تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
card
کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
card
وسیلهای که به طور خودکار کارت پانچ را درون دستگاه خواننده قرار میدهد
card
وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
card
کارتی با سوراخهای پانچ شده روی آن برای نمایش داده
card
وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
card
ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
card
تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
card
سوراخی که در موازات بلندترین لبه کارت قرار دارد
card
مین فلز برای تختههای مدار
card
مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود.
card
پنبه زنی
card
ورق بازی کردن
card
برگه
card
برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
card
ورق
card
ورق بازی گنجفه
card
کارت
card
مقوا
card
کارت ویزیت بلیط
card
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
card
بخشی از ستون کارت که برای یک نوع داده در نظر گرفته شده است
card
کارت تبریک کارت عضویت
card
بخشی از حافظه که حاوی نمایش داقیق اطلاعات روی کارت است
card
ورقه نصب مواد که روی آن قط عات الکترونیکی قابل نصبند
smart card
کارت هوشمند
safety card
کارت تامین اتشبار
safety card
کارت تامین جنگ افزار
red card
علامت اخراج اخراج بازیگر
red card
کارت قرمز
range card
کارت تیر سلاح جدول تیر سلاح
ram card
RAکارت
letter card
کاغذ پستی تا شده که لبههای چسب دارانرابهم چسبانده به پست میدهند
paper card
کارت کاغذی
ledger card
کارت معین
storm card
طوفان نمای دریایی
stub card
ته کارت
summary card
کارت خلاصه
tape to card
از نوار به کارت
range card
کارت برد
punched card
کارت منگنه شده
race card
برنامه اسب دوانی
playing card
گنجفه
punch card
برگ منگنه
magnetic card
کارت مغناطیسی
punch card
کارت منگنه
post card
کارت غیررسمی که تمبر روی ان چسبانده بجای کارت پستال است
playind card
ورق گنجفه
logic card
کارت منطقی
punched card
کارت کارمندی که در مقابل هرروز یا هر ساعت کار انراسوراخ کنند
post card
کارت پستال
punched card
کارت پانچ شده
punched card
کارت منگنه
qualification card
کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
time card
کارتی که ساعت حضور وغیاب کارگر روی ان قید میشود گاه برگ
to palm a card
برگی را در دست غیباندن
high card
کارتبالا
vaccination card
دفترچه واکسیناسیون
compass card
صفحه قطب نما
boarding card
کارتمخصوصیکهمسافرانباید بههمراهداشتهباشند
card vote
کنارهگیریبهنفعکسی
cash card
کارتمخصوصگرفتنپول
cheque card
کارتشناساییمخصوصدریافتچک
index card
کارتشاخص - کارت Index
To play ones last card
آخرین تیر ترکش رارها کردن
He is a loose card .
خیلی ول است
card up one's sleeve
<idiom>
برای روز مبادا نگهداشتن
trump card
<idiom>
استفاده از وسیله قدیمی اگر هیچ چیز دیگرکار نکند
I have a credit card.
من کارت اعتباری دارم.
card-cut
[برجسته کاری کوچک زنجیره ی هندسی در کتیبه های گوتیک]
to get
[be given]
your card
[British E]
<idiom>
برگه اخراج از شغل را گرفتن
[اصطلاح روزمره]
vaccination card
دفترچه مایه کوبی
card support
حافظورق
green card
کارت سبز
card-indexes
رجوع شود به file card
to play one's card well
از فرصت خود استفاده کامل کردن
trailer card
کارت پشت بند
visiting card
کارت ویزیت
visiting card
کارت اسم درفرانسه
visting card
کارت ویزیت
we left a card on him
کارتی در خانه اش گذاشتیم
yello card
کارت زرد
yello card
اخطار
card sharp
قمارباز ماهری که ورق جور میکند و برگ میزند
card sharp
برگزن
card sharps
قمارباز ماهری که ورق جور میکند و برگ میزند
card sharps
برگزن
card-carrying
دارای کارت عضویت
card-carrying
عضو رسمی
card-carrying
دو آتشه
card-carrying
واقعی
card-index
رجوع شود به file card
card format
قالب کارت
card image
تصویر کارت
debit card
کارت بدهی
data card
کارت اطلاعات کامپیوتری
data card
کارت ثبت اطلاعات
court card
سرباز
court card
بی بی
court card
صورت :شاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com