English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 88 (6 milliseconds)
English Persian
carpenters bench میز درودگری
Other Matches
tree bench [bench encircling a tree trunk] نیمکت [دور تنه ] درخت
carpenters درودگر
carpenters نجار شیروانی ساز چوب بر
carpenters نجار شیروانی ساز
carpenters خرپاساز
carpenters خرپاکوب
carpenters نجاری کردن
carpenters نجار
carpenters hatchet تبر
carpenters' stopper سیم نگهدار گیرهای
carpenters try square گونیای درودگری
carpenters axe تیشه نجاری
carpenters bevel گچ بری درودگری
carpenters pincers انبر درودگری
bench میز ابزار
bench میز قالب گیری
bench میز کار
bench میز
bench هیات قضات محکمه
bench میز کار دستگاه
bench نیمکت ذخیره ها
bench بر کرسی نشستن
bench نیمکت گذاشتن
bench تعویض بازیگر نیمکت تمرین وزنه برداری
bench روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
bench سکوی کوهستانی
bench کرسی قضاوت جای ویژه
bench سکو
bench نیمکت
bench مسند قضاوت
penalty bench منطقه پنالتی که بازیگراخراجی انجامینشیند
incline bench تخته وزنه برداری
drawing bench میز رسم
draw bench میز رسم
cross bench نیمکت بیطرفان در مجلس
clear the bench استفاده از ذخیره ها
circular saw bench اره کمانهای میزی
bench mark نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
widow bench میراث زوجه
bench height ارتفاعگسل
to sit on the bench روی نیمکت نشستن
circular bench نیمکت گرد [دایره ای]
park bench نیمکت پارک
backless bench نیمکت [صندلی] بدون پشتی
garden bench نیمکت باغ
front bench اعضایپارلمانیکهدردولتهممسئولیتدارند
team bench نیمکتبازیکنان
players' bench نیمکتبازیکنان
officials' bench نیمکتمربیان
bench seat صندلیاتومبیل
ride the bench بازیگر ذخیره
carpenter's bench میزکار
bench warmer ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
bench mark علائمی که در روی انها ارتفاع محل نشان داده شده است
bench mark نشانه
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
bench mark نشانه مبنا
bench mark شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
bench mark شاخص مبداء
bench mark رپر
bench mark انگپایه
bench mark نشان
bench micrometer میکرومتر رومیزی
bench jockey ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
carpenter's bench خرپشت
carpenter's bench دستگاه نجاری
bench warrant حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
bench wall دیوار تکیه گاه
assembly bench میز مونتاژ
be raise to the bench بر مسند قضاوت تکیه زدن دادرس شدن
bench check کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
bench stone سنگ سمباده رومیزی
bench check ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
bench press پرس میزی
bench by a back injury خارج شدن از مسابقه وزنه برداری به علت اسیب دیدگی
bench drilling machine میز دستگاه درل
double-back bench نیمکت جفتی [پشت به پشت یا یک ردیفه]
cold drawing bench میز سردکشی
bench type radial میز نوع شعاعی
dial bench gage میز اندازه گیری
bench tapping machine ماشین مته رومیزی
bench scale process فرایند کارگاهی
queens bench division دادگاه ملکه
bench milling machine ماشین فرز رومیزی
tidal bench mark انگپایه کشندی
carver's bench screw پیچمخصوصنیمکت
tidal bench mark شاخص جزر و مد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com