Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 129 (7 milliseconds)
English	Persian
casual payment	مساعده
casual payment	پیش پرداخت
Other Matches
to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms]	چیزی را قسطی خریدن
casual	غیر جدی
casual	اتفاقی
casual	غیر مهم
casual [not planned] <adj.>	تصادفی
casual [not planned] <adj.>	اتفاقی
to the casual eye <adv.>	به ظاهر امر
casual [not planned] <adj.>	شانسی
casual poor	کسیکه گاه گاهی نیازمند اعانه میشود
to the casual eye <adv.>	تظاهرا
to the casual eye <adv.>	بر حسب ظاهر
casual detachment	یکان جدا شده و منتظر دستوریا ماموریت قسمت جدا شده
casual labour	کارگر اتفاقی
casual labour	کارگری که برای حمل و نقل مواد تولیدشده هر چند گاه یکبار به کارگرفته میشود
casual labourer	عملهای که هروقت کاربرسدکارمیکند
casual uplift	بالا بردن موقتی
casual uplift	بالا رفتن موقتی
casual [not planned] <adj.>	برحسب تصادف
casual shoe	کفشمعمولی
to the casual eye <adv.>	به صورت ظاهر
casual water	تجمع موقتی اب روی زمین
adjutant general corps casual	منتصب به اجودانی
on payment	در مقابل وجه
non payment	عدم پرداخت
in payment of	بجای
payment	تادیه پول
in payment of	بعوض
in payment of	درازای
re payment	بازپرداخت
on payment	دربرابر پول
on payment	باپول
by payment	از طریق پرداخت
payment	پرداخت
payment	قسط
down payment	پیش قسط
payment	وجه
payment	کارسازی
non-payment	عدم پرداخت
against payment	درمقابل وجه
against payment	در برابر پول
against payment	با پول
down payment	پیش پرداخت
payment	تادیه
payment on account	آنچه علی الحساب پرداخت میشود
payment in full	پرداخت تمام
payment of an debt	وفاء دین
payment of a debt	اداء دین
payment in full	پرداخت کامل
payment in advance	پیش پرداخت
payment in kind	پرداخت غیرنقدی
payment in kind	پرداخت جنسی
payment stopped	دستور عدم پرداخت
payment stopped	توقف پرداخت
payment terms	شرایط پرداخت
upfront payment	پول بیعانه [پیش بها] [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
transfer payment	پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
to suspend payment	پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
terms of payment	شرایط پرداخت
suspension of payment	توقف
punctual payment	پرداخت در سر وعده
prompt payment	پرداخت فوری
stop payment	دستور عدم پرداخت چک به بانک
progress payment	پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
pre payment	پیش پرداخت
payment under reserve	پرداخت تحت تضمین
payment under a guarantee	پرداخت تحت ضمانتنامه
to stop payment	درمانده یا ورشکست شدن
payment in advance	پیش پرداخت کردن
payment by instalments	پرداخت به اقساط
deferred payment	پرداخت بصورت یوزانس
installment payment	پرداخت قسطی
in part payment	علی الحساب
final payment	پرداخت نهایی
final payment	پراخت نهائی
advance payment	پیش پرداخت
clean payment	پرداخت بی قید و شرط
documents against payment	اسناد در مقابل پرداخت
document against payment	تحویل اسناد در ازای پرداخت
date of payment	موعد پرداخت
demand for payment	تقاضای پرداخت
deferred payment	پرداخت معوق
deferred payment	پرداخت مدت دار
deferred payment	پرداخت اتی
payment by installments	پرداخت قسطی
average payment	پرداخت متوسط
as a partial payment	علی الحساب
payment against documents	پرداخت در برابر اسناد
payment against a draft	پیش پرداخت در مقابل برات
part payment	بیعانه قسط
part payment	پرداخت اقساطی
annual payment	پرداخت سالیانه
payment on account	قسط
on account payment	پیش پرداخت
notice of non payment	گواهی عدم پرداخت
monthly payment	پرداخت ماهانه
annual payment	قسط سالیانه
minimum down payment	حداقل میزان پیش پرداخت
The means of payment will appear unchanged.	شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
arrangement for payment by instalment	قسط بندی
arrangement for payment by instalment	تقسیط
30% down payment against bank guaranty	۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
annual payment factor	ضریب بازپرداخت سالیانه
balance of international payment	موازنه پرداختهای بین المللی
payment in due cource	پرداخت به موقع
delayed payment penalty	زیان دیر کرد
delayed payment penalty	خسارت تاخیرتادیه
discontinue the payment of the cost of	ترک انفاق
regular payment of salaries	پرداخت حقوق بطورمرتب
preferential claims payment	طلب ممتازه
late payment damages	خسارت تاخیر تادیه
lump sum payment	پرداخت نقدی
lump sum payment	پرداخت یکجا
mail order of payment	دستور پرداخت کتبی
payment on open account	پرداخت در حساب جاری
deferred payment credit	اعتبار برای پرداختهای معوق
To demand prompt payment.	تقاضای پرداخت فوری کردن
Payment on delivery of goods.	پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
To pay money. To make a payment.	پول پرداختن
fee [payment to professional people]	اجرت
payment on account [American English]	قسط
option of delayed payment of the price	خیار تاخیر ثمن
fee [payment to professional people]	حق الزحمه
part [ial] payment of a fine	پرداخت قسمتی از جریمه
payment by installments [American English]	قسط
to make a part [ial] payment	یک قسط را پرداختن
secure encryption payment protocol	سیستمی که یک اتصال امن بین جستجوگرکاربر ووب سایت فروشنده ایجاد میکند تا کاربران بتوانند قیمت کالاها را روی اینترنت بپردازند
To pay money. To make a payment.	بی پرده صحبت کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com