English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
ceeb (college entrance examination board شورای امتحانات ورودی
Other Matches
college entrance examinations board شورای امتحانات ورودی
college دانشگاه
college کالج
military college دانشکده افسری
medical college دانشکده طبی
junior college مدرسه فوق دیپلم
junior college اموزشکده
junior college دانشکده مقدماتی تا دو ساله اموزشکده
war college دوره پدافند ملی
teacher's college دانش سرا
staff college دانشگاه جنگ
war college دانشگاه عالی جنگ
to found a college دانشکدهای تاسیس کردن
teachers college دانشسرا
state college دانشکده دولتی
technical college مدرسه عالی فنی
technical college دانشکده فنی
teacher's college دارالمعلمین
industrial college هنر سرای عالی
electoral college هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور
training college دانشسرا
medical college دانشکده پزشکی
entrance در ورودی
entrance ورود
entrance ورودیه اجازه ورود
entrance اغاز
entrance درون رفت
entrance حق ورود دروازهء دخول
entrance مدخل بار
entrance درب مدخل
entrance در جلویی [ساختمان]
entrance مدخل
entrance ورودی
entrance مدهوش کردن دربیهوشی یاغش انداختن ازخودبیخودکردن زیادشیفته کردن
college of [music, technology,...] دانشگاه فناوری
senior technical college دانشگاه فناوری
general staff college دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
college admission tests آزمونهای پذیرش دانشجو
wall entrance عبور از داخل دیوار
entrance gallery دالان دستیابی
to entrance with fear زهره ترک کردن
entrance head بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله
entrance loss افت حاصل از اصطکاک
free entrance ورود مجانی
entrance switch کلید کنتور
service entrance پست انشعاب
delivery entrance ورودیحامل
station entrance ورودیایستگاه
entrance doors در های ورودی
entrance door در جلویی [ساختمان]
entrance door در ورودی
entrance door ورودی
He kept glancing toward the entrance. او دائما به سمت در ورودی نگاه می انداخت.
entrance fees حق ورود
entrance fee حق ورود
platform entrance سکویورود
entrance door درورودی
main entrance ورودیاصلی
entrance turnstile تیرچهاربازویگردندهورودی
entrance slide سراشیبیورودی
command and general staff college دافوس
command and general staff college دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
school and college ability test آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
self examination خود ازمایی
examination محک
re examination پرس ازمایی مجدد
examination آزمون
examination آزمایش
examination امتحان
examination تست
re-examination بازپرسی مجدد
re-examination پرس ازمایی مجدد
re examination بازپرسی مجدد
self examination درون خویشتن بینی
to take an examination امتحان دادن
examination رسیدگی معاینه
examination بازرسی
examination معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
examination معاینه کردن
examination بررسی
examination معاینه
examination ازمایه
examination امتحان ازمایش
examination امتحان
examination رسیدگی
examination بازرسی معاینه
examination بازپرسی
examination استنطاق
examination ازمون
cleared without examination ترخیص بدون بازرسی
to sit for an examination در امتحانی وارد شدن یاشرکت کردن
to give an examination امتحان کردن
to give an examination صورت امتحان دادن
cross examination استنطاق
cross examination بازرسی
cross examination بازجویی همگانی
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
cross examination بازپرسی
cross examination بازجویی استنطاق بازجویی از شهود مواجهه دادن شهود
cross examination به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
mental examination معاینه روانی
examination anxiety اضطراب امتحان
examination of the soil ازمایش خاک
To pass an examination . درامتحان قبول شدن
soil examination بررسی و ازمایش زمین ازمایش خاک
sit for an examination در امتحانی شرکت کردن
To cheat in an examination. درامتحان تقلب کردن
To sit for an examination. درامتحان شرکت کردن
cross-examination پرسش و مقابله
qualifying examination امتحان صلاحیت
psychiatric examination معاینه روانپزشکی
previous examination نخستین امتحانی که درجه A.B در کمبریج باید داد
essay examination امتحان انشایی
cross-examination بازپرسی
bar examination امتحان وکالت
There were teeming ( surging) crowds outside the entrance of the theatre house . دم در سینما جمعیت موج می زند
graduate record examination جی ار ای
examination of witness's eligibility تزکیه
To mark the examination papers . ورقه های امتحان رانمره دادن
graduate record examination امتحان ورودی بعد ازلیسانس
The regulations prescribe that all employees must undergo a medical examination. آیین نامه تجویز می کند که همه کارکنان باید آزمایش پزشکی بدهند.
board مقوا
board صفحه مدار
board سوار
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
board تخته حاوی نقشه
To get on board. سوار کشتی شدن
board کمیته تخته کار صفحه چارت
board هیئت کمیسیون
board BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board هیئت ژوری
on board <idiom> وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
board هیات
board برد
over the board بازی شطرنج حضوری
above board به طور آشکار
above board بی حیله
board شدن
board تابلوی امتیازات
with whom do you board پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
board تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
to go on board سوارکشتی شدن
board تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
i/o board تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
i got it over board انرادرکشتی اوردم
board وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
to board out بیرون ازخانه خود غذاخوردن
board روکش کردن
board سکوی شیرجه
board صفحه یامیز شطرنج
board جلد کردن تخته
go by the board از ناو پرت شدن
board کشتی
board هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
across the board یکسره
board میز غذا
across the board شامل تمام طبقات
board پانسیون شدن
across the board سرجمع
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board منزل کردن
board تابلو
board تخته
board غذای روی میز
board سوارشدن بکنارکشتی امدن
board میزشوریادادگاه
by the board از طرف پهلوی ناو
board هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board تخته پوش کردن
board اغذیه
terminal board تخته ترمینال
terminal board تخته کلم
tilting board صفحه کج شونده
three ply board تخته سه لا
to fall over board ازکشتی پرت شدن
scaffold board تخته زیر پا
chopping board تختهسبزیو گوشت
wall board تخته برای چوبکاری دیوار
valley board اب رو درهای
unpopulated board تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
tread board کف پله
top board میز نخست شطرنج
scale board تخته نازک
sea board کناره دریا
sea board کناردریا
sea board دریاکنار
sea board خط ساحلی
seguin board تخته سگن
thin board لا
terminal board محوراتصال سیمها
side board میز کناری
straw board مقوای ضخیم
story board مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
status board تابلو وضعیت
status board تابلوی نشان دهنده وضعیت
side board میز قفسه دار
accelerator board تخته تسریع
status board تابلوی وضعیت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com