English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
cell assembly مجتمع یاختهای
Other Matches
assembly گروه
assembly 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
assembly نصب ساخت
assembly گردایش
assembly نمایش یک برنامه اسمبلی که به ترتیب مکانهای حافظه مرتب شده است
assembly تعدادی دستورات کد اسمبلی که یک کار را تشکیل می دهند
assembly کارخانهای که واحدهای آن از قط عاتی از کارخانه هایی دیگر و در کنار هم جمع شده اند
assembly نشانه هایی که برای نمایش دستورات کد ماشین در برنامه اسمبلی به کار می روند
assembly زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
assembly قرار دادن یک موضوع از بخشهای مختلف در کنار هم
assembly تبدیل برنامه به کد ماشین
assembly همگذاری
assembly مجمع
assembly مونتاژ
assembly مجموعه یک واحد کامل ازچندین قطعه
assembly محل بسیج افراد احتیاط
assembly تولید
assembly بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
assembly نقطه الحاق هوایی
assembly مجمع نشست
assembly شیپور جمع
assembly تجمع
assembly هیئت قانون گذاری
assembly محفل
assembly مجلس
assembly اجتماع انجمن
assembly شیپور خاموشی دستگاه مرکب
assembly اسمبلی گردهمایی
assembly area گمگاه
riotous assembly اجتماع و مواضعه اشوبگرانه
assembly list سیاهه همگذاری
assembly listing صورت برداری همگذاری لیست اسمبلی
assembly of notables مجلس بزرگان یا اعیان پارلمانی موقتی
assembly order دستور مونتاژ وسایل
assembly order دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
assembly program برنامه همگذاری
assembly program assembler
assembly program برنامه اسمبلی
assembly shop کارگاه مونتاژ
assembly tools ابزار مونتاژ
spout assembly سرشیرآب
bridge assembly برآمدگیسیمها
bridle assembly کنترلوزنه
assembly language زبان اسمبلی
unit assembly یک قطعه مجزا
unit assembly یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
unlawful assembly مجمع غیر قانونی
unlawful assembly در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
cable assembly کابل
cable assembly مجموعه کابل و پیچ مجموعه کابل
ball assembly توپمجمع
tail assembly قسمتهایدم
assembly area منطقه تجمع
assembly bench میز مونتاژ
assembly fixture تجهیزات مونتاژ
assembly instrudactions مقررات یا دستورات نصب
assembly language زبان همگذاری
needle assembly مجمعسوزنی
assembly line دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
house of assembly مجلس ایالتی
guard assembly الات محافظ روپوش جنگ افزار مجموعه روپوش
guard assembly محفظه
legislative assembly مجلس قانونگذاری
legislative assembly مجلس شورای ملی
legislative assembly هیات مقننه
general assembly مجمع عمومی
assembly line تیمار خط
house of assembly مجلس درجه دوم قانون گذاری
assembly line خط مونتاژ
assembly line خط کلی
assembly line خط تولید
assembly lines تیمار خط
assembly lines دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly lines خط مونتاژ
assembly lines خط کلی
assembly lines خط تولید
general assembly مجلس عوام
gear assembly مجموعه چرخ دنده ها
major assembly قطعه عمده
paragraph assembly جمع اوری پاراگراف
unlawful assembly تجمع غیر قانونی
pre assembly نصب اولیه
ready for assembly اماده جهت نصب
critical assembly ترتیب بحرانی
consultative assembly مجلس شورا
constituent assembly مجلس موسسان
consmtituent assembly مجلس موسسان
duplexing assembly دستگاه دو راهه
national assembly مجلس ملی
final assembly مونتاژ نهایی
final assembly نصب نهایی
instruction for assembly مقررات نصب
major assembly قسمت عمده دستگاه
legislative body or assembly هیئت مققنه
interchangeable end assembly مجمعانتهاییمتحرک
clandestine assembly area منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
membership of legislative assembly عضویت مجلس مقننه
convoy assembly port بندر محل تجمع ستون موتوری
outline assembly drawing نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
the national consultative assembly مجلس شورای ملی
assembly language instruction دستورالعمل زبان اسمبلی
national consulative assembly مجلس شورای ملی
convoy assembly port بندر محل تجمع کاروان دریایی
object assembly test ازمون الحاق قطعات
basic unit assembly group گروه ساختمانی
breechblock operating lever assembly سطحبازکنندهگلنگدنتفنگ
assembly order control number شماره کنترل دستور کارتعمیر
assembly order control number شماره کنترل تعمیراتی
tr cell کلید فرگیر
cell تابع یا عدد مجزا در برنامه صفحه گسترده
cell المان
cell فرف نمونه
cell پیل سلول
cell جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell ثباتی که حاوی محل مرجع یک خانه مخصوص برای انجام عمل است
cell خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
cell در صفحه گسترده روشی که نتیجه یا داده در یک خانه نمایش داده میشود
cell دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
cell در یک صفحه گسترده فرمولی که در یک خانه قرار دارد
cell محل تک حافظهای قادر به ذخیره سازی یک کلمه داده که توسط یک آدرس مشخص قابل دسترسی است
cell اتاقک
cell خانه
cell سل
cell در یک سیستم ارسال داده مثل ATM بستههای داده با طول ثابت مثلاگ یک خانه در سیستم ATM شامل دادههای هشت تایی است
cell حفره
cell زندان تکی
cell پیل
cell حجره
cell سلول
cell یاخته
cell سلول یکنفری
cell باطری
cell پیل خانه باطری
cell جزء اصلی باطری
cell خانه جدول
cell زندان انفرادی
photoelectric cell فتوسل
photoelectric cell سلول فتوالکتریکی
photovoltaic cell مبدلی که مانند سلول فتوالکتریک تابشهای الکترومگنتیک را با طول موجهای مرئی و نزدیک ان به الکتریسیته تبدیل میکند
leclanche cell پیل لکلانشه
photovoltaic cell پیل نور- برقی مجاورتی
photoemissive cell لامپ نور- برقی
photoelectric cell سلول فتوالکتریک
photoconductive cell سلول فوتورسانا
memory cell سلول حافظه
to cell phone با تلفن همراه زنگ زدن
haploid cell یاخته جنسی
nerve cell یاخته عصبی
nerve cell سلول عصبی
nerve cell نرون
nuclear cell پیل اتمی
photo cell پیل نور- برقی
lymph cell سلول لنف
photoconductive cell پیل نور- رسانایی
pigment cell یاخته رنگی
pilot cell پیل راهنما
plant cell سلولگیاهی
voltaic cell پیل ولتایی
photo cell سلول فتوالکتریک
photovoltaic cell سلول خورشیدی [الکترونیک مهندسی برق]
unit cell کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد
unit cell سلول واحد
voltaic cell پیل ولتا
condemned cell سلولزندان
pollen cell شبکهگرده
honey cell حفرهعسل
cell wall دیوارهسلولی
cell membrane میتوکندری
queen cell حفرهملکه
sealed cell حفرهممهور
cell-phone تلفنهمراه
padded cell اتاقک نرم پوشدار
whiteblood cell گویچه سفیدخون گلبول سفید
solar cell سلول خورشیدی [الکترونیک مهندسی برق]
sample cell فرف نمونه
reference cell پیل مرجع
Rod cell یاخته استوانه ای [در چشم]
reference cell پیل مبنا
primitive cell سلول واحد ابتدایی
primary cell پیل ساده
porous cell پیل متخلخل
selenium cell سلول سلنیومی
standard cell پیل استاندارد
unbalanced cell سلول باطری نیکل کادنیم که بیش از سلولهای دیگر تخلیه شده است
two cell accumulator اکومولاتور دو سلولی اکومولاتور دوبل
transformer cell سلول ترانسفورماتور
stractural cell سلول ساختاری
storage cell سلول انباره
storage cell باتری
storage cell پیل باتری
storage cell یاخته انباره
plante cell باتری پلانته
current cell سل جاری
cell receptor گیرنده سلولی
cell protection حفافت سل
cell pointer اشاره گر سل
cell format قالب سل
cell format فرمت سل
cell definition تعریف سل
cell cover درپوش باتری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com