Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (7 milliseconds)
English
Persian
central postal directory
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
Other Matches
postal directory
دفتر راهنمای پست
postal directory
مدیریت پست
postal
مربوط به پست
postal
وابسته به پستخانه
postal
پستی
postal order
هزینهپستی
postal match
مسابقهای که در محل انجام میشود و نتیجه ان با پست نزد داوران ارسال می گردد
postal chess
شطرنج مکاتبهای
postal services
خدمات پستی
army postal clerk
متصدی پست ارتشی
directory
در OS/2 , -MS DOS دستور سیستم برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک
directory
SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری
directory
لیست نام ها و اطلاعات درباره فایل ها در رسانههای ذخیره سازی
ex-directory
شخصی که چنین شمارهای را دارد
directory
روش سازماندهی فایلهای ذخیره شده روی دیسک دایرکتوری حاوی گروهی از فایل ها یا زیر دایرکتوری ها است
directory
دایرکتوری
directory
فهرست
directory
راهنما
directory
در OS/2 , -MS DOS دستور برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک
directory
روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر
directory
روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
directory
دایرکتوری در یک دایرکتوری
directory
دفترچه راهنما
ex-directory
تلفنی که شمارهی آن در کتابچهی تلفن داده نشده
directory
کتاب راهنما
directory
فهرست راهنما
contents directory
فهرست محتویات
current directory
دایرکتوری جاری یا فعلی
data directory
فهرست راهنمای داده ها
directory markers
نشانههای دایرکتوری
file directory
فهرست یا راهنمای فایل
parent directory
دایرکتوری بالای یک زیر دایرکتوری
parent directory
دایرکتوری بالاتر
default directory
دایرکتوری پیش فرض یاقراردادی
root directory
دایرکتوری اصلی
root directory
دایرکتوری ریشه
telephone directory
دفترتلفن فهرست مشترکین تلفنی
directory enquiries
سرویسجستجوگرشمارهتلفن
telephone directory
کتاب تلفن
telephone directory
کتابچه راهنمای تلفن
data directory dictionary
فهرست لغت نامه داده ها
central
گروهی از مدارها که توابع اولیه یک کامپیوتر را انجام می دهند واز سه بخش تشکیل شده اند واحد کنترل
central
کامپیوتر مرکزی
central
واحد ورودی و خروجی
central
مرکزی
central
که برای تولید کلمات بزرگ CPU با استفاده از روش ها تقسم بیت به کار می رود
central
کلمه با طول کوتاه
central
ترمینالی که ارتباط بین کامپیوتر مرکز و ترمینالهای راه دور را برقرار میکند
central
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
central
فضایی در حافظه که محل آن مستقیماگ و به سرعت توسط CPU قابل آدرس دهی است
central
تلفن چی مرکزی
central
واحد محاسبات و منط ق
central tendency
تمایل به مرکز
central tendency
احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
central strip
نوار میانی
central processor
پردازشگر مرکزی
central strip
جداکننده جهات
central station
نیروگاه مرکزی
central site
سایت مرکزی
central reserve
سکوی میانی
central reserve
سکوی وسط
central purchase
خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
central terminal
پایانه مرکزی
central war
جنگ عمومی
central war
جنگ عمده
central stile
چهارچوبدربمیانی
central nave
کلیسایمرکزی
central incisor
دندانپیشینمرکزی
central defender
مدافعوسطی
Central America
آمریکایمرکزی
weather central
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
switching central
مرکز تلفن خودکار
central reservation
مرکزرزروکردن
paching central
سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
central column
ستونمرکزی
central circle
دایرهوسط
central screw
پیچمرکزی
central processor
پردازنده مرکزی
central office
دفتر مرکزی
central exchange
مرکزتلکس
central bank
بانک مرکزی
central city
مرکز شهر
central sulcus
شیار مرکزی
central gyrus
شکنج مرکزی
central load
نیروی وارد به مرکز
central load
بار مرکزی
central fissure
شیار مرکزی
central canal
مجرای مرکزی
central head
فشار مرکزی
central exchange
مرکز تلفن خودکار
central government
حکومت مرکزی
central heating
گرمایش مرکزی
central position
وضعیت مرکزی
central position
قرارگاه مرکزی
central planning
برنامه ریزی مرکزی
central pith
هسته یا مغز چوب
central city
شهر مرکزی
central convolution
شکنج مرکزی
central office
تلکس و تلگراف
central office
مرکز تلفن
central heating
حرارت مرکزی
central control desk
اطاق فرمان اصلی
Central African Republic
جمهوری آفریقای مرکزی
central concrete membrane
پرده میانی بتنی
telephone central office
مرکز تلفن خودکار
central focusing wheel
چرخهزوم مرکزی
German Central Bank
بانک مرکزی آلمان
Central Intelligence Agency
مرکز اداره اطلاعات
[ایالات متحده آمریکا]
battery control central
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
central air data
مرکز تهیه اطلاعات هوایی مرکزی
top central manhole
حفرهمیانیورودفرد
central angle of arch
دهانه کمان
central pumping station
مرکزی
central pumping station
تلمبهخانه
central angle at crest
فرجه ستیغ
unit central processing
واحد پردازش مرکزی
central treaty organization
سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
central processing unit
واحدپردازنده مرکزی
measures of central tendency
اندازههای گرایش مرکزی
central tendency measures
اندازههای گرایش مرکزی
central telegraph office
مرکز تلگراف اصلی
central pastry kitchen
اشپزخانه ثابت پادگانی اشپزخانه غیر صحرایی
central planning team
تیم طرح ریزی مرکزی
central refueling provisions
سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
central railway station
ایستگاه مرکزی راه اهن
central processing unit
واحد پردازش مرکزی
central treaty organization
انگلستان
central treaty organization
پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
central mixing plant
مرکز اختلاط بتن
central control desk
میزفرمان مرکزی
central control panel
مرکز کنترل
central control panel
تابلوی مرکزی کنترل
central limit theorem
قضیه حد مرکزی
central heating system
دستگاه حرارت مرکزی
central information file
سیستم اصلی ذخیره داده
central mass storage
انباره انبوه مرکزی
organization of central american states
سازمان دول امریکای مرکزی
central food preparation facility
کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com