Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
certificate of land	قباله زمین
Other Matches
certificate	گواهی نامه
certificate	گواهی
certificate	گواهی صادر کردن
certificate	سندرسمی
certificate	شهادت نامه
certificate	گواهینامه
certificate	تصدیق
certificate	رضایت نامه شهادت نامه
certificate	تصدیق نامه
d. certificate	ورقه پایان خدمت
certificate	تاییدیه
d. certificate	گواهی نامه مرخصی
certificate of health	گواهی بهداشت
certificate of incorporation	شرکت نامه
certificate of inspection	گواهی بازرسی
qualifying certificate	گواهی صلاحیت
certificate of liquidation	مفاصا
certificate of measurement	گواهی اندازه و ابعاد
certificate of measurement	گواهی مقدار
certificate of measurement	گواهی وزن
certificate of origin	گواهی مبدا
certificate of expenditure	سند هزینه
certificate of capacity	مدرک شایستگی
certificate of expenditure	صورت حساب
certificate of clearance	مفاصا حساب
certificate of compliance	گواهی تطبیق
certificate of damage	گواهی خسارت
certificate of damage	تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
certificate of death	گواهی فوت
certificate of death	تصدیق فوت
certificate of deposit	گواهی پول سپرده
certificate of deposit	گواهی سپرده
certificate of deposits	گواهی نامه سپرده
master's certificate	گواهینامه فرماندهی
quality certificate	گواهی کیفیت
share certificate	گواهی مالکیت سهام
stock certificate	گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
certificate of quality	گواهی کیفیت
certificate of weight	گواهی وزن
certificate of quantity	گواهی مقدار
certificate of receipt	گواهی رسید
certificate of receipt	گواهی وصول
certificate of service	تصدیق نامه خدمت
certificate of service	برگ پایان خدمت سربازی
certificate of survey	گواهی بازرسی
certificate of origin	گواهینامه مبداء
insurance certificate	بیمه مشترک
certificate of quantity	گواهی کمیت
insurance certificate	گواهی بیمه
certificate of origin	گواهی مبداء
insurance certificate	بیمه اتکایی
inspection certificate	گواهی نظارت
inspection certificate	گواهی بازرسی
identity certificate	شناسنامه
health certificate	گواهی بهداشت
divorce certificate	طلاقنامه
certificate of survey	گواهی بازدید
certificate of capacity	مدرک ابراز لیاقت
birth certificate	شناسنامه
airworthiness certificate	گواهینامه صلاحیت پرواز
death certificate	گواهی فوت
certificate of authority	وکالت نامه
certificate of expenditure	صورت هزینه
bankrupts certificate	گواهی نامه اعاده حیثیت
certificate of authority	اختیار نامه
certificate of authority	اجازه نامه
birth certificate	زایچه
birth certificate	گواهی تولد
certificate for decoration	مدرک اعطای نشان
certificate for decoration	حکم نشان
certificate of a doctor	تصدیق طبیب
certificate of a doctor	گواهی پزشک
certificate of achievement	مدرک ابراز لیاقت
certificate of achievement	مدرک تصدیق شایستگی
certificate of analysis	گواهی بررسی
certificate [official document]	مدرک
certificate in computer programming	CCP
certificate [official document]	گواهی
certificate of exclusive inheritance	گواهی انحصار وراثت
certificate of gains or losses	سند مصدق سود و زیان فروشگاه
certificate of honorable service	مدرک تصدیق خدمت صادقانه
land	زمین
land	خشکی
land n	قوم مردم
land	خاک
land	سرزمین دیار
land	به خشکی امدن پیاده شدن
land	رسیدن
never-never land	تخیلی
land	بزمین نشستن
never-never land	غیر واقعی
land	زمین پیاده شدن برجستگی بین خانها
land	سرزمین
land n	زمین
land vi	پیاده شدن رسیدن
land vi	فرود امدن
land vi	بزمین رسیدن
land vi	پائین امدن
land n	خطه
land n	ملک
land n	ملت
land n	کشور
land n	دیار
land n	سرزمین
land n	خاک
land n	خشکی
land vi	بخشکی امدن
never-never land	رویایی
land	پشت
land	درست به هدف
land	سطح کوچک صاف
land	ارض
land	سطح
land	سطح داخلی لوله بین خانهای تفنگ
land	ملک
land	فرود
land	فرودامدن
land	به گل نشستن کشتی
land	به زمین نشستن
land	سرزمین عرصه
switzer land	سویس
margin land	حد نهایی بازده زمین
table land	زمین هموار
native land	وطن
mother land	سرزمین مادری
mother land	وطن
mother land	میهن
native land	میهن
marsh land	زمین ماندابی
land tag	مجلس قانون گذاری پروس لاندتاک
land tail	باقیمانده زمینی یکان
land tail	بنه زمینی
land tax	مالیات ارضی
land tax	خراج
land tax	مالیات بر زمین
land tenure	اجاره داری زمین
land tie	تیر یا جرزی که قسمتی ازدیوار را بزمین اتصال میدهد
to cultivate land	زمین را کشت کردن
land's end	دماغهای که در دورترین قسمت باختر انگلستان واقع است
level land	زمین مسطح
low land	زمین پست
low land	پستی زمین
land tax	مالیات زمین
margin land	حالتی که بازده زمین فقط جبران پرداخت هزینه ها واستهلاکات را بکند
marsh land	زمین شوره زار
land swell	خیزاب یا غلت اب نزدیک کرانه
no man's land	زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
no man's land	سرزمین بی صاحب
wild land	صحرا بیابان
land mass	سرزمین بزرگ
land mass	اقلیم
land mass	قاره
land mass	کشخر
land mass	خشکسار
Who owns this land ?	این زمین مال کیست ؟
To be in the land of the living .	درقید حیات بودن
I'll need a plot of land .	یک قطعه زمین لازم دارم
Land-Rover	وسیلهنقلیهمورداستفادهدرزمینهایزبر
land registry	دفترنگهداریاطلاعاتمخصوصبهیکمنطقه
dry land	خشکی
land masses	اقلیم
land masses	قاره
common land	مکانعمومی
land masses	کشخر
land masses	خشکسار
wild land	زمین بایر و لم یزرع
waste land	زمین موات
waste land	اراضی موات
no man's land	سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
plough land	مقداری زمین که با هشت گاومیتوانستند در یک سال شخم بزنند
to work the land	زمین را زراعت کردن
registered land	زمین ثبت شده
scrub land	زمین بایر
land on one's feet <idiom>	با موفقیت برشرایط سخت پیروزشدن
submarginal land	زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
survey land	نقشه برداری زمین
land masses	سرزمین بزرگ
tenementary land	زمین اجاری
the lie of the land	وضع یا کیفیت طبیعی زمین وضع
the lie of the land	چگونگی اوضاع مهثب
the promised land	ارض موعود
to clear land	زمین راصاف کردن
to sight land	دیدن منظره
unutilized land	اراضی موات
fluted land	سطحمسطحمته
land forces	قوای بری
land breeze	باد خشکی
land bank	بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
land alide	لغزش زمین
land agent	دلال معاملات ملکی
immeasureable land	سرزمین بیکران
high land	زمین کوهستانی
head land	پرتگاه
head land	دماغه
land breeze	باد ساحلی
land capacity	کاراوری زمین
land force n	نیروی زمینی
land distribution	توزیع اراضی
land development	احیای اراضی
land crab n	خرچنگی که در زمین زندگی میکند ولی در دریا تخم می ریزد

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com