English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
chain letter نامهی زنجیری
Other Matches
i wrote letter a letter چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
Get the letter to him . Have the letter handed to him. نامه را بدستش برسان
i wrote letter a letter هی کاغذ نوشتم
Read out the letter. Read the letter aloud. نامه را بلند بخوان
chain فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد
chain از کلمه قبلی
chain دارد.
chain رکود داده در یک فایل زنجیری
chain باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain چاپگری که حروف آن به ترتیب پشت سر هم قرار دارند
chain لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند
chain روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
chain لیستی از داده که در آن هر اطلاع حاوی آدرس موضوع بعدی در لیست است
chain 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain متصل کردن فایل و داده ها پشت سر هم به طوری که به هر فایل یا داده بعدی یک اشاره گر وجود دارد
chain مراجعه کنید به CATENA
chain saw اره زنجیری
chain saw اره برقی
chain مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
chain لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
chain زنجیر
chain کند وزنجیز حلقه
chain رشته
chain سلسله
chain : زنجیرکردن
chain شبکه زنجیری
chain زنجیره
chain زنجیر
chain سری عکسهای یک منطقه زنجیر
chain سلسله سلسله مراتب
chain سری
chain سلسله کوه
chain زنجیر مساحی
chain زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
chain splice پیوند زنجیری
chain shortening کوتاه کردن زنجیری
closed chain زنجیر حلقهای
chain rule قانون زنجیری
chain reflex بازتاب زنجیرهای
skid chain زنجیر چرخ
chain sprocket چرخ زنجیر
chain wheel چرخ زنجیر
chain stopper خفت زنجیری
chain work کار زنجیرهای
chain survey پیمایش بدون اندازه گیری زاویه
chain survey نقشه برداری زنجیری
chain sweep مین جمع کردن با استفاده اززنجیر مین جمع کنی بازنجیر
chain winding سیم پیچ زنجیری
chain react دچار واکنشهای مسلسل وزنجیری شدن
chain react تحت واکنشهای زنجیری واقع شدن
chain hook دیلم زنجیر لنگر
chain hook هوک زنجیر
chain locker انبار زنجیر
chain locker چاله زنجیر
sprocket chain زنجیر دندانه دار
chain of command سلسله مراتب
chain of command سلسله مراتب فرماندهی
chain of evacuation سیستم اخراجات
chain of evacuation سیستم تخلیه
chain pipe دهانه چاله زنجیر
chain pipe لوله زنجیر
chain plate صفحه فلزی کنار قایق برای بستن بادبان
chain printer چاپگر زنجیری
chain printer چاپگرزنجیرهای
chain pulley قرقره زنجیر
chain hob دستگاه فرز غلطکی زنجیرهای
side chain زنجیر جانبی
daughter chain زنجیر نوزاد
diasy chain انتشار سیگنالها در طول یک گذرگاه
drag chain زنجیرکشش
drag chain عایق
lost chain زنجیره گم شده
lost chain زنجیره از دست رفته
elevating chain زنجیر بالابر
hoisting chain زنجیر بالابر
lock chain زنجیربرای بستن چرخ
link chain زنجیر اتصال
grab chain زنجیر قلاب دار
link chain زنجیر رابط
gunter's chain متر فلزی نقشه برداری
gunters chain زنجیرزمین پیمایی
heteroatomic chain زنجیر ناجور اتمی
homoatomic chain زنجیر جور اتم
daughter chain زنجیر فرعی
markov chain زنجیر مارکوف
markov chain زنجیره مارکف
print chain زنجیر چاپ
pointer chain زنجیر اشاره گرها
pawn chain زنجیر پیادهای شطرنج
endless chain زنجیر مدور
parent chain زنجیر اصلی
crane chain زنجیر جرثقیل
curb chain زنجیر وصل به هویزه زیر فک اسب
parent chain زنجیر مادر
daisy chain باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
daisy chain ارسال یا تغییر دهد
daisy chain خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
daisy chain زیر تابعی در برنامه که سایرین را در یک مجموعه فراخوانی میکند. اولین تابع دومین
daisy chain سومین را و... فراخوانی می کنند
daisy chain روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
load chain زنجیر بار
measuring chain زنجیر مساحی
chain track مسیر زنجیر
chain-smoker کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
mooring chain زنجیرمهار
chain gang هم زنجیر
lifting chain زنجیربالابر
drive chain زنجیرهراندن
chainsaw chain تیغهارهدرختبری
chain wheel B زنجیریچرخهیب
chain wheel A زنجیریچرخهیA
chain stitch بافت زنجیری
chain stay محلقرارگیریزنجیر
chain of neurons نرونهایزنجیرهای
chain of dunes زنجیرتلمسه
chain guide محافظزنجیر
chain drive زنجیرهکششی
chain saws اره زنجیری
chain saws اره برقی
chain brake عایقزنجیر
safety chain زنجیرهامنیت
He is a chain smoker. پشت سرهم سیگار می کشد
chain-smokers کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
chain store فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
chain stores فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
chain smoker کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
chain reaction واکنش زنجیری یاهستهای
chain reaction واکنش زنجیری
chain reaction واکنش زنجیرهای
chain reactions واکنش زنجیری یاهستهای
chain reactions واکنش زنجیری
chain reactions واکنش زنجیرهای
chain mail زره زنجیری
chain rule قاعده زنجیری [ریاضی]
chain stitch گره یا کوک زنجیره ای جهت جلوگیری از باز شدن گلیم بافت و تزیین و یا کناره بافی و شیرازه بافی مورد استفاده قرار می گیرد
food chain زنجیره غذایی
chain guage اشل زنجیری
surveyor's chain پاپیمایشگری
surveyor's chain زنجیر مساحی
chain banking بانکداری زنجیری
chain block قرقره
chain bridge پل زنجیری
chain bridge پل معلق
chain cable زنجیر لنگر
chain case جعبه محافظ زنجیر
chain case جعبه زنجیر
studded chain حلقه زنجیر میان دار
chain clamp گیره زنجیری
chain crew متصدیان اندازه گیری
chain effects اثرات زنجیری
chain field فیلد اتصال
chain gang دستهای از محکومین که بهم زنجیر شده اند
chain grab زنجیر گیر
surveyor's chain زنچیر سنجش
tire chain زنجیر چرخ
tire chain زنجیر یخ شکن
chain-smoking پی در پی سیگار کشیدن
chain-smokes سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smokes پی در پی سیگار کشیدن
chain polymerization بسپارش افزایشی
chain polymerization بسپارش زنجیری
chain-smoked سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoking سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoked پی در پی سیگار کشیدن
vehicle chain زنجیر وسیله نقلیه
chain-smoke سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoke پی در پی سیگار کشیدن
chain letters نامهی زنجیری
band chain زنجیر مساحی
block chain زنجیردوچرخه
side chain substitution استخلاف در زنجیر جانبی
daisy chain interrupt یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
straight chain structure ساختار راست زنجیر
multi-chain necklaces گردن بند چند زنجیره
chain pipe wrench اچارزنجیرهای
long chain polymer بسپار بلند زنجیر
open chain compound سیستم باز
chain of authorities of a tradition اسناد
chain growth polymerization بسپارش افزایشی
carbon chain polymer بسپار زنجیر کربنی
branched chain structure ساختار زنجیری شاخه دار
chain growth polymerization بسپارش زنجیری
anti skid chain زنجیر محافظ در برابر لغزش
drag chain conveyor نقاله با زنجیر مقاوم
chain check stopper سیم نگهدار
grazing food chain زنجیره غذایی چرندگان
letter مراسله
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
to a. letter فرستادن
letter حرف الفباء
letter معرفت دانش
d. letter حرفی که درسالنامه دلالت برروز یک شنبه میکند
letter حرف
letter اثارادبی
letter کاغذ ادبیات
to the letter طابق النعل بالنعل
letter سند
letter حرف چاپی
to the letter <idiom> طبق قانون
letter نویسه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com