English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 165 (7 milliseconds)
English Persian
chair-rail [قرنیز دور تا دور دیوار شبیه پایه ستون]
Other Matches
my chair was next his صندلی من پهلوی صندلی اوبود
take the chair ریاست انجمنی را دارا بودن
take the chair ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
chair خرک
chair برکرسی یاصندلی نشاندن
chair کرسی استادی در دانشگاه
chair مقر
chair صندلی
to take a chair نشستن
slide chair مقرغلافمتحرک
he has passed the chair ریاست داشته است
club chair صندلی دسته دار بزرگ
he has passed the chair رئیس بوده است
camp chair صندلی سفری صندلی صحرایی
camp chair صندلی تاشونده
he nestles in the chair در صندلی غنوده
he nestles in the chair است
morris chair صندلی راحتی
hammock chair صندلی راحتی تاشوکه پشت ان پارچه ایست
curule chair کرسی عاج
gestatoraial chair کرسی حامل پاپ
office chair صندلی اداری
typist's chair صندلیتایپیست
office chair مبل اداری
to fill the chair برکرسی نشستن
fishing chair صندلی در قایق ماهیگیری
elbow chair صندلی دسته دار
step chair صندلیپلهدار
deck chair صندلی حصیری تاشو
curule chair صندلی عاج نشان
Wassily chair صندلیفلزی
night chair صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
to bottom a chair ته انداختن بصندلی
to fill the chair ریاست کردن
windsor chair صندلی دارای پشتی منحنی
an odd chair صندلی که پنج تای دیگر جور خود نداشته باشد
wheel chair صندلی چرخ دار
walking chair چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
electric chair اعدام بوسیله برق
electric chair صندلی اعدام الکتریکی
high chair صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
rocking chair صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
rocking chair صندلی گهوارهای
swivel chair صندلی چرخان
wing chair مبل دارای پشتی و دستههای چوبی و سفت
boatswain's chair صندلی نقاله
barrel chair صندلی فنری که پشتش سفت ومقعر است
arm chair صندلی راحتی
arm chair صندلی دسته دار
twisboat chair قایق- صندلی تابدار
an odd chair صندلی تکی
types of chair انواعصندلی
folding chair صندلیتاشو
director's chair صندلیمدیر
cabriole chair مبلاستیل
sedan chair تخت روان یکنفره
easy chair صندلی راحت
bean bag chair صندلیکیسهایراحتی
office swivel chair صندلی گردان اداری
rail دست انداز کمرکش در و پنجره
rail الت میانی در و پنجره
by rail باقطار
by rail با راه اهن
z rail ریل یا شینه "زد"
rail وادارمیانی در و پنجره
rail ریل
rail ریل خط اهن
per rail با راه اهن
rail سرزنش
rail توبیخ
rail شینه
rail نرده کشیدن توبیخ کردن
rail سرکوفت طعنه
rail خط اهن
third rail ریل کنتاکت
rail نرده
damper rail ریلدمبر
cross rail نردهمیانی
closure rail ریلفرعی
check-rail ریلتنظیم
rail track خطآهن
picture rail قابعکس
balance rail ریلتوازن
chancel-rail دیواره مشبک [کلیسا]
transport by rail حمل و نقل بار بوسیله راه آهن
running rail ریلسیار
safety rail سپرامنیتی
side rail ریلکناری
sill rail ریلپایه
sliding rail ریلمتحرک
altar-rail [نرده ای در جلو محراب کلیسا کشیش برگزار کننده ی مراسم را از سایر عبادت کنندگان جدا می کند.]
top rail ریلبالایی
towel rail میلهحوله
chancel-rail نرده مشبک [کلیسا]
choir-rail [ردیفی از نرده ها یا جداره ی مشبک که جایگاه همسرایان را از شبستان کلیسا جدا می کند.]
rub rail ریلساینده
lock rail ریلقفلشده
metal rail ریلفلزی
rail joint اتصالریل
rail section بخشریل
frieze-rail نرده پیشخوان
cross-rail اسکلت چوبی
communion-rail نرده محراب
rail track مسیرریل
hammer rail ریلچکش
guard-rail ریل نگهدار حائل ریل
grooved rail ریل شیاردار
guard rail جان پناه
guard rail نرده هائیکه در دوطرف پل جهت عابرین ساخته میشود
guard rail نرده دست انداز راه پله
guide rail شینه راهنما
hand rail نرده
hand rail جان پناه
hand rail دستگیره نرده
hand rail جانپناه
hand rail دست انداز
grab a rail خارج شدن از موج با گرفتن میله تخته موج
free on rail تحویل کالا روی قطار
free on rail قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
guard-rail نرده
bottom rail پاسار
bullhead rail ریل سردوبل
catch a rail برخورد تخته موج سواری باموج و سرنگونی
conductor rail شینه هادی
conductor rail ریل هادی شمش هادی
contact rail ریل کنتاکت
crane rail مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
fishplate rail ریل وصلهای
fishplate rail ریل پشت بندی
free on rail تحویل در راه اهن
hand rail دست انداز نرده
hug the rail غلطیدن یا بلندشدن گوی کنارلبه خارجی میز بیلیارد درنتیجه پیچش گوی
manning the rail گماردن پرسنل به دور ناو یاوسیله برای انجام تشریفات
rail spike میخ یا پیچ ریل
rail switch دوراهی
rail tanker واگن مخزن دار
railroad rail ریل راه اهن
ship's rail راه اهن منتهی به کشتی
guide rail ریل راهنما
to rail a place گرداگردجائی نرده یامحجرکشیدن
rail loading سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
rail capacity حداکثرفرفیت کشش ریلها از نظرتعداد قطار در روز
rail capacity فرفیت راه اهن
rail bond پل ریل
post and rail مانع در پرش اسب 4 تیر افقی و 2 تیر عمودی
top rail of sash حمایلریلی
single rail logic منطق تک خطی
skidding door rail ریل زیر در کشویی
strategic concentration by rail سیستم پولی فلزی
strategic concentration by rail نشرمسکوکات فلزی
bonding resistance of rail مقدار مقاومت اتصال به ریل
rail shuttle service سرویسانتقالریل
pedestrian guard rail جانپناه برای پیاده رو
single curtain rail ریلپردهتکی
bottom side rail ریللغزندهزیرین
film guide rail ریلراهنمایفیلم
double curtain rail میلهدوتاییپرده
rail cambering machine دستگاه ریل خم کن
rail borne vehicle وسیله نقلیهای که روی ریل حرکت میکند
rail tank car واگن نفت کش
missile launch rail ریل فراگیرنده موشک
double rail logic منطق دو خطی
top and bottom rail of door frame پاسار
to shift freight traffic from road to rail حمل نقل بار را از جاده به راه آهن منتقل کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com