Dictiornary-Farsi | chalk-line | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
chalk-line	[ریسمان اشباع شده با گچ]


Other Matches

chalk up <idiom>	ضبط کردن
chalk up	کسب امتیاز
chalk	خط کشیدن
chalk	گل سفید
chalk	مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
chalk	پودر گچی خط کشی
chalk	سریال حرکت سریال بار
chalk	شماره سریال حرکت
chalk	باگچ نشان گذاردن
chalk	نرم اهک
chalk	گچ
chalk	نشان
chalk	علامت سفیدکردن
chalk	باگچ خط کشیدن
nodular chalk	نرم اهک دردانهای
tailor's chalk	گچ یا صابون خیاطی مخصوص علامت گذاری روی پارچه
chalk commander	فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
french chalk	گچ فرانسوی
as different as chalk and cheese <idiom>	مثل آسمان و ریسمان [متفاوت]
to walk the chalk	بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
french chalk	پودر خشک کن
french chalk	گچ درزیگران گچ خیاطی
chalk stone	سفیده نقرسی
magnesian chalk	نرم اهک منیزی دار
chalk troops	سری افراد یا یکانهایی که بایستی با یک سریال هوایی حرکت کنند
as different as chalk and cheese <idiom>	مثل فیل و فنجان [متفاوت]
chalk number	شماره سریال بار هوایی شماره سریال حرکت هوایی
marly chalk	نرم اهک رسدار
chalk marl	نرم اهک رس دار
They are as different as chalk from cheese . what a contrast !	این کجا وآن کجا !
line by line milling	فرز کردن سطری
line to line fault	تماس خطوط
line to line spacing	فاصله سطور
line to line voltage	ولتاژ زنجیر شده
line to line voltage	ولتاژ بین دو خط
line to line fault	اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault	اتصال کوتاه دوقطبی
line by line analysis	تجزیه سطر به سطر
line by line milling	فرز کردن سطر به سطر
line to line fault	اتصال کوتاه بین دو فاز
line-up	ردیف ایستادن تیم
below the line	درامد یا هزینه غیر مترقبه
out of line	جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
out of line	خارج از خط جبهه
on line	در خط
line-up	به ترتیب ایستادن
line-up	به خط شدن
off line	غیر متصل
off line	قطع
off line	منفصل
off line	برون خطی
mean line	خط میان
line up	به خط شدن
line up	به ترتیب ایستادن
off line	وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line up	ردیف ایستادن تیم
on line	داخل رده
on line	مورداستعمال
old line	محافظه کار
old line	دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
o o line	خط دیدبانی سپاه
o o line	خط تقسیم دیدبانی
the line	صف
in line	همراستا
in line	شمشیر در وضع حمله
necessary line	خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
line out	قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
line by line	سطر به سطر
all along the line	درامتدادهمه خط
all along the line	در همه جا
along line	در امتداد خطوط
on line help	کمک مستقیم
line out	با خط علامت گذاشتن
line up <idiom>	به صف کردن
on line	درون خطی
on line	مستقیم
line of d.	حد فاصل
line of d.	مرز
down the line	ضربه از کنار زمین
down line	بار کردن پایین خطی
Which line goes to ... ?	کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ?	کدام خط به ... میرود؟
on the line	هواپیمای اماده پرواز
in line <idiom>	با محدودیت متداول
out of line <idiom>	ناصحیح
line up <idiom>	سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up <idiom>	به درستی میزان کردن
along line	در خط
down the line <idiom>	درآینده
line	پوشاندن
line	خط
line	طناب خط
line	خط صف
line	صفی در خط
line	در سمت
line	سیم
line	جبهه جنگ
line	لوله منفردی در سیستم سیالات
line	رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line	نسب
line	خط زدن
line	استرکردن
line	ترازکردن
to come in to line	موافقت کردن
line	: خط
line	سطر
line	ردیف
line	رشته بند
line	ریسمان
line	رسن
line	جاده
line	دهنه
line	لجام
line	: خط کشیدن
line	خط انداختن در
line	خط دار کردن
line	بخط کردن
line	اراستن
line	حدود رویه
line	طرز
Are you still on the line?	خط را قطع نکردی؟
by line	خط دوم یافرعی
by line	خط فرعی راه اهن
by-line	خط دوم یافرعی
by-line	خط فرعی راه اهن
by-line	کار یاشغل اضافی وزائد
to come in to line	در صف امدن
line	طناب سیم
line	اتصال فیزیکی به ارسال داده
line	لاین
line	شعبه
line	رشته
by line	کار یاشغل اضافی وزائد
on line	متصل
Are you still on the line?	هنوز پشت تلفن هستی؟
line	محصول
marriage line	گواهینامه ازدواج
lumber's line	خط سینه ناو
mason's line	ریسمان کار
marriage line	عقدنامه سند ازدواج
message line	خط مخابره
line transformer	مبدل خط
line voltage	ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
line voltage	ولتاژ خط
marline or line	طناب کوچک دولا
line up billiard	بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
load line	خط بار
load line	خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
line width	پهنای خط
loop line	دوراهی
line voltage	ولتاژ شبکه
lubber line	خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
lubber's line	نشانگر سینه
lubber's line	علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lumber's line	خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
mach line	موج ضربهای ضعیف
lyman line	خط لیمان
load line	خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
private line	خط خصوصی
penny a line	ارزان نویس بی مایه
penny a line	ارزان
peaked line	خط پاره پاره
peaked line	خط چین
pass a line	رد کردن طناب
overhead line	خط هوایی
overhead line	سیمکشی هوایی
outhaul line	برون کش
out of line coding	کدگذاری برون خطی
penny a line	پست
out line font	قلم متغیر
percolation line	خط نفوذ
phase line	خط خیز
principal line	خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
price line	خط قیمت
poverty line	خط فقر
possibilities line	خط بودجه
possibilities line	خط امکانات
pitch line	مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
pipe line	خط لوله
phantom line	خط فرضی
phantom line	خط سری
phase line	خط مبداء حرکت جنگی
out line font	فونت متغیر
orienting line	خط توجیه
on line system	سیستم درون خطی
new line character	دخشه تعویض سطر
neutral line	خط بی اثر
multipoint line	خط چند نقطهای
multidrop line	پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line	خط چند رشتهای
mould line	خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line	امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line	طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
mooring line	سیم مهار
mooring line	طناب مهار مین
night line	ریسمان ماهی گیری شبانه
no fire line	خط منع اتش
on line storage	حافظه درون خطی
on line operation	عمل درون خطی
on line operation	عملکرد درون خطی