English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
character string رشته دخشهای
character string رشته کاراکتری
Other Matches
string course قطاربندی
inner string زهداخلی
first string دائمی
string along <idiom> فریفتن
string out <idiom> کش دادن چیزی
to string up کوک کردن
to string up somebody بدار آویختن کسی
string رشته کردن
string سری از حروف به ترتیب الفبا- عددی یا کلمات که تغییر کرده اند و به عنوان واحد مجزا درکامپیوتر به کار می روند
string فضای ذخیره سازی برای مجموعهای از حروف الفبا- عددی
first string منظم
G-string پارچهی باریک که برخی رقاصههابا آن ستر عورت میکنند
string course رخبام
string course هره
string along وفق داشتن معوق گذاردن
string along موافق بودن
to string up somebody کسی را دار زدن
second string بازیگر ذخیره
first string درجه یک
to string up دارزدن
to string up خفه کردن
to string up اماده کردن
to string up به هیجان اوردن
G-string لنگ باریک
string رشته خالی
string : زه
string به نخ کشیدن
string چسبناک دراز
string ریشهای
string نخ مانند
string : ریش ریش
string کشیدن
string زه انداختن به
string رشته کردن نخ کردن
string قطار
string ردیف سلسله
string سیم
string رشته
string نخ ریسمان
string زهی
string بصف کردن
string زه دارکردن
string اتصال مجموعهای از رشته ها به هم
string مربی خم کردن کمان و بستن زه
string بخشی از حافظه که رشتههای حروف الفبا عددی در آن ذخیره شده اند
string زبان برنامه نویسی سطح بالا که از روشهای پردازش رشته استفاده میکند
string متغیر در زبان کامپیوتری که میتواند شامل حروف الفبا- عددی و نیز اعداد باشد
string تعداد حروف یک رشته
string عملیات برنامه که روی رشته ها اجرا میشود
string برچسب مشخصات یک رشته
string رشتهای که فقط حاوی اعداد است
string یک سری تیراندازی بوسیله یک نفر
string یک سری پیام که از یک ایستگاه به ایستگاه دیگرارسال میشود
string سری پیام یک سری گلوله
string silencer صداگیر
string arm بازوی زه کش
string band دسته موزیک سازهای سیمی
string bass ویولون سل بم
string bass کنترباس
string dampener صداگیر
shot string ساچمههای دراز خارج شده از تفنگ
search string رشته جستجو
string board تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
string hand دستی که زه را می کشد
draw string بند لیفه
check string ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
follow the string وضع مشخصی نسبت به زه گرفتن
head string خط عرضی فرضی وسط میزبیلیارد
leading string ریسمانی که پیشتر کودکان رابوسیله ان راه رفتن می اموختند
long string خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
navel string بند ناف
null string رشته پوچ
null string رشته تهی
empty string رشته خالی
string file پرونده رشتهای
to harp on one string پیوسته روی یک موضوع بحث کردن
stup string رشته تنظیم
symbolic string رشته علائم
string quartets ارکستر چهار نفری مرکب ازسازهای زهی
string quartet ارکستر چهار نفری مرکب ازسازهای زهی
shoe string بند کفش
string beans انواع لوبیا سبز
string bean انواع لوبیا سبز
the look end of a string ان سر نخ که باز و ازاد است
to harp on one string پاتوی یک کفش کردن
casing first string عایقاولینطناب
outer string زهبیرونی
string manipulation دستکاری رشتهای
string's heddle نخ کجی
string's heddle ورد
string walking تمرین تیراندازی با تیر وکمان
string variable متغیر رشته
string fingers سه انگشتی که زه کمان را می کشند
string formula فرمول رشتهای
string handling بکارگیری رشته
string length طول رشته
string manipulation دستکاری رشته
bit string رشته بیتی
bit string رشته ذرهای
string operation عملیات رشتهای
string operation عملکردرشتهای
string picture روزنه کمان
string tie کراوات باریک
alphabetic string رشته الفبائی
suspension insulator string عایقسیمهایمتراکم
cut-string stairs بغل بند باز
bow string truss خرپاهائیکه قسمتهای فوقانی و تحتانی ان نسبت به افق خمیده باشد
string processing languages زبانهای پردازش رشته
in character <idiom> مثل معمول
character مونه
character per second کاراکتر درثانیه
character صفت
character عدد صحیح خصوصیت
character یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
character صفت اختصاصی
character حرف
character نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character نویسه
character علامت
character دخشه کاراکتر
character سیرت
character per second دخشه در ثانیه
character دخشه
character خیم
character نهاد سیرت
character صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
character خط
character رقم
character شخصیتهای نمایش یا داستان نوشتن
character مجسم کردن شخصیت
character منش
special character علامت ویژه کاراکتر مخصوص
sign character دخشه علامت نما
character generator مولد کاراکتر
special character ویژه
numeric character کاراکتر عددی
special character دخشه ویژه
character disorder اختلال منش
character fill پر کردن کاراکترها
character generator دخشه زا
character graphics نگاره سازی دخشهای
separating character دخشه جدا ساز
optical character دخشه نوری
pad character حرف اضافی افزوده شده به رشته یا بسته یا فایل تا به اندازه مورد نظر برسد
pad character کاراکتر میانگیر برای پر کردن فصای خالی
receptive character منش پذیرا
oral character منش دهانی
reserved character کلمه یاعبارتی که به عنوان مشخصه درزبان برنامه سازی به کارمی رود.
reserved character فضایی ازدیسک که برای کنترل ذخیره داده به کارمی رود
reserved character حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
optical character کاراکتر نوری
character map شبکهای از بلوک ها روی صفحه نمایش
rub out character دخشه پاک کن
character guidance راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
character density تراکم کاراکترها
character density تراکم دخشه ها
character code رمز کاراکتر
substitute character حرفی که در صورتی که حرف دریافت شده تشخیص داده نشود نمایش داده میشود
sync character کاراکتر همگام
character printer چاپگر دخشهای
character actor هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
character actors هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
special character دخشه
character correction نمایشتغییرات
extended character دکمهبازکنندهصفحه
He has a clean character. اخلاقا" آدم سالمی است
historic character [شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
out of character [OOC] دور از منش من
aknowledge character کاراکتر مورد قبول
alphanumeric character دخشههای الفبا عددی
anal character منش مقعدی
character code کد کاراکتری
character code رمز دخشهای
character checking تست کاراکتری
character analysis تحلیل منش
blank character دخشه فاصله
blank character کاراکتر جای خالی
blank character کاراکتر تهی
blank character فاصله
blank character دخشه
bell character کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
backspace character دخشه پسبرد
control character دخشه کنترلی
escape character کاراکتر گریز
exploitative character منش بهره کش
check character کاراکتر مقابلهای
character pitch type elite
character pitch pica
character pitch تعداد کاراکترها در واحد اینچ در یک خط متن
forbidden character دخشه ممنوعه
check character علامت مقابلهای
character printer چاپگرعلامتی
check character دخشه مقابلهای
functional character دخشه وفیفه بندی
gap character دخشه شکاف پر کن
escape character حرفی که نشان دهنده کد espace باشد
control character کاراکتر کنترلی
crc character کاراکتر CRC
character reader دخشه خوان
character printer چاپگر کاراکتری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com