English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
check indicator نماینده مقابله
check indicator مشخص کننده مقابله
Other Matches
indicator مقیاس
indicator شاخص اندازه
indicator نماینده
indicator اندیکاتور
indicator نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
indicator شناساگر
indicator نوری که برای اخطار دادن یا بیان وضعیت یک قطعه به کار می رود
indicator ثبات یا بیت علامت که وضعیت پردازنده و ثباتهایش را نشان میدهد مثل رقم نقلی یا سرریز
indicator نمایش گرافیکی محل و استفاده پرچمهای نشان دهنده در برنامه
indicator چیزی که وضعیت فرآیند را نشان دهد. معمولا با صورت یا نور
indicator فشار سنج
indicator شاخص
indicator راهنما
indicator نمودار
indicator نمایشگر شاخص
indicator عقربه یاصفحه نشان دهنده
indicator علامت خط نشانه
indicator نشان دهنده
indicator عقربه
c o d indicator عقربه سی او دی
indicator چراغ راهنما
indicator علامت
indicator نشانگر
on-off indicator چراغروشنوخاموش
dial indicator دستگاه نشاهدهنده مدرج
azimuth indicator شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
elevation indicator صفحه نمودار درجه
achromatic indicator شناساگر اکروماتیک
elevation indicator صفحه مدرج درجه طبلک درجه
error indicator در روی خطا نما
economic indicator علائم اقتصادی
economic indicator شاخص اقتصادی
dual indicator نشاندهنده دوتایی
direction indicator دستگاه جهت نمایی
light indicator نور نما
density indicator چگالی سنج
complex indicator نشانگر عقده
column indicator نشانگر ستونی
climb indicator اوج نما
direction indicator دستگاه نشاندهنده جهت حرکت
attitude indicator دستگاه نشان دهنده زاویه تقرب
external indicator نشان دهنده وضع خارجی وسیله
frequency indicator بسامد نما
limit indicator نشاندهنده تلرانس
absence indicator جانشین
insulation indicator دستگاه ازمایش عایق بندی
indicator tube لامپ سیگنال
indicator light لامپ سیگنال
indicator gate دریچه شاخص
indicator electrode الکترودنشان دهنده
indicator electrode الکترود شاخص
magnetic indicator سمت نمای مغناطیسی هواپیما
magnetic indicator سمت یاب مغناطیسی هواپیما
mode indicator نشانگر حالت
airspeed indicator سرعت نما
frequency indicator دستگاه نشان دهنده فرکانس
gas indicator دستگاه نشان دهنده مقدار گاز
ground indicator اشکارساز اتصال با زمین
absence indicator غیبت نما
overflow indicator سرریزنما
overflow indicator سرریز نما
neon indicator شاخص نئونی
indicator diagram دیاگرام نشاندهنده
setting indicator شاخصتنظیم
wheel indicator نشانگر سکان
voltage indicator دستگاه نشان دهنده فشارالکتریکی
tuning indicator میزان نما
target indicator شاخص نشان دهنده هدف شاخص هدف
system indicator طبلک نشان دهنده کار دستگاه شاخص سیستم رمز
switch indicator گزینه نما
stack indicator پشته نما
stack indicator نماینده پشته
speed indicator تندی نما
speed indicator سرعت نما
wind indicator بادنما
calls indicator نمایشدهندهزنگتلفن
self-timer indicator تنظیمگراتوماتیک
rear indicator شاخصانتهایی
neutral indicator شاخصسوخت
indicator telltale شاخصساعتی
indicator needle عقربهسوزنی
oxygen indicator اکسیژنیدک
indicator lights نورهایراهنما
front indicator جلو
front indicator فشارسنج
charge indicator اندازهشارژ
situation indicator دستگاه سنجش وضعیت دیدرادار و وسایل ناوبری
ring indicator نشان دهنده حلقه
range indicator مقیاس مسافت
overflow indicator مشخص کننده سرریزی
range indicator طبله مسافت
range indicator شاخص مسافت
priority indicator اولویت نما
priority indicator نماینده اولویت
balance indicator ترازنما
phase indicator نشاندهنده فاز
position indicator شاخص نماها
power indicator شاخصروشن
polarity indicator شاخص قطب
rudder indicator نشانگر تیغه سکان
routing indicator گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
routing indicator نمایندهء مسیرگزینی
rogue indicator کدمخصوص برای برنامههای کاربردی کنترل مثل نشانه انتهای فایل
role indicator نشانهای برای بیان ورودی شاخص دریک موضوع مشخص
dial test indicator دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
dial indicator micrometer میکرومتر با صفحه مدرج
electron ray indicator لامپ میزان نما
current direction indicator دستگاه نشاندهنده جهت جریان
oxidation reduction indicator شناساگر اکسایش
charging indicator lamp لامپ نشاندهنده بار
oil level indicator نشانگر سطح روغن [مهندسی]
current cell indicator نشانگر سل جاری
crash position indicator برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
combined speed indicator عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
turn and bank indicator کنترلکنندهشیبوچرخش
plan position indicator صفحه رادار ناو یا هواپیما
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
key status indicator نشانگر وضعیت کلید
high tension indicator مقره فشار قوی
magnatic direction indicator دستگاه نشاندهنده جهت مغناطیسی
maximum demand indicator کنتور بار پیک
gates opening indicator شاخص باز شدن دریچه ها
dipping/indicator stalk دکمهراهنما
numerical indicator tube هر گونه لامپ الکترونی که توانایی نمایش اشکال عددی را دارد
auto answer indicator جوابگویاتوماتیکی
backstroke turn indicator اندازهشنایبرگشتبهپشت
end of file indicator انتهانمای پرونده
film leader indicator راهنمایفیلمخودکار
power level indicator توان نما
heat ready indicator چراغتعینگرما
earth leakage indicator دستگاه نشاندهنده نشتی زمین
discharge indicator disc دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق
shadow tuning indicator میزان نمای سایهای
air speed indicator سرعت نمای هواپیما
call fee indicator دستگاه نشاندهنده نرخ تلفن
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
acid base indicator شناساگر اسید- باز
air mileage indicator کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
air speed indicator صفحه سرعت نما
main beam indicator light شاخصنمایشچراغراهنما
briggs meyers type indicator سنخ نمای بریگز- مایر
oil pressure warning indicator شاخصهشدارفشارروغن
myers briggs type indicator سنخ نمای مایرز- بریگز
cathode ray tuning indicator لامپ میزان نما
electron ray indicator tube لامپ ولت نما
liquid crystal bar graph panel indicator شاخص گراف- میله بااستفاده از قطعات کریستال مایع
check و شدن بوی شکار
check وارسی
check منع
check in نام نویسی کردن مراسم ورود
check in وارد شدن
check-up کنترل کردن
check-in وارد شدن
check-in نام نویسی کردن مراسم ورود
check سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
check up معاینه کردن
check چک
check up رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
check کم یا متوقف کردن سرعت بدن
check تطبیق
check مقابله
check کیش
check-up کنترل
check مقابله کردن بررسی
check مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
check جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
check خطا یا توقف کوچک در فرآیند
check رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
check-up بازبینی کردن
second check بررسی نهایی
second check بررسی دوباره
check یک بیت از کلمه دودویی که برای بررسی هر بیتی به کار می رود
check بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
check اجرای خشک یک برنامه
check نشانهای که انتخاب جعبه بررسی را نشان میدهد واغلب یک ضربدر در آن است
check محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
to check up درست رسیدگی یاحساب کردن
to check off رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
check امتحان کردن بازرسی
check امتحان
check چاپ گرفتند وضعیت داده و برنامه در یک نقط ه بررسی
check بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
check اطمینان از صحت چیزی
check خطا در خواندن داده ناشی از خطایی در رسانه مغناطیسی
check حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
check سنجیدن
to check out something چیزی را بررسی یا امتحان کردن
to check in نام نویسی کردن [هتل]
check ارزیابی کردن
Please check the ... لطفا ... را کنترل کنید.
in check <idiom> غیرقابل کنترل
check-up بازبینی
check تحقیق کردن
check بررسی کردن
check مطالعه کردن
check تجزیه کردن
check محک زدن
check عیار گرفتن
check جلوگیری کردن از
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com