English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 166 (8 milliseconds)
English Persian
chemical wash کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
Other Matches
WI'll you give the car a wash (wash – down) please. ممکن است لطفا" اتوموبیل رابشوئید
to do the dishes [to wash up] [to give dishes a rinse] [to wash the dishes] شستن [تمییز کردن] ظرف
chemical شیمیایی
chemical ماده شیمیایی دارویی
chemical کیمیایی
chemical exchange تبادل شیمیایی
chemical pollution الودگی شیمیایی
chemical physics فیزیک شیمیایی
chemical operations عملیات شیمیایی
chemical munition سلاح شیمیایی
chemical kinetics سینتیک شیمیایی
chemical industries صنایع شیمیایی
chemical deposits نهشتهای شیمیایی
chemical horn مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی
chemical herbicide علف کش شیمیایی
chemical fuel سوخت شیمیایی
chemical energy انرژی شیمیایی
chemical engineering مهندسی شیمی
chemical equilibrium تعادل شیمیایی
chemical equivalent هم ارز شیمیایی
chemical properties خواص شیمیایی
chemical reaction واکنش شیمیایی
physio chemical وابسته به شیمی فیزیکی
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
chemical weathering هوازدگی شیمیایی
chemical weapon جنگ افزار شیمیایی
chemical warfare جنگ بوسیله گازهای شیمیایی
chemical survey بررسی منطقه از نظر شیمیایی تجسس از نظر وجود عوامل شیمیایی
chemical survey تجسس شیمیایی
chemical species گونههای شیمیایی
chemical shift جابجایی شیمیایی
chemical sense حس شیمیایی
chemical security حفافت برعلیه مواد شیمیایی
chemical security تامین شیمیایی
chemical research پژوهش شیمیایی
chemical reactor واکنشگاه شیمیایی
chemical treatment رفتارشیمیایی
chemical defense پدافند بر علیه مواد شیمیایی سمی
chemical analysis تجزیه شیمیایی
chemical analyse تجزیه شیمیایی
chemical ammunition مهمات شیمیایی
chemical alarm اعلام خطر شیمیایی
chemical agent ماده شیمیایی
chemical agent عامل شیمیایی
chemical affinity میل ترکیبی شیمیایی
chemical abstracts چکیدههای شیمی
chemical element عنصر شیمیایی
chemical feedstock مواد اولیه شیمیایی
chemical compound ترکیب شیمیایی
chemical grouting تزریق شیمیایی
chemical consolidation تزریق شیمیایی
chemical defense پدافند شیمیایی
chemical combination ترکیب شیمیایی
chemical bonding پیوندشیمیایی
chemical bonding تشکیل پیوند شیمیایی
chemical bond پیوند شیمیایی
chemical injection تزریق شیمیایی
nuclear biological chemical شیمیایی میکربی هستهای
chemical biological and radiological میکربی ورادیولوژیکی
chemical oxygen demand نیاز شیمیایی اکسیژن
chemical biological and radiological شیمیایی
chemical shift non equivalent protons پروتونهای با جابجایی شیمیایی نابرابر
chemical shift equivalent protons پروتونهای با جابجایی شیمیایی برابر
wish wash مشروب ابکی اب زیپو
wash out شکست مردود
wish wash حرف بی ربط و پوچ
wash شستشو دادن
wash off با شستشو پاک کردن
wash away با شستشو پاک کردن
do not wash نشورید
to wash down رقیق کردن
to wash down ابکی کردن
to wash up پاک کردن
to wash up شستن
wish wash سخن بی معنی
wash up از پاافتادن
wash out ضرر
wash out محو کردن شستشو
wash out ازبین بردن
wash out از پا دراوردن
wash out کثافات را پاک کردن
wash out شستشو کردن
wash out ابرو
wash out شیار ابرو
wash in پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
wash out زیان
wash up دست و رو شستن
wash out اب بردگی
wash پاک کردن
wash حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
to wash something up بکنار ساحل شستن چیزی
wash موج زایشی
wash غسل رختشویی
wash شستشو
wash اب دادن شستشو
Go and wash yourself برو دست ورویت رابشور
wash شستن
wash out valve شیر تخلیه رسوبات در مخزن
To wash ones hands of somebody (something). دست از کسی (چیزی )شستن (قطع مسئولیت ورابطه )
wash PROM پاک کردن داده از PROM
wash tub تغار رختشویی
to wash something ashore بکنار ساحل شستن چیزی
Does this material wash well? آیا این جنس قابلیت شستشودارد؟
wash one's hands of <idiom> ترک کردن
Is there a car wash? آیا اینجا کارواش هست؟
wash tower فیلهشستشو
Is there a car wash? آیا اینجا ماشینشویی هست؟
car wash محلشستشویماشین
to let music wash over somebody به موسیقی متن گوش دادن [اصطلاح روزمره]
wet wash رخت شو
wet wash لباسشو
we sent the linen to the wash رختهای شستنی رابرختشویخانه فرستادیم
wash your hands دستهای خود را بشویید
antique wash دواشور کردن فرش جهت کهنه و قدیمی جلوه دادن آن
To have a wash and brush up. سروصورت راشستن (وآرایش دادن )
back wash عقب زدن اب
pig's wash گنداب
pig's wash اشغال
pig's wash بسباب
rain wash فرسایش ناشی از ریزش باران
rock wash پوشش سنگی
slope wash شیب شست
stack wash تخلیه هوا به علت فشار گازدودکش ناو
dish wash ابی که دران فرف شسته باشند
mere wash اب زیپو
lime wash دوغاب اهک
it wont wash اگرانرابشویندرنگش میرود
back wash فشار عقب اب
back wash حرکت اب در نتیجه پارو زدن
black wash رنگ سیاه
black wash نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
wash leather جیر
dry wash خشک شویی
dry wash خشک شویی کردن
eye wash داروی چشم
to wash offŠout or away باشستش بردن یاپاک کردن
wash oil روغن شستشو
wash boiler دیگ رختشویی
wash bottle بطری شستشوی
wash bottle اب فشان
wash drawing ابرنگ سیاه
wash board تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
wash heat گرمای جوش
wash house رختشوی خانه
wash house رختهای شستنی
wash linen کهنه فرفشویی
wash board تخته رختشویی
wash basin دستشوئی
pig's wash گنداب اشپزخانه که به خوکان میدهند
wash ball صابون دستشویی
wash and wear بشور و بپوش
this soup is mere wash اب زیپواست
wash hand stand روشوری
this soup is mere wash این سوپ خیلی رقیق است
wash deck hose لوله شستشوی پل ناو
give it a good wash خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
hand wash basin چاهک دستشویی
wash hand stand دستشویی
This cloth dosent shrink in the wash. این پارچه در آب جمع نمی شود
Whishes dont wash the dishes. <proverb> آرزوها و خیالات ظرفها را نمى شویند .
hand wash in lukewarm water شستندستهادرآبولرم
machine wash in warm water at a gentle setting شستشوباماشیندرآبگرم وملایم
machine wash in hot water at a normal setting شستشوباماشیندرآبنرم وگرم
machine wash in lukewarm water at a gentle setting شستشوباماشیندرآبنیمگرم وملایم
machine wash in warm water at a normal setting شستشوباماشیندرآبگرم ونرمال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com