English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
cheque book دفترچه چک
cheque book دسته چک
Search result with all words
calculator/cheque book holder دفترچهنگهدارندهحساب
cheque book cover پوششدفترچهچک
Other Matches
cheque حواله
cheque برات
cheque چک
cleared cheque چک وصول شده
bouncing cheque چک برگشتی
traveller's cheque چک مسافرتی
crossed cheque چک مسدود
counterfoil of a cheque ته چک
bounced cheque چک برگشتی
cancelled cheque چکی که وجه ان را بانک به اورنده چک پرداخته است
antedated cheque چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
cheque card کارتشناساییمخصوصدریافتچک
cheque without funds چک بی محل
bearer cheque چک حامل
bearer cheque چک در وجه حامل
bad cheque چک برگشتی
crossed cheque چک بسته
dishonoured cheque چک بی محل
order cheque چک در نام فرد خاص
to cash a cheque چک را نقد کردن
postdated cheque چک وعده دار
stale cheque چک تاریخ گذشته
stale cheque چک قدیمی
dud cheque چک بی محل
blank cheque چک سفید
blank cheque سفید مهر
order cheque چک به حواله کرد
open cheque چک معمولی
open cheque چک قابل انتقال
open cheque چک انتقال پذیر
draw a cheque for چک کشیدن
draw a cheque for حواله کردن
blank signed cheque چک سفید امضاء
to bounce [cheque/check] برگشتن [چکی]
cheque to a person's order چکی که گیرنده وجه باید پشت انرا امضا کند
To cancel ( an invitation , a passport, a cheque). باطل کردن (دعوت ،گذرنامه ،چک )
your book کتاب شما
to d. into a book نگاه مختصر بکتابی کردن
book اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book رزرو کردن توقیف کردن
book ثبت کردن
book درکتاب یادفترثبت کردن
by the book کتابی
by the book ازروی کتاب
book value ارزش ثبت شده در دفتر
book value بهای دفتری
book شماره بازیگرخطاکار
book value ارزش دفتری
book دفتر
your book کتابتان
i will t. you for the book شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
i had never seen such a book من هرگز چنین کتابی ندیده ام
here is my book کتاب من اینها
here is my book اینست کتاب من
you are welcome to my book بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
it was a p to another book مقدمه کتاب دیگربود
with out book برون سند کتابی ازبر
very many book کتابهای خیلی زیاد
book بداخلاق
book value ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
to book something چیزی را رزرو کردن
that book ان کتاب
that book این کتاب
that is my book این
that is my book کتاب من است
book فصل یاقسمتی از کتاب
the a of a book خوانندگان کتابی
the book is out of p کتاب تمام شده است
book one جلد نخستین
book one کتاب نخست
this book is yours این کتاب مال شما ست
to book something چیزی را سفارش دادن
book مجلد دفتر
book کتاب
winter book تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
white book ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
waste book دفتر باطله
white book کتاب سفید
what is this book worth? این کتاب چقدر ارزش دارد
text book کتاب درسی
woman of the book کتابیه
word book کتاب لغت
telephnone book دفتر تلفن
year book سالنامه
Yellow Book مشخصات -CD ROM منتشر شده توسط Philips که حاوی قالب ذخیره سازی داده است و استاندارد ROM-CD XA را می پوشاند
the book is print کتاب زیر چاپ است
service book کتب مذهبی
service book کتب دعا
tou book لباس تکواندو
to wade through a book بکندی وزحمت کتابی راخواندن
thank tou for that book متشکرم
that book will immortalize him ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
to consult a book از کتاب فال گرفتن
text book کتاب اصلی دریک موضوع
the book is my property کتاب مال من است
to bring to book حساب پس گرفتن
to bring to book بازخواست کردن از
to bind a book صحافی کردن یک کتاب
thank tou for that book خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
to consult a book سرکتاب باز کردن
to subscribe for a book پیش ازانتشارکتاب تعهدخریدیک یاچندجلدانراکردن
to read a book کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
to put any one through a book کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
to license a book اجازه چاپ کتابی را دادن
to gut a book جوهرمطالب کتابیراکشیدن
text book رساله
to gut a book مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
to e. upon acovnt book همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
time book دفتر ثبت ساعات کار
To bind a book. کتابی را جلد کردن
Please fetch the book. لطفا"بروکتاب رابیاور
rule book کتابقانون
rent book کتابچهایکهدرآنمبلغکرایهذکرشدهباشد
reference book کتابمرجع
phrase book لغتنامهمسافرت
pension book برگهایکهوجهیکهبایستپرداختشوددرآندرجشدهاست
guest book دفترچهمیهمانها
exercise book کتابتمرین
cookery book کتابآشپزی
code book کتابرمزگشا
word book واژه نامه
She was reading the book to herself. کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
You wI'll benefit by this book . از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
What is the title of the book ? عنوان این کتاب چیست ؟
book keeping حسابداری [حسابداری]
the forthcoming book کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
when reading a book در حال خواندن کتابی
People of the Book پیروان کتاب مقدس [ دین]
throw the book at <idiom> شدیدا مواخذه کردنبخاطر شکستن قانون
To talk like a book . لفظ قلم صحبت کردن
She laid the book aside . کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
book token کارتخریدکتاب
word book کتاب لغت
book ends کتابنگهدار
appointment book دفترچهقرارملاقاتها
telephone book راهنمای تلفن
telephone book دفتر تلفن
phone book دفتر حاوی شمارههای تلفن
phone book کتاب راهنمای تلفن
log book رخداد نامه
have one's nose in a book <idiom> دائم سر توی کتاب داشتن
log book دفتر رخدادهای روزانه
comic book کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
comic book کتاب کاریکاتور
book plates برچسب کتاب
log book رخداد نگاشت
edition [ed.] [of a book] چاپ [کتابی]
word book قاموس
word book فرهنگ لغات
address book دفترچه تلفن
word book لغت نامه
spine of the book تیرهپشتیکتاب
word book دیکشنری
have one's nose in a book <idiom> کرم کتاب خوانی داشتن
book a seat جا رزرو کردن
edition [ed.] [of a book] ویرایش [کتابی]
bound book کتابپربرگ
book of matches جعبهکبریت
book plate برچسب کتاب
scrap book مجموعه عکس هاوقطعاتی که از کتابهای دیگر بریده باشند
he stole my book کتابم را دزدیدند
call book دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
bring to book بازخواست کردن از
bell book دفتر موتورخانه
book review مقاله درباره کتاب
book review انتقاد از کتاب
book og kings سفرملوک :نام یکی ازکتابهای عتیق
book og kings کتاب پادشاهان
book of reference کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
book of psalms مزامیر داود
book of psalms زبور حضرت داود
book of psalms زبور داود
book of proverbs کتاب امثال حضرت سلیمان
book of account دفترحساب
chap book کتابچه اشعاروادبیات عوام پسند که دوره گردان می فروشند
check book کتابچه ثبت ارقام یاموادرسیدگی شده
he presented me with a book کتابی بمن پیشکشی کرد
gun book دفتریادداشت سوابق توپ
gun book دفترچه خدمت توپ
guide book راهنمای مسافران
guide book کتاب راهنما
Green Book مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
fly book قوطی مگس ساختگی
field book دفترچه یادداشت نقشه بردار
day book دفتر روزنامه
bell book دفتر ثبت دستورات موتور
copy book دفتر کپیه
condition book کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
class book کتاب کلاسی
book of account دفتر روزنامه
book of account دفتر کل
blank book دفترسفید
black book کتاب سیاه
black book دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
bill book دفتر بروات
account book دفتر حساب
accession book فهرست کتب یک کتابخانه که به سایر کتب ضمیمه شود
talking book صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
statute book قوانین موضوعه
statute book کتاب قانون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com