English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
chess master استاد شطرنج
Other Matches
chess شطرنج
chess سطح شیب دار پل شناور
chess oscar اسکار شطرنج
chess olympiad المپیاد شطرنج
chess man مهره شطرنج
chess machine لقب کاپابلانکا
chess machine ماشین شطرنج
chess clock ساعت شطرنج
chess board صفحه شطرنج
blindfold chess شطرنج چشم بسته
blindfold chess غایبانه
to play at chess شطرنج بازی کردن
chess blindness کوری شطرنجی
chess notation نمایشگاهشطرنج
chess problem مسئله شطرنج
chess problem معما
living chess شطرنج با مهرههای جاندار
progressive chess شطرنج سریع
a game of chess یک مسابقه شطرنج
lightning chess شطرنج سریع
postal chess شطرنج مکاتبهای
rules of chess قوانین شطرنج
consultation chess بازی شطرنج مشورتی
consultation chess بیش از یک نفر در برابر بیش ازیک نفر
five minute chess بازی شطرنج 5 دقیقهای
correspondence chess بازی شطرنج مکاتبهای
traditional chess شطرنج استاندارد
chess board illusion خطای ادراکی شطرنجی
chess board rug قالی با طرح خانه شطرنجی که بیشتر در قرون ۱۶ و ۱۷ میلادی مرسوم بوده و از نقوش ماهی و گل در ذوزنقه ها استفاده شده است
Chess is my pastim (hobby). سر گرمی من شطرنج است
master آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
master مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
master ماهر شدن
master ارباب صاحب
master سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
master off استاد شمشیربازی
master's فوقلیسانسه-دارایمدرکMAیاMSc
to be a master of در اختیار خودداشتن
old master نقاشی هر یک از این هنرمندان
old master هر یک از نقاشان بزرگ اروپایی قبل از قرن هیجده
to be a master of دارا بودن
the master خداوند
the master در
master مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
master تسلط یافتن بر
master رام کردن
master اصلی
master تسلط یافتن
master ماهر شدن در چیزی
master کسب مهارت کردن
master رئیس
master استادشدن
master خوب یادگرفتن
master ماهرشدن
master چیره دست شدن
master of سرپرست گروه شکار روباه
master دانشور
master چیره دست
master ارباب استاد
master کارفرما
master مدیر مرشد
master پیر
master صاحب
master ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
master سیگنال زمانی که تمام قط عات سیستم با آن سنکرون می شوند
master جامع
master کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master نرم افزاری که عملیات سیستم را کنترل میکند
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master داده مرجع که در فایل اصلی ذخیره شده است
master رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
master نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
master و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
master 1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
master مخدوم
master قطعه کار اصلی
master مدل اصلی
master کاپیتان کشتی
master استاد شطرنج
master station شاه ایستگاه
master mode وضعیت اصلی
master slice شاه قاچ
master station ایستگاه اصلی
master station پست اصلی مخابرات
master mind عقل کل
master physician سر پزشک
master stroke هنر نمایی
master stroke شاهکار
master tape شاه نوار
master pick پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master mind فکر بزرگ
master mode حالت راهبر
master slave ارباب و برده
master program شاه برنامه
master of the time صاحب الزمان
master of the horse کسیکه گماشته بر امورخانواده سلطنتی است میراخور
master plot نقشه راهنمای اصلی عکس برداری هوایی
master race نژاد برتر
master tooth پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master rod شاتون اصلی
master routine شاه روال
master sergeant استوار ارشد نیروی زمینی
master sergeant سرگروهبان
master service انشعاب اصلی
master tournament مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
master workman سر کارگر
master workman استاد کار
truck master مامور یا سرپرست چندکامیون
wagon master مسئول واگن
wagon master رئیس قطار
whore master جنده باز
master cord ریسماناصلی
Master of Science فوقلیسانسMSc-
question-master فردپرسشگردریکمسابقهیاامتحان
To be a master of ones craft. درفن خود استاد بودن
They all acknowledge him master . همه او را به استادی قبول دارند
master agreement توافق اولیه
master agreement چهارچوب توافق [حقوق]
master of ceremonies رئیس تشریفات
taxing master مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
master workman سرکارگر
master's certificate گواهینامه فرماندهی
mint master رئیس ضرابخانه
missile master دستگاه توزیع اتش کامپیوتری پدافند هوایی
pilot master سر راهنما
property master متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
ring master رئیس سیرک
sailing master افسری که موافب راندن کرجیهای تفرجی است
scout master در پیشاهنگی :سر رسد
ship's master کاپیتان کشتی تجاری
ship's master افسرارشد کشتی
singing master اموزگار سرایش
master stroke استادی
master of ceremonies متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
harbor master رئیس بندر
globe master نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
french master اموزگار
drop master سرپرست پرش
drop master مدیر پرش
drill master مشق دهنده
dock master راهنمای حوض
master of the court مدیر دفتر دادگاه
harbor master مامور تنظیم حمل ونقل وامور بندرگاه
harbor master راهنمای بندر
head master مدیر اموزشگاه
head master مدیر مدرسه
french master فرانسه
head master رئیس
he is a past master in او در استاد یا کهنه کار است
harbour master مسئول بندر متصدی لنگرگاه
harbour master متصدی بندر
harbour master رئیس بندر
cargo master نوعی هواپیمای باری
cargo master هواپیمای کارگوماستر
master plan نقشه مجموعه
master plan نقشه کلیات
master keys قاعده کلی شاه کلید
master keys کلید چندین قفل
master key قاعده کلی شاه کلید
master key کلید چندین قفل
Master of Arts صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
master plans نقشه کلیات
master plans نقشه مجموعه
candidate master نامزد استادی شطرنج
beach master رئیس بارانداز
beach master افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
station master رئیس ایستگاه
master switches کلید اصلی
master switch کلید اصلی
past master استاد قدیمی
past master استاد پیشین
international master استاد بین المللی شطرنج
iron master اهن ساز
master menu برنامه غذایی اصلی یکان
master clear کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
master clock شاه زمان سنج
master clock زمان سنج اصلی
master compass قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
master console پیشخوان اصلی
master data شاه داده
master data دادههای اصلی
master document مدرک اصلی
master file شاه پرونده
master file فایل اصلی پرونده اصلی
master in lunacy مامور رسیدگی به دیوانگی ها
master mariner ناخدای کشتی بازرگانی
master menu لیست مبنای جیره غذایی اصلی
master data شاه دادهها
iron master رئیس کارخانه اهن سازی یا اهن ریزی
master builder معمارباشی
master builder بنای مقاطعه کار
master builder معمار
master carpenter سردرودگر
master carpenter سرنجار
language master اموزگار زبان
language master زبان اموز
master at arms درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
master boot record رکورد راه اندازی اصلی
Jack of all trades and master of none.. <proverb> همه کاره هیچ کاره است .
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com