Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (8 milliseconds)
English
Persian
chip seal
شن بخورد راه دادن
Other Matches
chip
خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
chip
طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
chip
کارت پلاستیکی به همراه یک وسیله حافظه یا ریز پردازنده روی آن که برای ارسال الکترونیکی یا مشخصات یک کاربر به کار می رود
chip
اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
chip
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip
کامپیوتر کامل ساده شامل CPU حافظه و پورتهای ورودی / خروجی روی یک قطعه
chip
وسیلهای که میتواند صدا تولید کند
chip
تعداد قط عات روی یک PCB یا یک وسیله
chip
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chip
لپ پریده کردن یا شدن
chip
پریدگی فلز زدگی فلز لب پریدگی
chip
خرده چوب
chip
سیب زمینی سرخ کرده
chip
ورقه شدن
chip
ژتون
chip
مهرهای که دربازی نشان بردوباخت است
chip
تراشه
chip
ژتن ریزه
chip in
contribute=
to chip off
وراوردن
to chip off
کندن
to chip off
ریختن ورقه شدن
chip
پاس بلند قوسی
chip in
<idiom>
شریک شدن
chip
رنده کردن
on chip
مدار ساخته شده روی یک قطعه
chip
قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند
to seal up
بطانه کردن
seal off
محاصره کردن ممنوع الورود کردن
to seal up
محکم بستن
to seal up
درز گرفتن کاغذ گرفتن
seal up
مهر کردن
seal off
مهروموم کردن
seal up
درز گرفتن
seal up
کاغذ گرفتن
to a one's seal to
مهر کردن
seal up
محکم بستن
seal up
لاک و مهر کردن
to a one's seal to
مهرزدن
seal
اب بندی
seal
گوساله ماهی
seal
مهر
seal
نشان تضمین
seal
مهر کردن
seal
هوابند ابی
seal
صحه گذاشتن
seal
مهر و موم کردن بستن
seal
مهرزدن
seal
محکم چسباندن
seal
جذم کردن
seal
زهوار
seal
کاسه نمد
seal
درپوش
seal
بتونه
seal
درزگیری کردن
seal
خوک ابی
seal
جاذم
seal
بستن چیزی بسیارمحکم به طوری که دیگرباز نشود
seal
فوک
seal
اب بند
seal
اب بندی کردن
seal
مهر و موم کردن مهر زدن
seal
مهر وموم کردن
seal
مهر و موم
chip shop
مغازهایکهدر آنموادخوراکیفروختهمیشود
one chip computer
کامپیوتر یک تراشهای
bargaining chip
انگیزانه
music chip
مدار مجتمع قادر به تولید صوت موسیقی و tane
microminiature chip
تراشه ریزمقیاس
memory chip
تراشه حافظه
jumbo chip
مدار مجتمع که از مهر نیمه هادی استفاده میکند
blue chip
سهام مرغوب
blue-chip
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
bargaining chip
مزیت
chip off the old block
<idiom>
(هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
to chip
[to chop off]
لپ پریده شدن
[کردن]
[با ضربه جدا کردن]
[تکه تکه یا ریز ریز کردن]
blue-chip
سهام مرغوب
bargaining chip
عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب
fragmental chip
خرده
fragmental chip
براده فلز
chip board
نئوپان
chip enable
تواناکننده تراشه
chip family
چند تراشه مربوط به هم
chip of the old block
بچهای که نشانی ازپدرداردcontribute
curly chip
براده پیچیده
chip pocket
شیار دندانههای اره
blue chip
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
chip select
انتخاب تراشه
continous chip
برادههای قیچی کاری
computer on a chip
کامپیوتر روی یک تراشه
chip spreader
جاده صاف کن
chip shot
ضربه کوتاه
chip axe
تیشه
discontinuous chip
براده گسسته
boiling chip
سنگ جوش
fragmental chip
خاک اره
silicon chip
تراشه سیلیکان
flow chip
براده پیوسته
silicon chip
تراشه سیلیکن
potato chip
باریکه سیب زمینی سرخ کرده
potato chip
چیپز
silicon chip
تراشه سیلیسی
static seal
واشر
static seal
لایی
solomon's seal
مهر سلیمان
seal one's fate
سرنوشت کسی را به بدی معلوم کردن
under my hand and seal
به امضا و مهر من
to set one's seal to
صحه گذاشتن
to set one's seal to
مهر کردن
water seal
بوبند اب
seal ring
انگشتر خاتم
contracts under seal
عقد رسمی
chevron seal
کاسه نمدی برای اب بندی یکطرفه در سیلندرهای هیدرولیکی یا نیوماتیکی
carbon seal
وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
to break a seal
مهری رابرداشتن
wax seal
بستمومی
set one's seal to
مهر یا تصدیق کردن
set one's seal to
تصدیق کردن
set one's seal to
مهر کردن
fur seal
فوک خزدار
great seal
مهر سلطنتی
oil seal
کاسه نمد
hair seal
خوک پرموی بی گوش
hudson seal
خز موش صحرایی امریکا
keeper of a seal
مهر دار
lead seal
مهر و موم یا پلمپ سربی
lead seal
پلمپ
lead seal
مهر سربی
privy seal
مهر شخصی پادشاه
remove the seal from
مهر چیزی را برداشتن
seal up with wax
مهر و موم
company seal
مهر شرکت
contracts under seal
عقود مصدقه عقود مبتنی بر سند رسمی
seal ring
خاتم
seal one's fate
کار کسی راساختن
cup seal
بوبند کاسه
seal of the prophets
خاتم الانبیاء
seal coat
روکاری
seal bars
میلههای اب بندی
labyrinth seal
کاسه نمد لایبرنت
sixteen bit chip
تراشه 61 بیتی
wood chip wagon
واگنتراشهچوب
thirty two bit chip
تراشه 23 بیتی
fish and chip shop
جائیکهغذاهاییمثل"ماهیسرخشده" "سوسیس"وغیرهمیفروشد
mercury seal stirrer
همزن با هوابند جیوهای
disk seal valve
لامپ خلاء با الکتردهای صفحهای
oil seal ring
رینگ روغن
deed under private seal
سند غیر مصدق
deed under private seal
سند عادی
break seal valve
شیر بست شکن
blue chip personal computer
IB که در کشور کره توسط شرکت HYUNDAI ساخته میشودکامپیوترهای شخصی ارزان سازگار با
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com