Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
clay wall
دیوار چینه
Other Matches
clay
خاک رس
clay
خاک رست
clay
خاک زدن
clay
زمین تنیس
clay
سفال
clay
خاک کوزه گری
clay
گل
clay
رس
clay brick
آجر
[ساخت و ساختمان]
river clay
گل رودخانه
clay core
مرکزخاکرس
clay brick
آجر سفالی
[ساخت و ساختمان]
refractory clay
خاک نسوز
fictile clay
گل کوزه گری
fire clay
گل اتشخوار
sand clay
رس ماسه دار
fire clay
خاک نسوز
clay mortar
ملاط از خاک رس
clay pan
کپه رسی
clay pipe
گنگ
clay pipe
تنبوشه
clay pipe
لوله سفالی
clay pit
گود خاک رس
clay puddle
گل رس
ball of clay
توپبرایساختسفال
sealing clay
گل مختوم
fire clay
گل نسوز
red clay
خاک رس سرخرنگ
pipe clay
گل سفید ویژه سفیدکاری وساختن سرچپق و چاپ چلوار
lump of clay
مشت
lump of clay
چونه گل
moulding clay
خاک قالب گیری
ordinary clay
خاک رس معمولی
unselected clay
خاک رس معمولی
pipe clay
باگل سفید پاک کردن
plastic clay
خاک رس پر مایه
firm clay
خاک رس مرطوب
red clay
سرخ رست
quick clay
بتن زنده
potter's clay
رس
potter's clay
[خاک رس کوزه گری]
short clay
خاکی که خاک رسش کم باشد خاک رس کم مایه
graphitic clay
خاک گرافیتی
potter's clay
خاک کوزه گری
tough clay
خاک رس پر مایه
over consolidated clay
خاک رس پیشفشرده
clay mortar
ملاط رستی
clay mortar
ملات گل
slate clay
شیست
acid clay
خاک رس اسیدی
over consolidated clay
خاک رس متراکم شده باپیشفشردگی
tile clay
گل کاشی پزی
short clay
خاک کم مایه
slate clay
شیست خاک رسی
shaly clay
رس نیمه بلوری
boulder clay
رس کلوخهای
boulder clay
یخ نهشت
sensitive clay
رس حساس
ceramic clay
خاک رس کوزه گری
clay grouting
تزریق خاک رس
china clay
خاک چینی
china clay
کائولن
porcelain clay
خاک چینی
clay brick
اجر خاک رسی
porcelain clay
کائولن
clay water pipe
تنبوشه
plaster of clay and straw
کاهگل
knead clay by hand
خمیر کردن
clay soaking pit
خاکشویی
artificial expended clay
رس منبسط شده مصنوعی
knead clay by hand
مشته پیچیدن
to puddle clay and sand
ازرس و ماسه گل ساختن ماسه و گل رس را بهم امیختن
plastic refractory clay
گل نسوز چسب دار
wet clay is plastic
گل رس نرم که شکل پذیر است
wall
محصور کردن
wall
تیغه کشیدن دیوار
to the wall
<idiom>
به آخر خط رسیدن
wall
مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
wall
دیواره
wall
دیوار
wall
جدار
wall
حصار دار کردن
wall
دیواری
the wall
پشت دیوارایستاده بودم
wall
حصار
wall
محصورکردن
wall-to-wall
فرش کردن سرتاسری
wall-to-wall
همگانی
wall-to-wall
همه جانبه
wall-to-wall
فراگیر
wall-to-wall
کامل
wall-to-wall
از دیوار به دیوار
wall-to-wall
[مفروش کردن کل اتاق توسط یک تخته فرش]
wall-to-wall
سرتاسری
wall
دیوارکشیدن
wall up
رسیدن موج به حداکثر اوج
to go to the wall
درتنگی یافشارواقع شدن ورشکست شدن
to peck down a wall
دیواری را با الت نوک تیزخراب کردن
wall eye
چشم مات
batter of wall
میل دیوار
wall eye
چشم سفید
wall hanging
تزئینات دیواری
to deafen a wall
دیوار راطوری ساختن که صدارا انتقال ندهد
conservative wall
دیوار باغچه
to panel a wall
دیواری را تخته کوبی کردن
choir-wall
[دیواره ی جداکننده جایگاه]
town wall
باروی شهر
wall eye
چشمی که سفیدی ان زیادوعنبیه ان کمرنگ باشد
to deaden a wall
عایق کردن دیوار
thickness of a wall
ضخامت دیوار
wall entrance
عبور از داخل دیوار
wailing wall
دیوار قدیمی اورشلیم
wall board
تخته برای چوبکاری دیوار
to deafen a wall
عایق کردن دیوار
wall energy
انرژی در واحد سطح مرزمشترک بین حوزههای مغناطیسی مختلف الجهت
to encircle with a wall
دیوار یا چینه کشیدن
wailing wall
دیوارندبه
toe wall
دیوار پای خاکریز
wall insulator
عایق دیوار
the picture on the wall
این عکس روی دیوار
wall light
چراغدیواری
wall lantern
فانوسدیواری
wall grille
شبکهدیواری
turning wall
دیواربازگشت
tank wall
دیوارهنانکر
start wall
دیوارهشروع
wall sockets
پریز های دیواری
Qibla wall
دیوارکیبلا
wall stud
تیرچوبدیواری
wall tent
چادردیوارهدار
wave wall
دیوارموج
hole in the wall
<idiom>
handwriting on the wall
<idiom>
drive someone up a wall
<idiom>
از کوره در رفتن ،عصبانی شدن
climb the wall
<idiom>
از محیط خسته وعصبانی شدن
wall sockets
پریز ها
To drive someone up the wall.
کسی رابتنگ آوردن (تحت فشار مالی )
monitor wall
دیوارهصفحهنمایشگر
fortified wall
دیوارکناری
cell wall
دیوارهسلولی
wall paint
رنگ دیوار
wall opening
روزنه دیوار
wall sockets
پریز های روی دیوار
wall clock
ساعت دیواری
wall louse
ترده
wall louse
موریانه
wall lining
اندود دیوار
wall lining
پوشش دیوار
wall knot
گره تخت
wall painting
نقاشی دیواری
wall paper
کاغذ دیواری
wall pass
پاس مستقیم
bund wall
دیوارمرکب
brick wall
آجردیوار
back wall
دیوارپشتی
wall and rails
دیواروریلها
wing wall
دیواره جانبی
wall tie
بست دیواری
wall socket
پریز روی دیوار
wall socket
پریز دیواری
wall rue
سداب کهنه
wall plate
زیرسری
wall knot
گره حصیری
thickness of a wall
کلفتی دیوار
gable wall
دیوار سنتوری
enclosure wall
دیوار بر
decorated wall
دیوار تزیینی
cut off wall
دیوار جداکننده
curtain wall
تیغه
curtain wall
دیوار پردهای
cross wall
دیوار پلهای عرضی
cross wall
دیوار همبر
wall bracket
طاقچه
face wall
نقاب
face wall
ماسک
fruit wall
چفته
front wall
دیوار جلو
front wall
دیوار مقابل اسکواش
fresco a wall
اب رنگ زدن
fresco a wall
دیوار سفید کرده را
flare wall
دیوار حائل خاکریز پل
fire wall
دیوار اتش بند
face wall
دیوار بر
coping of a wall
در پوش روی دیوار
coping of a wall
قرنیس روی دیوار
Wall Street
مرکز بانکها و سرمایه داران نیویورک
banch wall
دیواره پشتیبان
banch wall
دیواره محافظ
apron wall
صفحه پیش بند
approach wall
دیواره ورودی
cavity wall
دیوار دو جداره
cavity wall
دیوارتوخالی
cavity wall
دیوار صندوقهای
base of wall
روپی
batter of a wall
میل دیوار
batter of a wall
شیب دیوار
common wall
دیوار تقسیم دیوار جلوگیری از اتش سوزی
common wall
دیوار مشترک
an interstice in a wall
ترک در دیوار
box wall
صندوقه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com