English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (10 milliseconds)
English Persian
clean bill برات ساده
Search result with all words
clean bill of exchange بارنامه بی نقص
clean bill of health گواهی نامه بهداشت کشتی
clean bill of lading بارنامه بی نقص
clean bill of lading بارنامه بدون قیدوشرط
clean bill of lading بارنامه تمیز
clean bill of lading بارنامه ساده
clean bill of lading بارنامه بی نقض
clean bill of health <idiom> گواهی سلامتی
Other Matches
clean up عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
clean دیسک مخصوصی که کثیفی را ازنوک خوندن / نوشتن پاک میکند
clean پاک کردن خطا از داده
clean که از زمان خواندن تغییری نکرده است
clean صفحهای
clean کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
clean بی نقض
clean بی قید و شرط
clean ساده
clean-up عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
clean فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
clean مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
clean کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
come clean <idiom> راست گفتن
Please get it off ! [Please clean it up !] لطفا این را پاک کنید !
clean شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
To clean someone out. جیب کسی ؟ ؟ خالی کردن
to clean down پاک کردن
to clean down گردگرفتن از
clean پاک کردن
clean بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
clean مرتب کردن
clean تمیز کردن
clean نظیف طاهر
clean تمیز
clean پاکیزه
clean پاک
clean پاکیزه کردن
clean زدودن
clean تمیز کردن چیزی
clean تمیز کردن
clean عفیف
clean تمیزکردن
clean پاک کردن
clean بی نقص
clean بدون قید و شرط
clean هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
clean خالص
clean زدودن
clean درست کردن
clean حرکت بدون نقص
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
clean the bases ضربه زدنی که بازیگران درپایگاهها را به پایگاه اصلی می رساند
clean record عدم سوسابقه حسن پیشینه
clean aircraft هواپیمای اماده بلند شدن هواپیمای بدون مخازن خارجی
clean weapon جنگ افزار اتمی کم ریزش جنگ اتمی که اثار باقیه کم داشته باشد
dry clean خشک شویی کردن
dry clean لباس را بابخار تمیز کردن
to clean arives رودخانه ایی را لاروبی کردن
clean handedness پاکی
clean hands پاکی
clean record نداشتن پیشینه بد
clean receipt رسید بی قید و شرط
clean payment پرداخت بی قید و شرط
clean fingered رشوه نگرفته
clean handed پاک
clean handed مبرا
clean handed بیگناه
clean handedness برائت
clean animal جانورپاک یاحلال
clean hands بی الایشی
clean limbed اراسته
clean and press حرکت پرس وزنه برداری
clean limbed پاکیزه
clean and jerk حرکت دوضرب وزنه برداری
clean collection وصولی ساده
clean house زدودن
He has a clean character. اخلاقا" آدم سالمی است
clean slate <idiom> بدون هیچ اشتباهی
keep one's nose clean <idiom>
dry-clean لکه گیری کردن
dry-clean بابنزین پاک کردن
as clean as a new pin <idiom> مثل دسته گل
clean house پاک کردن
clean house پاکیزه کردن
clean house تمیز کردن
clean-cut مشخص واضح
clean-cut روشن
clean cut مشخص واضح
clean cut صریح
clean cut روشن
This isn't clean. این تمیز نیست.
squeaky clean بی عیب
squeaky clean بیکاستی
squeaky clean مثل دستهی گل
clean sweep بردنهمهجوایزدریکمسابقه
spring-clean تمام وکمالتمیزکردن
clean-cut صریح
squeaky clean بسیار تمیز
Clean and tidy. پاک وپاکیزه
clean-shaven ریش تراشیده
to wipe the slate clean <idiom> شروع تازه ای کردن [تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن] [اصطلاح]
two-hand clean and jerk وزنهبرداریدوضرب
fair or clean copy پاکنویس
The surely clean you out in this nightclub . دراین کارباره آدم را لخت می کنند ( می چاپند )
new broom sweeps clean <idiom> شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
Erase ( clean ) the blackboard. تخته سیاه راپاک کنید
Give the room a good clean. اتاق را حسابی جمع وجور کردن
To pour clean water over some ones hand . <proverb> آب پاکى روى دست کسى ریختن .
A healthy recreation . Good clean fun. تفریحات سالم
To turn tail . To show a clean pair of heels . فرار را بر قرار ترجیح دادن
way bill سند حمل
way bill بارنامه راه اهن
way bill بارنامه
way bill بارنامه دریایی
to f. the bill واجدشرایط بودن
May I have my bill, please? ممکن است لطفا صورتحسابم را بیاورید؟
got through (the bill got through the ma لایحه از مجلس گذشت
The bill, please. لطفا صورت حساب.
the bill صورت حساب
bill سند
bill منقار
bill نوعی شمشیرپهن
bill نوک بنوک هم زدن
bill صورتحساب
bill لایحه
bill قبض صورتحساب
bill of e. برات
bill اسکناس
bill صورتحساب دادن
bill بیجک
bill نوک
bill سند مالی لایحه یا طرح قانونی
bill گزارش جریان دعوی
bill اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
bill برات
bill دادخواست
bill تهیه کردن صورتحساب
bill nye صورتحساب
bill اسنادبازرگانی
bill قبض
bill حواله
stork's bill گل عطر
stork's bill برگ عطر
to bill and coo باهم غنج زدن
to dishonour a bill براتی را فکول کردن
airway bill بارنامه حمل هوایی
appropriation bill صورت ضبط اموال
bank bill برات بانک
to bill and coo بوسه بازی کردن
time bill برنامه حرکت قطار
time bill سفته مدت دار
through bill of lading بارنامه سراسری
through bill of exchange بارنامه سراسری
the bill of has come to mature وعده پرداخت برات رسیده است
bank bill اسکناس
the bill has come to maturity موعد پرداخت برات منقضی شده است
the bill has come to maturity وعده پرداخت برات رسیده است
air bill بارنامه محموله هوایی
stork's bill شمعدانی عطر
retiring a bill براتی را تسویه کردن
protect a bill وجه براتی را تامین کردن
play bill اعلان نمایش
play bill اگهی نمایش
the bill is undue وعده برات نرسیده است
omnibus bill لایحه قانونی که مسائل گوناگون در بر دارد
members bill member
member's bill طرح قانونی
long bill نوک دراز
road bill بارنامه
station bill جدول محلها
soft bill مرغ مگس خوار
station bill لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
soft bill پرنده منقار نازک حشره خوار
sight bill حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
sight bill برات دیداری
show bill تابلو اعلان نمایش
short bill برات کم مدت
sets of bill نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
hook bill منقارعقابی
to protean a bill وجه براتی راتامین کردن
to rush a bill through لایحهای راباشتاب ازمجلس گذرانیدن
bill of fare برنامه
bill of fare هزینه سفر
I think there is a mistake in the bill. من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
How much is my telephone bill? صورتحساب تلفنمان چقدر میشود؟
Please have my bill ready. لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
pad the bill <idiom> اضافه شدن هزینههای کاذب
the bill is overdraw سر رسید برات منقضی شده است
foot the bill <idiom> پرداختن
bill of fare صورت اغذیه مهمانخانه
bill of fare صورت غذا
a hefty bill صورتحساب سنگینی
bill of health گواهی بهداشت
bill of health گواهی تندرستی
bill of health گواهی صحت مزاج
bill of rights اعلامیه ده مادهای حقوق اتباع امریکایی
bill of rights قانون اساسی امریکا
bill of rights اعلامیه حقوق
bill of rights منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
fill the bill <idiom> مناسب برای همه جا
double bill مسابقهورزشی-تئاتریاسینماکهدرآندوبرنامهاجراشود
twin bill دو مسابقه توام در یک برنامه
true bill اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
treasury bill اسناد خزانه
transit bill پروانه عبور
transit bill اجازه عبور
training bill برنامه اموزشی
to veto a bill لایحه قانونی راردکردن
to talk out a bill مذاکره کردن در باره لایحهای انقدرکه موکول ببعدگرد د
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com