English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
clean bill of health گواهی نامه بهداشت کشتی
clean bill of health <idiom> گواهی سلامتی
Other Matches
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
bill of health گواهی صحت مزاج
bill of health گواهی بهداشت
bill of health گواهی تندرستی
clean bill برات ساده
clean bill of lading بارنامه بی نقض
clean bill of lading بارنامه بدون قیدوشرط
clean bill of exchange بارنامه بی نقص
clean bill of lading بارنامه تمیز
clean bill of lading بارنامه بی نقص
clean bill of lading بارنامه ساده
to be out of health ناخوش بودن
had health علت مزاج
had health ناخوشی
health بهداشت
health حال
health سلامت مزاج
to keep one's health موافب بهداشت خود بودن
health بهبودی
health تندرستی
health services خدمات بهداشتی
health services خدمات بهداری قسمتهای بهداری
the p health of old men تندرستی ناپایدارپیران
improvement in health افاقه
my health is tolerable حالم بد نیست
weak in health <adj.> کسل
my health is tolerable بدنیستم
to establish one's health تقویت مزاج کردن
in roaring health تن درست وفربه
pick up health بهبود یافتن
mental health بهداشت روانی
mental health سلامت روانی
to drink any ones health بسلامتی کسی نوشیدن
health nursing پرستاری
ill health ناتندرستی
good health تندرستی
good health صحت مزاج
weak in health <adj.> سست و کاهل
health certificate گواهی بهداشت
health clinic درمانگاه
health clinic کلی نیک پزشکی
health impairing مضر برای سلامتی
health insurance بیمه بهداشت
health insurance بیمه تندرستی
health insurance بیمه بهداشتی
health nurse نرس ارتشی
health nurse پرستار ارتشی
health nursing تخصص پرستاری
health giving صحت بخش
ill health ناخوشی
health care ارگانبهداریوتندرستی
certificate of health گواهی بهداشت
health foods غذای سالم
health foods خوراک بهداشتی
health food غذای سالم
the p health of old men صحت چندروزه پیران
Health physics فیزیک محافظت از پرتو
Health physics بهداشت پرتوی
social health بهداشت اجتماعی
public health بهداشت همگانی
health food خوراک بهداشتی
restore to health بهبود دادن
restore to health شفا دادن
to restorative to health بهبود دادن
health centre مرکز سلامتی
Health Service سرویسسلامتی
to restorative to health شفا دادن
health policy سیاست بهداشتی
vigorous health بنیه خوب
vigorous health مزاج قوی
The health authorities . مقامات اداره بهداشت
Be carful of your health . متوجه ( مواظب ) سلامتت باش
She always ignores her health. هیچوقت بفکر سلامتی اش نیست
Health physics فیزیک بهداشت
To ask after someone [someones health] حال کسی را پرسیدن. [جویای احوال کسی شدن.]
Watch your health! مواظب سلامتی خودت باش!
to re establish ons's health تقویت مزاج کردن
world health organization سازمان بهداشت جهانی
In good condition (health). سالم وبی عیب
To conserve ones health(energy ) سلامت ( نیرو ) خود را حفظ کردن
National Health Service سیستمتفمینسلامتعمومی
Exercize is good for the health. ورزش برای سلامتی خوب است
Nothing can.compensate for the loss ones health. هیچ چیز سلامت از دست رفته انسان رانمی تواند جبران کند
in a good state of health سالم
public health pepartment اداره بهداری
in a good state of health تندرست
clean بی قید و شرط
clean بی نقض
clean کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
come clean <idiom> راست گفتن
clean خالص
clean زدودن
clean درست کردن
clean صفحهای
clean پاک کردن
clean ساده
clean هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
clean پاک
clean حرکت بدون نقص
clean شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
To clean someone out. جیب کسی ؟ ؟ خالی کردن
clean بی نقص
clean تمیز کردن
clean بدون قید و شرط
clean مرتب کردن
clean تمیزکردن
clean عفیف
clean up عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
clean بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
clean تمیز کردن چیزی
clean-up عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
clean پاک کردن
clean پاکیزه کردن
to clean down گردگرفتن از
clean تمیز کردن
to clean down پاک کردن
clean زدودن
Please get it off ! [Please clean it up !] لطفا این را پاک کنید !
clean کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean نظیف طاهر
clean تمیز
clean که از زمان خواندن تغییری نکرده است
clean پاک کردن خطا از داده
clean پاکیزه
clean دیسک مخصوصی که کثیفی را ازنوک خوندن / نوشتن پاک میکند
clean فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
clean مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
clean animal جانورپاک یاحلال
clean and press حرکت پرس وزنه برداری
clean and jerk حرکت دوضرب وزنه برداری
clean hands بی الایشی
clean aircraft هواپیمای اماده بلند شدن هواپیمای بدون مخازن خارجی
clean collection وصولی ساده
clean receipt رسید بی قید و شرط
clean record نداشتن پیشینه بد
clean record عدم سوسابقه حسن پیشینه
clean the bases ضربه زدنی که بازیگران درپایگاهها را به پایگاه اصلی می رساند
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
clean weapon جنگ افزار اتمی کم ریزش جنگ اتمی که اثار باقیه کم داشته باشد
dry clean خشک شویی کردن
to clean arives رودخانه ایی را لاروبی کردن
clean payment پرداخت بی قید و شرط
clean limbed پاکیزه
clean fingered رشوه نگرفته
clean handed پاک
clean handed مبرا
clean handed بیگناه
clean handedness پاکی
clean handedness برائت
clean hands پاکی
clean limbed اراسته
dry clean لباس را بابخار تمیز کردن
as clean as a new pin <idiom> مثل دسته گل
Clean and tidy. پاک وپاکیزه
dry-clean بابنزین پاک کردن
He has a clean character. اخلاقا" آدم سالمی است
clean house زدودن
clean slate <idiom> بدون هیچ اشتباهی
dry-clean لکه گیری کردن
keep one's nose clean <idiom>
clean house تمیز کردن
clean house پاکیزه کردن
clean house پاک کردن
This isn't clean. این تمیز نیست.
clean sweep بردنهمهجوایزدریکمسابقه
clean cut مشخص واضح
clean-cut صریح
squeaky clean بسیار تمیز
clean-cut مشخص واضح
squeaky clean مثل دستهی گل
squeaky clean بیکاستی
clean cut صریح
clean-shaven ریش تراشیده
clean cut روشن
spring-clean تمام وکمالتمیزکردن
squeaky clean بی عیب
clean-cut روشن
fair or clean copy پاکنویس
to wipe the slate clean <idiom> شروع تازه ای کردن [تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن] [اصطلاح]
The surely clean you out in this nightclub . دراین کارباره آدم را لخت می کنند ( می چاپند )
two-hand clean and jerk وزنهبرداریدوضرب
Erase ( clean ) the blackboard. تخته سیاه راپاک کنید
new broom sweeps clean <idiom> شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
Green tea is esteemed for its health-giving properties. ارزش چای سبز در خواص سلامت بخش آن است.
Ask your doctor or pharmacist about any health risks and possible side effects. در مورد هر خطرات سلامتی و عوارض جانبی احتمالی از دکتر یا داروساز خود بپرسید.
To pour clean water over some ones hand . <proverb> آب پاکى روى دست کسى ریختن .
Give the room a good clean. اتاق را حسابی جمع وجور کردن
A healthy recreation . Good clean fun. تفریحات سالم
To turn tail . To show a clean pair of heels . فرار را بر قرار ترجیح دادن
bill اسنادبازرگانی
bill تهیه کردن صورتحساب
bill دادخواست
bill سند مالی لایحه یا طرح قانونی
bill اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
bill بیجک
got through (the bill got through the ma لایحه از مجلس گذشت
bill قبض
bill نوک
bill منقار
bill نوعی شمشیرپهن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com