English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
cleaning station ایستگاه ضدعفونی مواد ش م ر
cleaning station پست رفع الودگی ش م ر
Other Matches
cleaning پاکیزگی
do the cleaning زدودن
do the cleaning تمیز کردن
do the cleaning پاکیزه کردن
cleaning شستشو
cleaning خلوص اخلاص
do the cleaning پاک کردن
flame cleaning تمیزکردن سطح فلزات به کمک اشعه اکسی استیلن
cleaning eye دهانهشستشو
cleaning tools ابزارتمیزکننده
gas cleaning تصفیه گاز
cleaning process فرایند شستشو
gas cleaning گاز پالایی
dry-cleaning لکه گیری کردن
dry-cleaning بابنزین پاک کردن
cleaning lady نظافتچیزن
spring-cleaning خانه تکانی بهاره
self cleaning contact کنتاکت خودشوی
cleaning door دریچه شستشو
dry cleaning خشک شویی
cleaning brush برستمیزکننده
cleaning after defecation استنجاء
cleaning rod سمبه تفنگ
cleaning rod سمبه نظافت اسلحه
cleaning room اطاق شستشو
spring cleaning خانه تکانی درفصل بهار
gas cleaning پالایش گاز
cleaning of an underground waterchannel لاروبی
head cleaning device وسیله هد پاک کن
rolling stock cleaning yard میلهچرخندهتمیزکنندهحیاط
I am a great believer in using natural things for cleaning. من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
on station رسیدن به هدف
sub station پست فرعی
way station ایستگاه رله مخابراتی
on station اماده باش بالای هدف
on station پروازهواپیما بالای هدف
on station روی هدف
way station ایستگاههای فرعی بین راهی جاده یا خط اهن
way station ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
Where is the station? ایستگاه کجاست؟
Is the next station ... ? آیا ایستگاه بعدی ... است؟
station جایگاه
station پست
station جا درحال سکون
station محل
station پاسگاه
station محل ماموریت
station مستقرکردن
station پایگاه
station درپست معینی گذاردن
station مرکز
station وقفه
station سکون پاتوق
station ایستگاه اتوبوس وغیره
station توقفگاه نظامیان وامثال ان
station موقعیت اجتماعی وضع
station رتبه
station مقام مستقرکردن
station محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
station وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
station یا مقصد استفاده میشود
station ایستگاه
station استقرار یافتن
station نرم افزار و سخت افزار در مشخصات FDDJ که حاوی اطلاعات کنترل هستند
station میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
loading station ایستگاه بارگیری
master station شاه ایستگاه
master station ایستگاه اصلی
observation station دیدگاه
reference station ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
master station پست اصلی مخابرات
induction station دفتر استخدام دفتر پذیرش
pumping station ایستگاه تلمبه زنی
key station ایستگاههای کلید
shunting station ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
slave station ایستگاه فرعی
station bill لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
station bill جدول محلها
station break وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
station car اتومبیل استیشن
repeater station مرکز تقویت کننده
remote station ایستگاه راه دور
inquiry station دستگاهی که از ان هر گونه درخواستی به عمل می اید
orienting station ایستگاه توجیه
pumping station تلمبه خانه
serivce station ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه
railway station ایستگاه راه اهن
reading station ایستگاه خواندن
reception station پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
reception station دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
regulating station پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
naval station پایگاه دریایی
relay station ایستگاه رله
relay station ایستگاه واسطه
remote station ایستگاه دور دست
induction station مرکز پذیرش
remote station ایستگاه دوردست
mobile station فرستنده متحرک
station bar رستوران ایستگاه راه آهن
receiving station ایستگاهدریافت
passenger station ایستگاهمسافرین
local station ایستگاهکانونی
intercom station ایستگاهداخلی
goods station ایستگاهکالاهایتجارتی
tracking station ایستگاه ردیابی
work station محل کار
wireless station ایستگاه بی سیم
wireless station فرستنده
station entrance ورودیایستگاه
station model مدلهواشناسی
station platform سکویایستگاه
Where's the railway station? ایستگاه راه آهن کجاست؟
To the railway station به طرف ایستگاه راه آهن
railway station ایستگاه قطار
To marry below ones station. با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
polling station حوزهرایگیری
coach station پارکینگوایستگاهدرشکه
transmitting station ایستگاهارسال
train station ایستگاهقطار
triangulation station ایستگاه مثلث بندی
traverse station ایستگاه پیمایش
station log دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
station log دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
station circle چرخههواشناسی
station list فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
station keeping در خط نگهداشتن ناو
station house ایستگاه راه اهن
station house مرکزکلانتری
station house ایستگاه کلانتری
station complement پرسنل خدماتی پایگاه
station number شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
subscriber's station مرکز مشترک
transit station ایستگاه عبوری راه اهن
transfer station محل اعزام افراد
transfer station محل انتقال افراد
to station oneself مقیم شدن
to station oneself جا گرفتن
tide station ایستگاه جزر و مد
telephone station تلفن خانه
telephone station جایگاه تلفن
survey station ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
station complement پرسنل ثابت یک پایگاه
clearing station پست تخلیه بیماران
astronomic station رصدخانه
ambulance station ایستگاه امبولانس
amateur station فرستنده تفننی
alert station ایستگاه اعلام خطر
alert station ایستگاه اماده باش
air way station خطوط هوایی
air way station ایستگاه کنترل
air station ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
aileron station فاصله ابتدای فلپ تا لبه ان به موازات تیرهای اتصال ان
aid station پست امدادی
aeronautical station ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
astronomic station ایستگاه دیدبانی نجومی
battle station پایگاه رزمی
battle station پایگاه جنگی
clearing station ایستگاه تخلیه بیماران
cleansing station محل گندزدایی
change of station انتقال تعویض محل خدمت
change of station تغییر محل ماموریت
central station نیروگاه مرکزی
camera station ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
broadcasting station ایستگاه رادیویی فرستنده
broadcasting station ایستگاه رادیو
broadcast station ایستگاه فرستنده
boat station جای خدمه قایق
blade station موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه
action station وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first
action station محل جنگ
gas station پمپ بنزین
filling station پمپ بنزین
station wagons استیشن واگن
station wagons ماشین کبریتی
station wagon استیشن واگن
station wagon ماشین کبریتی
service station ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
police station ایستگاه پلیس
police station مرکز پلیس
power station کارخانه برق
power station ایستگاه مولدنیرو
power station نیروگاه
action station پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
station master رئیس ایستگاه
space station ایستگاه فضایی
space station پایگاه فضایی
fire station مرکز اتش نشانی
fire station اداره اتش نشانی
fire station پست اتش نشانی
fire station ایستگاه اتش نشانی
weather station ایستگاه هواشناسی
weather station ایستگاه هوا شناسی
police station کلانتری
climatological station ایستگاه هواشناسی
flag station جایی که قطاربادیدن پرچم ویژه نگاه میدارندوایستگاه دائمی نیست
exempted station یکان استثنایی از نظر سلسله مراتب
exempted station یکان مخصوص
enquiry station ایستگاه پرس و جو
underground station ایستگاهزیرزمینی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com