Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
climb the wall
<idiom>
از محیط خسته وعصبانی شدن
Other Matches
climb
بالارفتن
To climb down.
پایین آمدن ( از کوه ،نردبان وغیره )
it is not p to climb it
نمیتوان از ان بالارفت بالارفتن از ان ممکن نیست
climb-down
مباحثه-جدل
climb
اوج
climb
بالا رفتن از کوه یادرخت
climb
صعودکردن
climb
صعود کردن
climb
ترقی کردن
climb
بالا کشیدن
climb
صعود
climb mode
روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
climb indicator
اوج نما
climb corridor
دالان بالا کشیدن
high climb
مسابقه اتومبیلرانی سربالایی
climb corridor
دالان صعود هواپیما
rate of climb
میزان صعود
aircraft climb corridor
دالان صعود هواپیما
To climb the ladder of success.
مدارج ترقی را طی کردن
best rate of climb speed
سرعتی که با بیشترین ارتفاع در واحد زمان همراه است
best angle of climb airspeed
سرعتی در هواپیما که بیشترین افزایش ارتفاع دریک نقطه معین را سبب میشود
the wall
پشت دیوارایستاده بودم
to go to the wall
درتنگی یافشارواقع شدن ورشکست شدن
wall up
رسیدن موج به حداکثر اوج
wall-to-wall
سرتاسری
wall-to-wall
فراگیر
wall-to-wall
کامل
to the wall
<idiom>
به آخر خط رسیدن
wall-to-wall
همگانی
wall-to-wall
همه جانبه
wall-to-wall
از دیوار به دیوار
wall-to-wall
فرش کردن سرتاسری
wall
محصور کردن
wall
دیوارکشیدن
wall
محصورکردن
wall
مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
wall
تیغه کشیدن دیوار
wall
جدار
wall
حصار
wall-to-wall
[مفروش کردن کل اتاق توسط یک تخته فرش]
wall
دیواره
wall
دیوار
wall
حصار دار کردن
wall
دیواری
wall paint
رنگ دیوار
wall opening
روزنه دیوار
wall louse
ترده
wall lining
پوشش دیوار
wall louse
موریانه
wall painting
نقاشی دیواری
wall paper
کاغذ دیواری
wall plate
زیرسری
wall rue
سداب کهنه
wall socket
پریز دیواری
to deafen a wall
عایق کردن دیوار
wall socket
پریز روی دیوار
wall tie
بست دیواری
wall pass
پاس مستقیم
wall knot
گره تخت
wall knot
گره حصیری
toe wall
دیوارضامن پادیوار
toe wall
دیوار پای خاکریز
to peck down a wall
دیواری را با الت نوک تیزخراب کردن
to panel a wall
دیواری را تخته کوبی کردن
to encircle with a wall
دیوار یا چینه کشیدن
to deafen a wall
دیوار راطوری ساختن که صدارا انتقال ندهد
to deaden a wall
عایق کردن دیوار
thickness of a wall
ضخامت دیوار
thickness of a wall
کلفتی دیوار
town wall
باروی شهر
wailing wall
دیوار قدیمی اورشلیم
wall insulator
عایق دیوار
wall entrance
عبور از داخل دیوار
wall hanging
تزئینات دیواری
wall eye
چشم سفید
wall eye
چشم مات
wall eye
چشمی که سفیدی ان زیادوعنبیه ان کمرنگ باشد
wall energy
انرژی در واحد سطح مرزمشترک بین حوزههای مغناطیسی مختلف الجهت
wall board
تخته برای چوبکاری دیوار
wailing wall
دیوارندبه
the pictures on the wall
ی روی دیوار
conservative wall
دیوار باغچه
curtain-wall
تیغه
dwarf wall
دیوار نیمه
the picture on the wall
این عکس روی دیوار
fruit-wall
چفته
hole in the wall
<idiom>
handwriting on the wall
<idiom>
choir-wall
[دیواره ی جداکننده جایگاه]
wall clock
ساعت دیواری
wall sockets
پریز های روی دیوار
wall sockets
پریز های دیواری
batter of wall
میل دیوار
wall sockets
پریز ها
drive someone up a wall
<idiom>
از کوره در رفتن ،عصبانی شدن
to lean against the wall
به دیوار تکیه دادن
monitor wall
دیوارهصفحهنمایشگر
fortified wall
دیوارکناری
cell wall
دیوارهسلولی
bund wall
دیوارمرکب
brick wall
آجردیوار
back wall
دیوارپشتی
wall light
چراغدیواری
start wall
دیوارهشروع
Qibla wall
دیوارکیبلا
tank wall
دیوارهنانکر
turning wall
دیواربازگشت
To drive someone up the wall.
کسی رابتنگ آوردن (تحت فشار مالی )
wave wall
دیوارموج
wall tent
چادردیوارهدار
wall stud
تیرچوبدیواری
wall lantern
فانوسدیواری
wall grille
شبکهدیواری
wall and rails
دیواروریلها
wing wall
دیواره جانبی
lining of the wall
پوشش روی دیوار
gap in a wall
شکاف دردیوار
gable wall
دیوار لچکی
gable wall
دیوار سنتوری
fruit wall
چفته
front wall
دیوار جلو
front wall
دیوار مقابل اسکواش
fresco a wall
اب رنگ زدن
fresco a wall
دیوار سفید کرده را
bearing wall
دیوار باربر
gravity wall
دیوار وزنی
guide wall
دیواره راهنما
key wall
دیوار اب بند
it sprang from the wall
ازدیوار رویید
interior wall
دیوار داخلی
insulated wall
دیواره عایق
batter of a wall
میل دیوار
head wall
دیواریکه در بالادست یک ابگیرساخته میشود
batter of a wall
شیب دیوار
training wall
دیواره راهنما
bearing wall
دیوار بارگیر
bench wall
دیوار تکیه گاه
common wall
دیوار مشترک
cut off wall
دیوار جداکننده
curtain wall
تیغه
curtain wall
دیوار پردهای
common wall
دیوار تقسیم دیوار جلوگیری از اتش سوزی
cross wall
دیوار پلهای عرضی
cross wall
دیوار همبر
coping of a wall
در پوش روی دیوار
decorated wall
دیوار تزیینی
banch wall
دیواره محافظ
clay wall
دیوار چینه
wall arcade
طاقنما
fire wall
دیوار اتش بند
face wall
دیوار بر
face wall
ماسک
face wall
نقاب
wall bracket
طاقچه
enclosure wall
دیوار بر
box wall
صندوقه
coping of a wall
قرنیس روی دیوار
surcharged wall
دیوار محافظ که بار اضافه راحمل میکند
quay wall
دیوار بارانداز
rear wall
دیوار پشت
render a wall
استرکشی دیوار
retaining wall
دیوار حائل
flare wall
دیوار حائل خاکریز پل
party wall
دیوار مشترک
retaining wall
دیوار ضامن
retaining wall
دیوار نگهبان دیوار محافظ
Wall Street
مرکز بانکها و سرمایه داران نیویورک
shear wall
دیوار برشی
side wall
دیوار پهلویی
sleeper wall
دیوار کرسی
the pictures on the wall
عکس ها
spin wall
دیوار درون بنا که بران بارگذاری میشود
spine wall
دیوار اساسی
plinth of a wall
ازاره
pise wall
چینه
wall wort
اذن الفار
wall lining
اندود دیوار
approach wall
دیواره ورودی
an interstice in a wall
ترک در دیوار
non bearing wall
دیوار تیغه
cavity wall
دیوار دو جداره
cavity wall
دیوارتوخالی
one brick wall
دیوار یک اجره
outer wall
دیوار خارجی
banch wall
دیواره پشتیبان
pellitory of the wall
اذن الفار
partition wall
تیغه
partition wall
دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
apron wall
صفحه پیش بند
partition wall
دیوار تیغه
base of wall
روپی
panel wall
اگین دیوار
cavity wall
دیوار صندوقهای
knock one's head against the wall
<idiom>
کاربی نتیجه
to talk to a
[brick]
wall
<idiom>
با دیوار حرف زدن
[اصطلاح]
to strip the paint off the wall
رنگ را از دیوار
[با خراش]
کندن
Loudon's hollow wall
[دیوار آجری با دونوع آجر چینی کله راسته و راسته چینی]
load-bearing wall
دیوار حمال
concrete core wall
دیوار با هسته بتنی
My head hit the wall.
سرم خورد به دیوار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com