English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 121 (7 milliseconds)
English Persian
climbing pack کوله پشتی
Other Matches
climbing صعود کردن
climbing اوج
climbing بالا رفتن از کوه یادرخت
climbing صعودکردن
climbing بالا کشیدن
climbing صعود
climbing ترقی کردن
climbing بالارفتن
climbing wax واکس مخصوص صعود دراسکی نوردیک
climbing boots پوتین کوهنوردی
balance climbing صعود تعادلی
artificial climbing صعود مصنوعی
climbing sack کوله پشتی
consecutive climbing صعود نوبتی
rock-climbing صخرهنوردی
continuous climbing صعود طبیعی
mountain climbing کوهنوردی
i saw one climbing the tree یکی را دیدم که از درخت بالامی رفت
hill climbing روش رسیدن به هدف در سیستم خبره
pole climbing از تیر بالا رفتن
climbing lane خط اضافی در سر بالایی
free climbing صعود ازاد
climbing harness نوارکوهنوردی
climbing frame وسیلهایمخصوصبازیکودکان
Mountaineering . Mountain - climbing . کوه نوردی ( بعنوان ورزش )
back and knee climbing صعود تنورهای
pack off روانه کردن
to pack off روانه کردن
to pack off بیرون کردن
pack up بستن
six-pack شش قوطی
pack محمول بادواب
six-pack نیم دوجین
pack up دست از کارکشیدن
pack کوله پشتی
pack بار
pack فرستادن
pack وسیله محمول
pack بارکردن بردن
pack توده کردن بزور چپاندن
pack قرار دادن
pack بسته بندی کردن
pack بسته کردن یکدست ورق بازی
pack بسته
pack دسته گروه
pack بقچه
pack گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack بزور جا دادن
pack با نمایش چندین حرف داده با یک حرف ذخیره شده
pack ذخیره حجمی از داده به صورت کاهشی
pack تعداد کارت پانچ ها یا دیسکهای مغناطیسی
pack فشرده سازی
pack قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
pack تعداد دیسکهای مغناطیسی ثابت یا متغیر
pack ارقام دهدهی ذخیره شده در فضای کوچکی با استفاده از فقط چهاربیت برای هر رقم
pack بسته کردن
pack فشردن
pack متراکم کردن فشردن
pack توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
pack دو رقم دهدهی با کد دودویی در یک کلمه کامپیوتری
wolf pack گله گرگ
power pack جعبه تغذیه
to pack a jury جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
survival pack بسته نجات
summit pack کوله قله
power pack دستگاه تنظیم برق
wolf pack حمله گرگ
wolf pack حمله چندزیردریایی با هم به هدف
pack ice رجوع شود به pack ice
I'd like a face-pack. من ماسک صورت میخواهم.
To pack a suitcase. چمدان بستن
face pack مادهایکهبرایتمیزکردنپوستصورتاستفادهمیشود
A pack of lies . یک مشت دروغ
emery pack جاسوزنی
cigarette pack بستهسیگار
a face-pack ماسک صورت
film pack جایفیلم
power pack باتری [مهندسی برق یا الکترونیک]
pack ice یخ شناور
pack ice یختوده
trade pack بسته بندی تجاری
pack animal چهارپا
imagery pack بسته حاوی عکسهای هوایی یک منطقه مشخص
gravel pack پوشش شنی
flat pack بسته مسطح
dry pack مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
dismountable pack بسته قابل پیاده سازی
disk pack گروه بسته
disk pack بسته دیسک
disk pack گرده بسته
amphibious pack تک اب خاکی
amphibious pack بارهای اب خاکی
ab power pack جعبه تغذیه ا.ب
pack animal حیوان باربر
pack animals حیوان باربر
pack animals چهارپا
nondismountable pack بسته غیرقابل پیاده سازی
pack annealing التهاب لفافی
pack road جاده مال رو
pack staff بارنگهدار
pack saddle زین مخصوص بار
pack horse بارگیر
pack staff بغچه نگه دار
pack horse یابو
pack horse اسب بارکش
pack frame کوله پشتی زین دار
pack cloth لفاف بارپیچی
pack box بسته
pack box پاکت
pack board وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
pack artillery توپخانه محمول با دواب توپخانه محمول توپخانه کوهستانی
pack saddle زین بارگیری
to pack a weapon [colloquial] مسلح بودن
to pack a weapon [colloquial] اسلحه ای با خود حمل کردن
a pack of ravening wolves یک گروه گرگ ژیان
portable disk pack بسته دیسک قابل حمل
pack annealing furnace کوره التهاب لفافی
consolidated pack ice مجموعه یخهای شناور
To collect (pack)the household goods. اسباب خانه را جمع کردن
The kings horse has been called a pack horse. <proverb> به اسب شاه گفتند یابو .
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com