English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (8 milliseconds)
English Persian
clock maker ساعت ساز
Other Matches
He arrives at 4 O'clock instead of 3 O'clock. او [مرد] عوض ساعت ۳ ساعت ۴ می آید.
the maker افریننده
maker سازنده
maker خالق
the maker خالق
the maker افریدگار
road maker کارگر راه
policy maker سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
rope maker طناب ساز
rope maker شالنگی
shirt maker پیراهن دوز
shoe maker کفشدوز
shot maker فشنگ ساز
candle maker شماع
candle maker شمع ساز
brick maker اجرپز
box maker جعبه ساز
watch maker ساعت ساز
pattern maker طرح ساز
hay maker علف خشک کن
tea maker چای دم کن
hay maker علف دروکن علف چین
hay maker دستگاه علف خشک کنی
vontact maker کنتاکتور
die maker فرم ساز
die maker حدیده ساز
mantua maker زنانه دوز
decision maker تصمیم گیرنده
mantua maker خیاط زنانه
map maker نقشه ساز
map maker نقشه کش
match maker ترتیب دهنده مسابقه
money maker پول گرد کردن
pace maker راهنما
page maker برنامه قوی کاربردی و نشررومیزی
pattern maker قالب ساز
box maker صندوق ساز
boiler maker سازنده دیگ بخار
tool maker ابزار ساز
tool maker ابزار مند
cabinet maker فرنگی ساز
label maker اتیکتساز
pasta maker خمیردرستکن
wine maker شراب ریز
cabinet-maker فرنگی ساز
cabinet-maker قفسه ساز
cabinet maker قفسه ساز
cabinet maker مبل ساز
pace maker پیشقدم
boiler maker متصدی دیگ بخار
bead maker مهره ساز
soap maker صابون پز
stucco maker گچبر
taste maker سلیقه افرین
cabinet-maker مبل ساز
mischief maker دو بهم زن
mischief-maker دو بهم زن
tile maker's craft کاشیگری
maker of paneled ceiling قاب ساز
vacuum coffee maker تخلیهقهودرستکن
Neapolitan coffee maker قهوهسازناپلی
ice cream maker بستنیساز
espresso coffee maker قهوهجوش
maker of earthenware pipe کولمال
automatic filter coffee maker صافیقهوهجوشاتوماتیک
clock ساعت
clock مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
clock زمان
three second clock ساعت نشاندهنده قانون 3ثانیه در بسکتبال
the two o'clock d. توزیع ساعت دو
four o'clock ساعت چهار
four o'clock گل لاله عباسی
o'clock ساعت از روی ساعت
clock زمان سنج
clock باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
clock تپش زمان سنجی ساعت
clock سنجیدن باساعت
clock ساعت ورزشگاه
clock زمانگیری
clock سیگنال هایی که هم سان با باس ساعت هستند
clock ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
clock دوره زمانی بین دو باس ساعت متناوب
clock تعداد باس هایی که ساعت هر ثانیه ایجاد میکند
at eight o'clock در ساعت هشت
clock خط علامت روی دیسک یا نوار که حاوی داده درباره محل نوک خواندن است
four o'clock لاله عباسی
clock ماشینی که زمان را نشان میدهد
clock ساعت
clock مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
clock سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
clock وسیلهای که سرعت ساعت اصل سیستم را دو برابر میکند
round-the-clock بیست و چهار ساعته
round-the-clock شبانه روزی
tower clock برج ساعت
five-o'clock shadows ته ریش
five-o'clock shadow ته ریش
time clock گاه ساعت
twentyfour second clock ساعت نشاندهنده قانون 42ثانیه در بسکتبال
time clock ساعتی که زمان ورودوخروج کارمندان را ثبت میکند
biological clock ساعت زیستی
biological clock زیست گشت
biological clock زیستآهنگ
round-the-clock لاینقطع
face of the clock صفحه ساعت
wall clock ساعت دیواری
to watch the clock [با بیحوصلگی] دائما به ساعت نگاه کردن
to clock out [in the workplace] مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
cuckoo clock ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
set the clock ساعت را تنظیم کردن
round the clock ۲۴ ساعته
round-the-clock پیوسته
clock operator تنظیمکنندهوقت
clock timer زمانموردنظر
The clock has stopped. ساعت دیواری خوابیده است
This is a self - winding clock . این ساعت دیواری کوک لازم ندارد ( اتو ماتیک است )
to clock in [in the workplace] مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
round-the-clock روز و شب
work against the clock بکوب کار کردن
grandfather clock ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
game clock ساعت ورزشگاه
master clock شاه زمان سنج
clock speed سرعت ساعت
military clock ساعت یا وقت نظامی
master clock زمان سنج اصلی
clock skew اریب زمان سنجی
clock signal علامت زمان سنجی
clock rate نرخ زمان سنجی
clock pulse تپش زمان سنجی
clock paradox پارادکس زمانی
clock stagger رتبه زمان سنجی
clock track شیار زمان سنجی
clock work چرخهای ساعت
electric clock ساعت الکتریکی
effectiveness clock دایره کارامدی پدافند هوایی دایرهای که نتایج تجزیه وتحلیل میزان کفایت پدافندهوایی را نشان میدهد
internal clock ساعت داخلی
lady clock کفشدوز
lady clock پینه دوز
digital clock ساعت رقمی
digital clock زمان سنج رقمی
delta clock که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
delta clock مین میکند و باعث میشود کامپیوتر یا مدار از نو آغاز به کارکنند
clock method روش شمارش هدفها به طریقه ساعتی روش شمارش در جهت عقربه ساعت
physiological clock ساعت فیزیولوژیکی
shot clock ساعت مسابقه
relocation clock دایره تنظیم تیر
alarum clock خیزانک
roller clock چشمی بسته قرقره دار
clock frequency بسامد زمان سنجی
clock generator مولد زمان سنجی
atomic clock ساعت اتمی
clock generator ساعت زا
chess clock ساعت شطرنج
clock interrupt وقفه زمان سنجی
quartz clock بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
alarm clock ساعت شماطهای
relocation clock دایره تنظیم هدف
alarum clock ساعت شماطهای
to advance the hand of a clock عقربه ساعت را جلو کشیدن
the clock was put back عقربههای ساعت را عقب بردند
to clock on [British E] [in the workplace] مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
to set the clock forward ساعت را جلو آوردن
horizontal clock system طریقه هواسنجی برای به دست اوردن جهت باد
to clock off [British E] [in the workplace] مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
Please don't wake me until 9 o'clock! لطفا من را ساعت ۹ بیدار کنید!
clock code position سمت روبروی دماغه هواپیمایا کشتی هدف رو به دماغه هواپیما
Does this clock keep good time? این ساعت دیواری درست کار می کند ؟
clock calendar board تخته ساعت / تقویم
The clock is fast (gaining). ساعت دیواری تند کار می کند
turn the clock back <idiom> زمان را به عقب برگرداندن
One cannot put back the clock. <proverb> هیچکس نمى تواند زمان را به عقب بر گرداند .
The plane to ... departs at ... o'clock. هواپیمای ... ساعت ... پرواز می کند.
real time clock زمان سنج بلادرنگ
selective clock stetching تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
real time clock ساعت بلادرنگ
weight-driven clock mechanism مکانیزم ساعتپانولدار
He works day and night (round the clock). روز وشب کارمی کند
I want to depart tomorrow morning [noon, afternoon] at ... o'clock. من می خواهم فردا صبح [ظهر شب] ساعت ... حرکت کنم.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com