Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (8 milliseconds)
English
Persian
closed circuits
تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed circuits
تلویزیون مداربسته
closed circuits
مدار بسته
Other Matches
circuits
مدار منط قی که روی ورودیهای دودویی برای تولید خروجی طبق مجموعه توابع سخت افزاری عملیات انجام میدهد
circuits
مداری که امکان ارتباط داده دو جهته برقرار میکند
circuits
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits
طرح گرافیکی یک مدار
circuits
اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
circuits
دایره
circuits
مسیر گردش
circuits
یچ کردن عملیات انجام میدهد
circuits
مدار الکترونیکی که از چندین دروازه منط ق تشکیل شده است مثل :Exor , OR , And
circuits
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی فلزی دارد که روی سطح آن چاپ شده اند و پس از نصب اجزای دیگر مدار کامل میشود
circuits
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
circuits
وسیلهای که ولتاژ یا جریان یا امیدانس یا سیگنال یک مدار را اندازه گیری میکند
circuits
نصب تختهای که عناصری که بعداگ بهم وصل شده
circuits
و یک مدار را تشکیل می دهند بهم وصل میکند
circuits
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
circuits
اتصال الکتریکی
circuits
مدار جریان
circuits
حوزه قضائی
circuits
احاطه کردن
circuits
دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن
circuits
اتحادیه کنفرانس
circuits
مدار
circuits
جریان حوزه
circuits
حوزه قضایی یک قاضی دور
circuits
دوره
circuits
گردش
circuits
پیست اسبدوانی
circuits
پیست اتومبیلرانی
circuits
جریان الکتریکی
circuits
مسیر
circuits
حوزه صلاحیت دادگاه
coupling of circuits
پیوست مدارها
coupling of circuits
تزویج مدارات
control circuits
مدارهای کنترل
logic circuits
مدارهای منطقی
scheduled circuits
خط وط تلفن فقط برای ارتباط دادهای
series circuits
مدارهای زنجیری
short-circuits
اتصال کوتاه
computer circuits
مدارهای کامپیوتری
connections of polyphase circuits
اتصالهای مدارهای چند فاز
closed
<adj.>
<past-p.>
مانع شده
closed
<adj.>
<past-p.>
بلوکه شده
closed
<adj.>
<past-p.>
بسته شده
closed
<adj.>
<past-p.>
سد شده
closed
<adj.>
<past-p.>
بندآورده شده
closed
<adj.>
<past-p.>
مسدود شده
closed
ممنوع الورود
closed
پای جلو را نزدیک خط گذاشتن
closed
وضع اماتوری یاحرفهای
closed
مسابقه محدود به سن یاجنس
closed
محرمانه بسته
closed
مسدود
closed
محصور
closed
بسته
closed universe
جهان متناهی
closed variation
واریاسیون بسته
closed variation
دفاع تاراش
closed circuit
تلویزیون مداربسته
closed circuit
تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed subroutine
زیرروال مسدود
closed subroutine
زیرروال بسته
closed stock
اجناس انبارشده ثابت
closed universe
جهان بسته
closed traverse
پیمایش بسته
closed system
نظام بسته
closed system
منزوی
closed system
نظام اقتصادی بسته
closed system
سازگان بسته
closed traverse
خطوط متقاطع
closed system
سیستم بسته
normally closed contact
اتصال معمولا بسته
closed interval
فاصله محدود
[کراندار]
[ریاضی]
closed meeting
گردهمایی محرمانه
closed conference
گردهمایی محرمانه
closed meeting
نشست مسدود
closed conference
نشست مسدود
to have a closed meeting
نشست محرمانه داشتن
[بخصوص سیاست]
closed fist
مشت بسته
closed to bicycles
دوچرخهسواریممنوع
closed to motorcycles
موتورسواریممنوع
closed to pedestrians
عبورپیادهممنوع
closed to trucks
عبورکامیونممنوع
He is closed -fisted.
<proverb>
آدم خسیسى است .
closed back
بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
to be closed to
[all]
traffic
برای
[همه نوع]
ترافیک بسته بودن
closed shop
موسسه کارشناسی
closed area
منطقه بسته
closed area
منطقه ممنوعه
closed chain
زنجیر حلقهای
closed defence
دفاع بسته در روی لوپس
closed economy
اقتصاد بسته
closed file
ستون بسته
closed file
فایل بسته
closed circuit
مدار بسته
closed formation
فرم بسته پیادهای
closed shop
سیستم بسته
closed shop
با کارکردانحصاری
closed shop
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shops
سیستم بسته
closed shops
با کارکردانحصاری
closed shops
موسسه کارشناسی
closed shops
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed game
بازی بسته
closed mind
ذهن بسته
closed loop
حلقه مسدود
closed mortgage
سند رهنی غیر ازاد
closed loop
حلقه بسته
closed network
شبکه بسته
closed routine
روال بسته
closed sea
دریای غیر ازاد
closed sea
دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
closed stock
اجناس ذخیره
closed joint
کوربند
closed group
گروه بسته
closed society
جامعه بسته
closed height
حداکثر ارتفاع لیفتراک
closed indent
دستور خرید خارجی ازفروشنده یا سازندهای خاص
closed season
فصل منع ماهیگیری یا شکار
closed-circuit camera
دوربین مدار بسته
closed-door meeting
مجلس جدا از مردم عمومی
[سیاست]
closed magnetic core
هسته مغناطیسی بسته
closed magnetic circuit
مدار مغناطیسی بسته
closed-circuit camera
دوربین نظارت
closed circuit television
تلویزیون مدار بسته
closed footed magnet
اهنربای چنبری
closed-circuit television
تلویزیون مدار بسته
closed jet tunnel
تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
closed-circuit camera
دوربین امنیتی
closed coil armature
ارمیچر مدار بسته
closed circuit tunnel
تونل مدار بسته
closed circuit battery
باتری با مدار بسته
closed bus system
سیستم گذر بسته
closed loop gain
بهره تقویت درطبقه بسته
abel closed tester
دستگاه ابل
cubic closed packed structure
ساختار مکعبی تنگچین
closed cycle reactor system
در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
He closed the door against the peace agreement.
تمام درها را بروی موافقتنامه صلح بست
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com