Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
closed cycle reactor system
در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
Other Matches
open cycle reactor system
سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
gas cycle reactor
راکتور با مدار گردش گازی مسدود
closed system
نظام اقتصادی بسته
closed system
سازگان بسته
closed system
سیستم بسته
closed system
نظام بسته
closed system
منزوی
closed bus system
سیستم گذر بسته
arresting system cycle time
زمان تناوب سیستم مهارهواپیما
reactor
راکتور
reactor
عامل عکس العمل
reactor
چوک
reactor
دستگاه تبدیل انرژی اتمی به حرارتی
reactor
پیچک
reactor
عامل واکنش
reactor
واکنشگاه
reactor output
توان راکتور
chemical reactor
واکنشگاه شیمیایی
nuclear reactor
واکنشگاه هستهای
nuclear reactor
راکتور هستهای
nuclear reactor
پیل اتمی
fusion reactor
راکتور فوریونی
fusion reactor
راکتوری که در ان جوش هستهای صورت میگیرد
reactor core
هستهرآکتور
to shut down a reactor
راکتوری را از کار انداختن
reactor control
کنترل راکتور
fission reactor
واکنشگاه اتمی
fission reactor
واکنشگاه هستهای
atomic reactor
واکنشگاه اتمی
reactor tank
مخزنرآکتور
reactor building
ساختمانرآکتور
breeder reactor
زایشگر
breeder reactor
راکتور زاینده
convertor reactor
راکتوری که مواد شکافت پذیررا تولید و هم مصرف میکند
to shut down a reactor
راکتوری را خاموش کردن
reactor vessel
مجرایرآکتور
input reactor
پیچک ورودی
interphase reactor
پیچک متعادل کننده
protective reactor
راکتانس محافظ
input reactor
سلف ورودی پیچک ماقبل
pressurized-water reactor
رآکتورفشارآب
heavy-water reactor
رآکتورآبسنگین
current limiting reactor
پیچک کاهنده
gas-cooled reactor
رآکتورگازسرد
boiling-water reactor
راکتورآبجوش
fast breeder reactor
رآکتورهستهایکهبیشترازمصرفخود"پلوتونیوم "تولیدمیکند
line charge compensation reactor
پیچک متعادل کننده
line charge compensation reactor
پیچک جبرانگر
closed
<adj.>
<past-p.>
سد شده
closed
پای جلو را نزدیک خط گذاشتن
closed
مسدود
closed
بسته
closed
<adj.>
<past-p.>
مانع شده
closed
<adj.>
<past-p.>
بسته شده
closed
<adj.>
<past-p.>
بندآورده شده
closed
<adj.>
<past-p.>
بلوکه شده
closed
وضع اماتوری یاحرفهای
closed
محصور
closed
محرمانه بسته
closed
<adj.>
<past-p.>
مسدود شده
closed
ممنوع الورود
closed
مسابقه محدود به سن یاجنس
closed season
فصل منع ماهیگیری یا شکار
closed meeting
گردهمایی محرمانه
closed stock
اجناس ذخیره
to be closed to
[all]
traffic
برای
[همه نوع]
ترافیک بسته بودن
closed society
جامعه بسته
to have a closed meeting
نشست محرمانه داشتن
[بخصوص سیاست]
closed subroutine
زیرروال مسدود
closed conference
نشست مسدود
closed subroutine
زیرروال بسته
closed stock
اجناس انبارشده ثابت
closed file
فایل بسته
closed shops
موسسه کارشناسی
closed meeting
نشست مسدود
closed fist
مشت بسته
closed conference
گردهمایی محرمانه
closed sea
دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
closed indent
دستور خرید خارجی ازفروشنده یا سازندهای خاص
closed variation
واریاسیون بسته
closed universe
جهان متناهی
closed universe
جهان بسته
closed height
حداکثر ارتفاع لیفتراک
closed group
گروه بسته
closed traverse
پیمایش بسته
closed traverse
خطوط متقاطع
closed game
بازی بسته
closed formation
فرم بسته پیادهای
closed file
ستون بسته
closed economy
اقتصاد بسته
closed defence
دفاع بسته در روی لوپس
closed area
منطقه بسته
closed area
منطقه ممنوعه
closed joint
کوربند
closed back
بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
closed sea
دریای غیر ازاد
closed routine
روال بسته
closed network
شبکه بسته
closed mortgage
سند رهنی غیر ازاد
closed mind
ذهن بسته
He is closed -fisted.
<proverb>
آدم خسیسى است .
closed variation
دفاع تاراش
closed to trucks
عبورکامیونممنوع
closed to pedestrians
عبورپیادهممنوع
closed to motorcycles
موتورسواریممنوع
closed to bicycles
دوچرخهسواریممنوع
closed loop
حلقه مسدود
closed loop
حلقه بسته
closed chain
زنجیر حلقهای
closed shop
با کارکردانحصاری
closed interval
فاصله محدود
[کراندار]
[ریاضی]
closed shop
سیستم بسته
closed circuits
مدار بسته
closed circuit
تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed circuits
تلویزیون مداربسته
closed circuit
تلویزیون مداربسته
closed circuits
تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed shop
موسسه کارشناسی
closed shop
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shops
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shops
با کارکردانحصاری
closed shops
سیستم بسته
normally closed contact
اتصال معمولا بسته
closed circuit
مدار بسته
closed-door meeting
مجلس جدا از مردم عمومی
[سیاست]
abel closed tester
دستگاه ابل
closed magnetic core
هسته مغناطیسی بسته
closed-circuit camera
دوربین نظارت
closed-circuit camera
دوربین مدار بسته
closed magnetic circuit
مدار مغناطیسی بسته
closed loop gain
بهره تقویت درطبقه بسته
closed jet tunnel
تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
closed footed magnet
اهنربای چنبری
closed circuit television
تلویزیون مدار بسته
closed coil armature
ارمیچر مدار بسته
closed circuit tunnel
تونل مدار بسته
closed circuit battery
باتری با مدار بسته
closed-circuit camera
دوربین امنیتی
closed-circuit television
تلویزیون مدار بسته
cubic closed packed structure
ساختار مکعبی تنگچین
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
He closed the door against the peace agreement.
تمام درها را بروی موافقتنامه صلح بست
cycle
بصورت متناوب فاهر شدن
cycle
:بصورت دورانی فاهر شدن
four cycle
دارای چهاردور یا دوره
four cycle
چهار چرخه
cycle
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
cycle
چرخه زدن
cycle
چرخ چرخه
cycle
: دور
cycle per second
هرتس
cycle per second
سیکل بر ثانیه تناوب در ثانیه
cycle
دوره زمانی در یک حلقه که داده قابل دستیابی یا ارسال شود
R/W cycle
ترتیب رویدادها برای بازیابی و ذخیره داده
cycle
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycle
تناوب پریود سیکل
cycle
تاکت
cycle
زمانه
cycle
عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان
cycle
حلقه
R/W cycle
CYCLE WRITE/READ
cycle
تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
cycle
1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycle
زمانی که بین دو باس ساعت متمادی صورت می گیرد
cycle
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycle
زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycle
تعداد زمان هایی که یک مجموعه دستورات تکرار شده یا می شوند
cycle
تعداد دفعات تکرار یک حلقه
cycle
گردش
cycle
دور
cycle
سیکل
cycle
دوره عملیات یابازی
cycle
دوره گردش
cycle
سیکل مدار
cycle
دوران
cycle
دوره
cycle
چرخه
cycle
سواردوچرخه شدن
four stroke cycle
دوره چهار زمانه
flow cycle
سیکل جریان کار
instruction cycle
سیکل یاچرخش دستورالعمل
intelligence cycle
مدار اطلاعاتی
number of cycle
تعداد تناوبها
null cycle
زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
number of cycle
تعداد دوره ها
game cycle
دوره بازی
game cycle
دورههای عملیاتی بازی جنگ
procurement cycle
دوره خرید
gramdfather cycle
چرخه پدر بزرگ
planning cycle
دوره برنامه ریزی
hydraulic cycle
مدار هیدرولوژی
hydraulic cycle
گردش اب در طبیعت
hydrologic cycle
چرخه اب
water cycle
چرخه اب
idling cycle
سیکل بی باری
motor cycle
دوچرخه موتوردار موتورسیکلت
juglar cycle
دور ژوگلار
minor cycle
چرخه خرد
menstrual cycle
عادت ماهانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com