Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
cold chisel
قلم سردکار
Other Matches
cold spell or cold snap
<idiom>
یک جعبه هوای سرد
to chisel
تقلب کردن
chisel
با اسکنه تراشیدن
chisel
قلم درز
chisel
اسکنه
chisel
قلم
set chisel
اسکنه ته پهن
U-shaped chisel
قلمUشکل
firmer chisel
اسکنه پهن
gouging chisel
مغار لوله
impact chisel
قلم ضربه ای
chisel tooth
دندان پیشه
cape chisel
اسکنه
cape chisel
قلمی برای کندن شکاف یاکنجهای چهارگوش
calking chisel
نوعی اسکنه برای فاق دراوردن
hollow chisel
مغار نیم گرد
chipping chisel
قلم آهنبر
hollow chisel
قلم گرد
engraving chisel
قلم عکس
cutting chisel
اسکنه کنده کاری
wood chisel
مغار
gouging chisel
مغار گلویی
wood chisel
شیفر
smith's chisel
قلم آهنبری
turning chisel
قلم ماشین تراش
smith's chisel
قلم چلنگری
stem of chisel
میله قلم
stone chisel
قلم سنگتراشی
turning chisel
اسکنه ماشین تراش
mortise chisel
قلم کام کنی
cutting chisel
قلم حکاکی
cape chisel
قلم تراش
mortise chisel
اسکنه
mortise chisel
اسکنه شیارکنی
pointed chisel
مغار موج سوزنی
narrow carving chisel
مغار کبریتی
skew turning chisel
مغار کج
side cutting chisel
مغار نقشبر
inside roughing chisel
قلم دیزی
chisel marking fine lines
پرداز
chisel to set metal back
اسکنه کف تخت
It's too cold.
آن خیلی سرد است.
keep cold
خونسردی خود را حفظ کردن
it is cold
سرد است
to keep cold
دست پاچه نشدن
keep cold
دست پاچه نشدن
i f. cold
سردم است
cold
بدون آماده بودن
cold
نه گرم
cold
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cold
خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
cold
روشن کردن یک کامپیوتر
cold
سرما
cold
زکام سردشدن یا کردن
cold
سرماخوردگی
I have a cold.
من سرما خورده ام.
[پزشکی]
out cold
<idiom>
به کما رفتن
out in the cold
<idiom>
تنها
cold
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
cold working
شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
slight cold
سرما خوردگی کم یا جزئی
cold swage
اهنگری کردن در حالت سرد
cold test
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold thrust
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold working
سردکاری
cold work
کار سرد
cold light
نور سرد
cold work
عملیات شکل دادن و چکش کاری فلزات در حالت سرد ودر دماهای پایین
paradoxical cold
سرمای تناقضی
i wonder he did not catch cold
تعجب میکنم
head cold
نزله
i wonder he did not catch cold
که سرما نخورد
head cold
سرماخوردگی معمولی زکام
he is recovered from his cold
سرما خوردگی او برطرف شد
it is proof against cold
سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است
exposure to cold
درمعرض سرما بودن
deep cold
سرمای ژرف
cold straining
تغییر بعد نسبی در حالت سرد
nurse a cold
سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
to benvmb with cold
از سرما بیحس کردن
to catch cold
سرماخوردن
to feel cold
از سرما یخ زدن
to stop cold something
چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
The food is cold.
غذا سرد است.
cold cuts
گوشت پخته سرد
some cold water
مقداری آب سرد
cold turkey
محروم
He is sky -cold.
<proverb>
آدم آسمان جلى است .
in cold blood
<idiom>
خیلی خونسرد
get cold feet
<idiom>
درآخرین لحظات ترسیدن
to feel cold
احساس سردی کردن
to get cold feet
نامطمئن شدن
to go through cold turkey
<idiom>
رنج و درد کشیدن در حین ترک اعتیاد
[به ویژه هروئین]
to go cold turkey
یکدفعه اعتیادی را ترک کردن
[روانشناسی]
[پزشکی]
cold turkey
بوقلمون سرد
[آشپزی]
cold turkey
ترک اعتیاد بلامقدمه
cold turkey
<idiom>
ترک کردن اعتیاد بدون دارو
catch a cold
<idiom>
سرما خوردن
I was shivering all over with cold .
از سرما مثل بید می لرزیدم
cold turkey
ترک اعتیاد
cold sweat
سردخو
cold sweat
عرق سرد
cold storage
سردخانه
cold frames
سرما دورکن
cold frame
سرما دورکن
we were perished with cold
از سرما مردیم
cold turkey
بیرو دربایستی
to shiver with cold
از سرمالرزیدن
to grow cold
سردشدن
cold turkey
خمار
cold turkey
بدون تهیه وتدارک
I feel cold.
سردم است
To kI'll someone in cold blood.
درنهایت خونسردی خون کسی را ریختن ( کشتن )
stone-cold
بسیارسرد
cold fish
غیر احساساتی
cold coolant
مخزنخنککننده
cold air
هوایخنک
cold turkey
به طور صریح و بیپرده
cold turkey
بلامقدمه
cold turkey
بدون آمادگی
to catch cold
زکام شدن
cold blood
خون سردی
cold boot
روشن کردن کامپیوتر و بارکردن سیستم عامل به درون ان
cold body
منبع سرد
cold blooded
بی عاطفه
cold blooded
خونسرد
cold bloodedness
خون سردی
cold bath
ابتنی با اب سرد
catch cold
زکام شدن
catch cold
سرما خوردن
blow cold
هوای سرد دمیدن
asphalt cold
اسفالت سرد
cold sores
تاول تبخالی
cold sore
تاول تبخالی
cold snaps
یخ بندان بی مقدمه
cold boot
راه اندازی سرد
cold brittleness
شکستگی سرد
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
cold form
در حالت سرد شکل دادن
cold fault
نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
cold extrusion
فشردگی سرد
cold extrusion
تراکم سرد
cold extrude
فشردگی سرد
cold extrude
تراکم سرد
cold draw
در حالت سرد کشیدن سردکشی
cold die
حدیده سرد
cold cracking
ترک خوردگی فلز سرد
cold cathode
کاتد سرد
cold brittleness
شکنندگی سرد
cold snap
یخ بندان بی مقدمه
cold-shoulders
بی اعتنایی کردن به
cold fronts
جبهه هوای سرد
cold front
پیشان هوای سرد
cold front
جبهه هوای سرد
cold-blooded
خون سرد
cold war
عموما" به مبارزات تبلیغاتی بلوکهای شرق و غرب علیه یکدیگربخصوص بعد از جنگ جهانی دوم اطلاق میشود
cold war
جنگ تبلیغاتی وروانی
cold war
جنگ تبلیغاتی ومطبوعاتی
cold war
جنگ سرد
ice-cold
مثل یخ
ice-cold
فوق العاده سرد
ice cold
مثل یخ
cold fronts
پیشان هوای سرد
common cold
سرماخوردگی
cold-shoulders
خونسرد
cold-shouldering
بی اعتنایی کردن به
cold-shouldering
خونسرد
cold-shouldered
بی اعتنایی کردن به
cold-shouldered
خونسرد
cold-shoulder
بی اعتنایی کردن به
cold-shoulder
خونسرد
cold shoulder
بی اعتنایی کردن به
cold shoulder
خونسرد
cold cuts
گوشت سرد با پنیر یخ زده کالباس واغذیه مشابه
cold cream
یکجور مرهم
common cold
زکام
common cold
گریپ نزله
ice cold
فوق العاده سرد
cold rating
خروجی ماکزیمم موتور جت بدون استفاده از سیستم پس سوز
cold shortness
سرد شکنندگی
cold livered
بی عاطفه
cold strain
تغییر بعد یافتن در حالت سرد
cold link
پیوند دستی
cold shut
جوش سرد
cold spot
نقطه سرماگیر
cold link
پیوند سرد
cold is merely privative
گرما نیست
cold is merely privative
سرما چیزی جز عدم
cold start
دوباره روشن کردن
cold shortness
قابلیت شکست سرد
cold short
شکسته سرد
cold redrawing
دوباره کشی سرد
cold reduce
نورد کردن در حالت سرد
cold roll
نورد کردن در حالت سرد
cold plug
شمعی با الکترود عایق شده کوتاه
cold pig
اب سردی که روی ادم خوابیده میریزند تابیدارشود
cold riveting
پرچکاری سرد
cold rolling
عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
cold livered
خون سرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com