Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
cold is merely privative
سرما چیزی جز عدم
cold is merely privative
گرما نیست
Other Matches
privative
ناشی از محرومیت
privative
سالب
privative
تحریمی سلبی
privative particles
ادوات نفی
alpha privative
الف سالبه که در سر برخی واژههای انگلیسی نیز درمی اید
privative particles
ادوات سلب
cold spell or cold snap
<idiom>
یک جعبه هوای سرد
keep cold
دست پاچه نشدن
cold
روشن کردن یک کامپیوتر
cold
خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
cold
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
cold
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cold
نه گرم
out cold
<idiom>
به کما رفتن
cold
بدون آماده بودن
it is cold
سرد است
out in the cold
<idiom>
تنها
i f. cold
سردم است
cold
زکام سردشدن یا کردن
cold
سرماخوردگی
to keep cold
دست پاچه نشدن
It's too cold.
آن خیلی سرد است.
keep cold
خونسردی خود را حفظ کردن
cold
سرما
I have a cold.
من سرما خورده ام.
[پزشکی]
cold strain
تغییر بعد یافتن در حالت سرد
deep cold
سرمای ژرف
exposure to cold
درمعرض سرما بودن
he is recovered from his cold
سرما خوردگی او برطرف شد
cold turkey
ترک اعتیاد
to catch cold
سرماخوردن
head cold
نزله
to benvmb with cold
از سرما بیحس کردن
slight cold
سرما خوردگی کم یا جزئی
i wonder he did not catch cold
تعجب میکنم
paradoxical cold
سرمای تناقضی
i wonder he did not catch cold
که سرما نخورد
nurse a cold
سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
it is proof against cold
سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است
head cold
سرماخوردگی معمولی زکام
cold working
شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
cold steel
اسلحه سرد
cold starting
راه اندازی در حالت سرد
cold start
boot cold
cold start
روش بازنشاندن کامپیوتر
cold start
دوباره روشن کردن
cold spot
نقطه سرماگیر
cold shut
جوش سرد
cold shortness
سرد شکنندگی
cold shortness
قابلیت شکست سرد
cold steel
جنگ افزار سرد
cold-shoulder
بی اعتنایی کردن به
cold straining
تغییر بعد نسبی در حالت سرد
cold working
سردکاری
cold work
کار سرد
cold work
عملیات شکل دادن و چکش کاری فلزات در حالت سرد ودر دماهای پایین
cold thrust
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold test
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold start
شروع سرد
cold swage
اهنگری کردن در حالت سرد
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
cold short
شکنندگی در سرما
cold short
شکسته سرد
to catch cold
زکام شدن
to feel cold
احساس سردی کردن
to feel cold
از سرما یخ زدن
to stop cold something
چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
The food is cold.
غذا سرد است.
cold cuts
گوشت پخته سرد
some cold water
مقداری آب سرد
He is sky -cold.
<proverb>
آدم آسمان جلى است .
in cold blood
<idiom>
خیلی خونسرد
get cold feet
<idiom>
درآخرین لحظات ترسیدن
to get cold feet
نامطمئن شدن
to go through cold turkey
<idiom>
رنج و درد کشیدن در حین ترک اعتیاد
[به ویژه هروئین]
to go cold turkey
یکدفعه اعتیادی را ترک کردن
[روانشناسی]
[پزشکی]
cold turkey
بوقلمون سرد
[آشپزی]
cold turkey
ترک اعتیاد بلامقدمه
cold turkey
<idiom>
ترک کردن اعتیاد بدون دارو
catch a cold
<idiom>
سرما خوردن
I was shivering all over with cold .
از سرما مثل بید می لرزیدم
cold turkey
محروم
cold sweat
سردخو
cold sweat
عرق سرد
cold storage
سردخانه
cold frames
سرما دورکن
cold frame
سرما دورکن
we were perished with cold
از سرما مردیم
to shiver with cold
از سرمالرزیدن
cold turkey
خمار
cold turkey
بدون تهیه وتدارک
cold turkey
بدون آمادگی
I feel cold.
سردم است
To kI'll someone in cold blood.
درنهایت خونسردی خون کسی را ریختن ( کشتن )
stone-cold
بسیارسرد
cold fish
غیر احساساتی
cold coolant
مخزنخنککننده
cold air
هوایخنک
cold turkey
بیرو دربایستی
cold turkey
به طور صریح و بیپرده
cold turkey
بلامقدمه
to grow cold
سردشدن
cold rubber
لاستیک سرد
cold form
در حالت سرد شکل دادن
cold cuts
گوشت سرد با پنیر یخ زده کالباس واغذیه مشابه
cold draw
در حالت سرد کشیدن سردکشی
cold die
حدیده سرد
cold cracking
ترک خوردگی فلز سرد
cold shoulder
خونسرد
cold shoulder
بی اعتنایی کردن به
cold-shoulder
خونسرد
cold-shouldered
خونسرد
cold-shouldered
بی اعتنایی کردن به
common cold
زکام
common cold
گریپ نزله
cold fronts
جبهه هوای سرد
cold fault
نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
cold fronts
پیشان هوای سرد
cold extrusion
فشردگی سرد
cold extrusion
تراکم سرد
cold extrude
فشردگی سرد
cold extrude
تراکم سرد
common cold
سرماخوردگی
catch cold
سرما خوردن
cold chisel
قلم سردکار
cold cathode
کاتد سرد
cold-shouldering
بی اعتنایی کردن به
catch cold
زکام شدن
cold-shoulders
خونسرد
cold-shoulders
بی اعتنایی کردن به
cold snap
یخ بندان بی مقدمه
cold snaps
یخ بندان بی مقدمه
blow cold
هوای سرد دمیدن
cold sore
تاول تبخالی
cold sores
تاول تبخالی
cold bath
ابتنی با اب سرد
ice cold
فوق العاده سرد
cold brittleness
شکنندگی سرد
cold-shouldering
خونسرد
cold boot
راه اندازی سرد
cold boot
روشن کردن کامپیوتر و بارکردن سیستم عامل به درون ان
cold body
منبع سرد
cold blooded
بی عاطفه
cold blooded
خونسرد
cold bloodedness
خون سردی
cold blood
خون سردی
asphalt cold
اسفالت سرد
cold rolling
عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
cold link
پیوند دستی
cold link
پیوند سرد
cold light
نور سرد
cold brittleness
شکستگی سرد
ice-cold
فوق العاده سرد
ice-cold
مثل یخ
cold war
جنگ سرد
cold war
جنگ تبلیغاتی ومطبوعاتی
cold livered
بی عاطفه
cold livered
خون سرد
cold riveting
پرچکاری سرد
cold roll
نورد کردن در حالت سرد
cold reduce
نورد کردن در حالت سرد
cold redrawing
دوباره کشی سرد
cold rating
خروجی ماکزیمم موتور جت بدون استفاده از سیستم پس سوز
cold plug
شمعی با الکترود عایق شده کوتاه
cold pig
اب سردی که روی ادم خوابیده میریزند تابیدارشود
ice cold
مثل یخ
cold mix
امیخته سرد
cold war
جنگ تبلیغاتی وروانی
cold front
جبهه هوای سرد
cold-blooded
خون سرد
cold hearted
بی عاطفه
cold cream
یکجور مرهم
cold glue
چسب سرد
cold galvanize
گالوانیزه کردن در حالت سرد
cold front
پیشان هوای سرد
cold heartedly
باخون سردی
cold heartedly
ازروی بی عاطفگی
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
cold heartedness
بی عاطفگی
cold heartedness
بیرحمی
cold war
عموما" به مبارزات تبلیغاتی بلوکهای شرق و غرب علیه یکدیگربخصوص بعد از جنگ جهانی دوم اطلاق میشود
cold infusion
خیسانده
cold infusion
اب
give someone the cold shoulder
<idiom>
با کسی نامهربان بودن
to quit something cold turkey
چیزی را یکدفعه ترک کردن
[مانند سیگار یا الکل]
throw cold water on
<idiom>
منع کردن
to put something into cold storage
<idiom>
چیزی را به عقب انداختن
to put something into cold storage
<idiom>
چیزی را به بعد موکول کردن
to put something into cold storage
<idiom>
چیزی را به کنار گذاشتن
stop dead/cold
<idiom>
سریع توقف کردن
I dont mind the cold .
از سرما ناراحت نمی شوم
cold rolling mill
دستگاه نورد سرد
temperate and cold scrub
خلنگ زار
temperate and cold scrub
خارستان
cold heading tool
ابزار سردکار
cold heading die
حدیده سردکار
cold forming property
قابلیت شکل دهی
cold finger condenser
چگالنده انگشتی
cold extrusion die
حدیده فشردگی سرد
cold drawn oil
روغن کرچک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com