Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (9 milliseconds)
English
Persian
colour television camera
صفحهرنگیدوربین
Other Matches
television camera tube
دوربین تلویزیونی
a horse of another colour
[different colour]
موضوع علیحده
a horse of another colour
[different colour]
مطلبی دیگر
Is there a television?
آیا تلویزیون وجود دارد؟
a television
تلویزیون
color television
تلویزیون رنگی
television receiver
گیرنده تلویزیونی
educational television
تلویزیون اموزشی
The television flickers .
تصویر تلویزیون می لرزد
cable television
تلویزیونکابلی
breakfast television
برنامهصبحتلویزیون
television set
مجموعه تلویزیونی
closed-circuit television
تلویزیون مدار بسته
simultaneous color television
تلویزیون رنگی همزمان
composite television signal
پیام مرکب تلویزیونی
closed circuit television
تلویزیون مدار بسته
television broadcasting station
فرستنده تلویزیون
sequential color television
تلویزیون رنگی مرحلهای
government-run
[television, newspaper etc.]
<adj.>
حکومتی
government-run
[television, newspaper etc.]
<adj.>
دولتی
The pigeous peched on the television aerial .
کبوترها روی آنتن تلویزیون نشستند
He acquired kudos by appearing on television.
او
[مرد]
با ظاهر شدن در تلویزیون جلال
[شهرت]
به دست آورد.
His speech gripped the television viewers ( audience ).
سخنرانی اش بینندگان تلویزیون را قبضه کرد
dual channel television sound system
کانال صوتی دوگانه
colour
صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
colour
انتخاب رنگهایی که در حال حاضر در تصویر استفاده می شوند
camera
[اتاقی با طاق قوسی یا منحنی]
colour
چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer
colour
رنگ کردن
colour
میزان خالص بودن سیگنال رنگ
colour
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
colour
کوچکترین ناحیه در صفحه CRT که میتواند اطلاعات رنگی را نمایش دهد
colour
رنگامیزی
colour
سیستم نمایش رنگی ریز پردازندهای
colour
صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
colour
دو بیت برای چهار رنگ و هشت بیت برای ترکیبی از رنگهاست
colour
شماره بیتهای دادهای که به یک پیکسل نسبت داده می شوند تا رنگ آن را شرح دهند. یک بیت برای دو رنگ
colour
رنگزدن
in camera
غیر علنی
colour
ملون کردن
colour
تغییر رنگ دادن
colour
جدول شماره هایی که ویندوز
colour
برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند
off colour
بی حال
camera
دوربین
camera
دوربین یا جعبه عکاسی
off-colour
کسل
colour
رنگ
colour
امکانی در گرافیک یا برنامههای کاربردی DTP که به کاربر امکان میدهد رنگهای خاص با توجه به CMYK و RGB بسازد و سپس ناحیهای را با این رنگ پر کند
colour
فام
off colour
کسل
colour
احساسی که توسط چشم با توجه به پاسخ آن به فرکانسهای نور مختلف داده میشود
off-colour
بی حال
colour
بشره
still video camera
دوربیننمایشثابت
view camera
دوربیننما
stereoscopic camera
دوربینبرجستهبین
disposable camera
دوربینبازاری
cine camera
دوربینفیلمبرداری
disc camera
صفحهدوربین
colour control
کنترلرنگ
colour filter
فیلتررنگ
colour chart
نموداررنگ
camera viewfinder
دوربیننمایاب
camera screw
پیچدوربین
colour display
نمایشرنگ
camera platform
سکویدوربین
camera dolly
پایهدوربین
camera body
بدنهدوربین
camera back
قسمتهایپشتیدوربین
camera-shy
کسی که دوست ندارد از او عکس یا فیلم بگیرند
underwater camera
دوربینزیرآبی
colour blind
کوررنگ
colour blindness
کوررنگی
security camera
دوربین مدار بسته
surveillance camera
دوربین مدار بسته
CCTV camera
دوربین نظارت
observation camera
دوربین نظارت
security camera
دوربین نظارت
surveillance camera
دوربین نظارت
CCTV camera
دوربین امنیتی
observation camera
دوربین امنیتی
security camera
دوربین امنیتی
observation camera
دوربین مدار بسته
CCTV camera
دوربین مدار بسته
colour fast
دارایرنگثابت
colour scheme
چینشرنگیکمکان
colour supplement
مجلهرایگانو ضمیمهروزنامهدر بریتانیا
colour-coded
کدگذاریاز طریقرنگ
Polaroid camera
نوعیدوربینمخصوصگرفتنعکسفوری
primary colour
رنگهایاصلی-قرمز RedسبزGreen آبیBlue
There is no colour beyond black .
<proverb>
بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
Wherever you go the sky has the same colour .
<proverb>
به هر کجا که روى آورى آسمان همین رنگ است .
camera lucida
[ابزاری که نور خورشید را بوسیله منشور منعکس می کند.]
colour bar
تبعیضقائلشدنبر مبنایرنگپوست-نژادپرست
surveillance camera
دوربین امنیتی
camera-shy
بیزار از دوربین
camera nadir
محورلولایی دوربین عکاسی
dust colour
خاکی
electron camera
دوربین الکترونی
false colour
فیلم رنگی مصنوعی
false colour
رنگ مصنوعی
flat colour
رنگ تخت
flat colour
رنگ نازک مستوی
flesh colour
رنگ بشره
high colour
سرخی
high colour
خجالت
in camera proceedings
دادرسی غیر علنی
level colour
رنگ یکدست یا یکنواخت
flesh colour
رنگ بدنی
dead colour
رنگ ضعیف
dead colour
رنگ دست اول
camera obscura
تاریک خانه
camera obscura
اطاقک تاریک جعبه عکاسی
camera nadir
خط لولای دوربین
camera station
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
camera tube
دوربین تلویزیونی
camera window
دریچه دیافراگم دوربین
color camera
دوربین رنگی
colour bearer
پرچم دار
colour box
جعبه رنگ
camera magazine
جعبه محتوی فیلم عکاسی
camera magazine
کاست فیلم دوربین
camera lucida
دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد
miniature camera
دوربین مینیاتوری
miniature camera
دوربین تصاویر کوچک
oil colour
رنگ روغنی
achromatic colour
رنگ بین سیاه و سفید که توسط آداپتور گرافیکی نمایش داده میشود
scheme of colour
طرح رنگ
sitting in camera
جلسه خصوصی دادگاه
sitting in camera
جلسه غیر علنی
sound camera
دوربین فیلمبرداری مجهزبدستگاه ضبط صوت
to change colour
تغییر رنگ دادن
to change colour
رنگ برنگ شدن
local colour
نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
water colour
ابرنگ
water colour
رنگاب
water colour
نقاشی ابرنگی
box camera
دوربین عکاسی ساده و جعبه مانند که دستگاه میزان ندارد
scheme of colour
رنگ بندی
adjective colour
زنگی که برای ثابت شدن محتاج به افزایش چیزدیگری است
saturated colour
که روی ویدیو خوب نشان داده نمیشوندوممکن است باعث اختلال شوند یا روی صفحه پخش شوند
camera axis
محور دوربین عکاسی
panoramic camera
دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردو ازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
rose colour
رنگ گلی
box camera
دوربین قوطی
ground colour
رنگ زمینه
saturated colour
رنگهای روشن
air survey camera
دوربین عکسبرداری هوایی
camera cycling rate
نواخت باز و بسته شدن دیافراگم دوربین دوره تناوب عکاسی
hair colour
[British]
رنگ مو
closed-circuit camera
دوربین امنیتی
air cartographic camera
دوربین عکس برداری هوایی
closed-circuit camera
دوربین مدار بسته
closed-circuit camera
دوربین نظارت
bishop of the wrong colour
فیل بد رنگ شطرنج
camera ready copy
کپی اماده تکثیر
camera control technician
متخصصفنیکنترلدوربین
camera control unit
مرکزکنترلدوربین
camera platform lock
محلقفلدوربینبهپایه
colour selection filter
فیلترجداکنندهرنگ
Polaroid0 Land camera
دوربینزمینیپولاروید
camera control area
محلتنظیمدوربین
light source colour
رنگ منبع نور
image camera tube
لامپ تصویر میانی دوربین
colour of waste water
رنگ فاضلاب
continuous strip camera
دوربین عکسبرداری به طریق نوار مداوم
twin-lens reflex camera
لنزدوتاییانعکاسدوربین
colour hard copy device
اسباب نسخه چاپی رنگی
cross section of a reflex camera
قسمتعرضیبازتابتلسکوپ
lighting/camera control area
سطحکنترلدوربینروشنایی
single-lens reflex camera
دوربینبازتابتکلنزی
liquid crystal display colour pigmented
صفحه نمایش با محلولهای کریستالی مایعی که رنگی به نظر میرسد
single-lens reflex (SLR) camera
دوربینتکلنزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com