English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (8 milliseconds)
English Persian
command ejection پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
Other Matches
ejection پس زنی
ejection اخراج
ejection بیرون رانی
ejection دفع کردن
ejection خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
ejection دفع
ejection بیرون اندازی
base ejection ته پران
sequenced ejection سیستم پرتاب چندمرحلهای
ejection seat صندلی پران [هواپیمایی]
ejection port دهانهپرتاب
sequenced ejection سیستم پرتاب مرحله به مرحله
ejection seat صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
base ejection پرتاب شونده از ته
under command زیرفرماندهی
under command تحت کنترل
command.com COCO.ANDفایل
command فرمان دستوردادن
self command کف نفس
specified command نیروی اختصاصی
specified command فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
second in command معاون
second in command معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
self command خودداری
self command خودفرمانی
command.com در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
command امریه
command امر
command حکم
command یکان قرارگاه عمده
command دستور
command یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command فرماندهی
command فرمان
command امرکردن
command حکم کردن
command فرمان دادن
command کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
at my command به فرمان من
command فرمایش
command سرکردگی فرماندهی
joint command فرماندهی مشترک
internal command فرمان درونی
full command اداره کامل
embeded command فرمان تعبیه شده
full command کنترل کامل
filter command فرمان FILTER
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
external command فرمان خارجی
external command فرمان برونی
command strength استعداد یکان
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
commodity command فرماندهی اماد
commodity command یکان امادکالاهای مصرفی
comp command COفرمان P
command socialism سوسیالیسم دستوری
continuity of command مداومت فرماندهی
direct command فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
dosmount command فرمان پیاده کردن
command signal علامت فرمان
command unit واحد فرمان
joint command یکان مشترک
logistical command فرماندهی لجستیکی
logistical command یکان لجستیکی
sequence of command ترتیب توالی فرامین
support command فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
tactical command فرماندهی تاکتیکی
tactical command یکان تاکتیکی
terminal command فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
to perform a command فرمانی را اجرا کردن
transient command فرمان ناپایدار
type command فرماندهی ناو گروه
type command نوع یکان ناو گروه
unified command فرماندهی متحد
unified command نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
word of command فرمان نظامی
word of command فرمان انتصاب
command module نقشهراهنما
Send To command دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
support command یکان پشتیبانی
major command یکان عمده
major command فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
national command یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
operator command فرمان متصدی
oversea command یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
preparatory command فرمان خبر
preparatory command فرمان حاضرباش
resume command به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
retraining command یکان بازاموزی
retraining command قسمت ندامتگاه
scheme of command طرح عملیاتی یکان
scheme of command طرح فرماندهی
sealift command فرماندهی حمل و نقل دریایی
sealift command یکان حمل و نقل دریایی
operational command فرماندهی از نظر عملیاتی
command economies اقتصاد دستوری
chain of command سلسله مراتب
chain of command سلسله مراتب فرماندهی
channel command فرمان کانال
combined command فرماندهی مرکب
combined command یکان مرکب
AT command set مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
command altitude ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
command and control کنترل و فرماندهی
command automatism فرمانبری مطلق
command axis محور حرکت یکان
command axis محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
command channels ردههای فرماندهی
base command فرماندهی پایگاه
command posts پاسگاه فرماندهی
AT command set حالتی در مودم که آماده پذیرش دستورات با استفاده از مجموعه دستورات Hayes AT است
command economy اقتصاد دستوری
command post پست فرماندهی
command post پاسگاه فرماندهی
command posts پست فرماندهی
high command فرماندهی عالی
high command سرفرماندهی
administrative command یکان اداری
air command فرماندهی نیروی هوایی
air command یکان هوایی
air command فرماندهی هوایی
airlift command فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
area command فرماندهی منطقه
command channels سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
command detonated منفجر شونده از راه دور قابل انفجار با فرمان دور
command group گروه فرماندهی
command net شبکه یکان
command net شبکه فرماندهی
command key کلید فرمان
command mode وضعیت دستوری
command language زبان فرماندهی
command language زبان فرمان
administrative command فرماندهی اداری
command language زبان دستوری
command liaison افسر رابط فرماندهی
command liaison شبکه رابط یکان
command heading مسیرپیش بینی شده
command of execution ریاست اجرایی
command mode حالت فرماندهی
command report گزارش فرماندهی
command processor سیستم عامل فرمانی
command processing پردازش دستورالعمل
command heading مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
support command فرماندهی پشتیبانی
command of execution فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
command select system سیستم فرمان انتخابی
command post exercise تمرین پاسگاه فرماندهی
alternate command authority افسر جانشین فرمانده
command management system سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
air strategical command فرماندهی استراتژیکی هوایی
air defense command فرماندهی پدافند هوایی
tactical command ship ناو فرماندهی
advance command post پاسگاه رده جلو
His request was in the nature of a command. خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
advance command post پاسگاه فرماندهی جلو
command sponsored dependent بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
command destruct signal علامت تخریب موشک با فرمان دور
alternate command authority مقام جانشین فرماندهی
amphibious command ship ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
software command language زبان فرمانی نرم افزاری
command issuing office دفتر توزیع فرامین یکان
command information program برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
embedded formating command فرمان قالب بندی مندرج
officer in tactical command فرمانده تاکتیکی
command driven software نرم افزار فرمان گرا
command budget estimate براورد بودجه یکان
command budget estimate براوردبودجه
forward command post پاسگاه مقدم
forward command post پست فرماندهی جلو
command issuing office دفترتوزیع دستورالعملهای یکان
channel command word کلمه فرمان محرا
area support command فرماندهی پشتیبانی منطقه
army material command فرماندهی اماد نیروی زمینی
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
division support command فرماندهی پشتیبانی لشگر
hayes command set مجموعه فرمانهای هیز
command destruct signal علامت به کار افتادن سیستم تخریب کننده موشک
base logistical command یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
army airdefense command post پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
tactical air command center مرکز فرماندهی و کنترل نیروی هوایی تاکتیکی
command active sonobuoy system وسیله اکتشاف زیردریایی
command and general staff college دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
command and general staff college دافوس
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com