Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
command heading
مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
command heading
مسیرپیش بینی شده
Other Matches
heading
عنوان گذاری
heading
هد زن
heading
حرکت برحسب قطب نما
heading
سمت حرکت قایق برحسب قطبنما
heading
عنوان یا نام متن در فایل
heading
کلمات ابتدای هر صفحه متن
heading
عنوان
heading
سرفصل
heading up
بالا امدن سطح اب
heading
جهت
heading
سرلوحه پیام
heading
تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
heading
سرنامه
heading
عنوان سرصفحه
heading
نقب زنی
heading
جهت حرکت کشتی یا هواپیما به طرف
heading
به سمت
heading
جهت مسیر حرکت
heading
سمت
heading
سمت مسیر
heading
سمت سینه ناو عنوان
attack heading
جهت تک
attack heading
سمت تک
start of heading
اغاز سرفصل
Under the title ( heading) of …
تحت عنوان ...
shirred heading
ازبالاچیندار
true heading
سمت حقیقی
true heading
سمت جغرافیایی
true heading
course true
start of heading
شروع عنوان
average heading
جهت متوسط مسیر
average heading
جهت متوسط هواپیما
final heading
مسیر پرواز نهایی
message heading
عنوان پیام
final heading
سمت پرواز یا حرکت نهایی
heading line
طناب راهنما
types of heading
انواعوالانها
heading line
هبلین
heading hold
روش کنترل سمت مسیرهواپیما
heading hold
روش ثابت نگهداشتن سمت پرواز
heading crossing angle
زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
cold heading die
حدیده سردکار
heading select feature
عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
cold heading tool
ابزار سردکار
pinch-pleated heading
سرپیلهمحکمشده
pencil-pleated heading
سرپلیسهمدادیشکل
command
یکان قرارگاه عمده
self command
خودداری
self command
کف نفس
self command
خودفرمانی
command
سرکردگی فرماندهی
command
فرمایش
command
حکم
command
امر
second in command
معاون
command
امریه
command
فرمان دستوردادن
command
یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command
فرماندهی
command
فرمان
command
امرکردن
command
حکم کردن
command
فرمان دادن
command
کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
at my command
به فرمان من
specified command
فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
command.com
COCO.ANDفایل
under command
تحت کنترل
under command
زیرفرماندهی
command.com
در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
command
دستور
second in command
معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
specified command
نیروی اختصاصی
joint command
یکان مشترک
logistical command
فرماندهی لجستیکی
internal command
فرمان درونی
commodity command
فرماندهی اماد
joint command
فرماندهی مشترک
command unit
واحد فرمان
commodity command
یکان امادکالاهای مصرفی
external command
فرمان خارجی
external command
فرمان برونی
embeded command
فرمان تعبیه شده
dosmount command
فرمان پیاده کردن
direct command
فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
filter command
فرمان FILTER
continuity of command
مداومت فرماندهی
full command
کنترل کامل
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
full command
اداره کامل
comp command
COفرمان P
logistical command
یکان لجستیکی
major command
یکان عمده
sequence of command
ترتیب توالی فرامین
word of command
فرمان نظامی
support command
فرماندهی پشتیبانی
support command
یکان پشتیبانی
support command
فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
tactical command
فرماندهی تاکتیکی
tactical command
یکان تاکتیکی
terminal command
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
to perform a command
فرمانی را اجرا کردن
transient command
فرمان ناپایدار
command module
نقشهراهنما
type command
فرماندهی ناو گروه
type command
نوع یکان ناو گروه
word of command
فرمان انتصاب
Send To command
دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
unified command
فرماندهی متحد
major command
فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
national command
یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
operational command
فرماندهی از نظر عملیاتی
operator command
فرمان متصدی
oversea command
یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
preparatory command
فرمان خبر
preparatory command
فرمان حاضرباش
resume command
به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
retraining command
یکان بازاموزی
retraining command
قسمت ندامتگاه
scheme of command
طرح عملیاتی یکان
scheme of command
طرح فرماندهی
sealift command
فرماندهی حمل و نقل دریایی
sealift command
یکان حمل و نقل دریایی
unified command
نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
area command
فرماندهی منطقه
command axis
محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
air command
یکان هوایی
air command
فرماندهی نیروی هوایی
command channels
ردههای فرماندهی
command channels
سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
base command
فرماندهی پایگاه
command detonated
منفجر شونده از راه دور قابل انفجار با فرمان دور
command ejection
پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
command group
گروه فرماندهی
administrative command
فرماندهی اداری
command axis
محور حرکت یکان
command automatism
فرمانبری مطلق
air command
فرماندهی هوایی
AT command set
حالتی در مودم که آماده پذیرش دستورات با استفاده از مجموعه دستورات Hayes AT است
AT command set
مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
chain of command
سلسله مراتب
channel command
فرمان کانال
administrative command
یکان اداری
combined command
فرماندهی مرکب
combined command
یکان مرکب
airlift command
فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
command altitude
ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
chain of command
سلسله مراتب فرماندهی
high command
سرفرماندهی
command key
کلید فرمان
command language
زبان فرماندهی
command net
شبکه فرماندهی
command net
شبکه یکان
command of execution
ریاست اجرایی
command of execution
فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
command and control
کنترل و فرماندهی
command post
پست فرماندهی
command economy
اقتصاد دستوری
command processing
پردازش دستورالعمل
command processor
سیستم عامل فرمانی
command report
گزارش فرماندهی
command signal
علامت فرمان
command mode
وضعیت دستوری
command mode
حالت فرماندهی
command strength
استعداد یکان
command language
زبان فرمان
command language
زبان دستوری
command liaison
افسر رابط فرماندهی
command economies
اقتصاد دستوری
high command
فرماندهی عالی
command speed
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
command liaison
شبکه رابط یکان
command posts
پاسگاه فرماندهی
command posts
پست فرماندهی
command post
پاسگاه فرماندهی
command socialism
سوسیالیسم دستوری
amphibious command ship
ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
alternate command authority
مقام جانشین فرماندهی
tactical command ship
ناو فرماندهی
air strategical command
فرماندهی استراتژیکی هوایی
His request was in the nature of a command.
خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
air defense command
فرماندهی پدافند هوایی
advance command post
پاسگاه فرماندهی جلو
advance command post
پاسگاه رده جلو
alternate command authority
افسر جانشین فرمانده
area support command
فرماندهی پشتیبانی منطقه
command destruct signal
علامت تخریب موشک با فرمان دور
command budget estimate
براوردبودجه
officer in tactical command
فرمانده تاکتیکی
forward command post
پاسگاه مقدم
command driven software
نرم افزار فرمان گرا
command information program
برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
command issuing office
دفتر توزیع فرامین یکان
command issuing office
دفترتوزیع دستورالعملهای یکان
hayes command set
مجموعه فرمانهای هیز
command management system
سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
command budget estimate
براورد بودجه یکان
command post exercise
تمرین پاسگاه فرماندهی
division support command
فرماندهی پشتیبانی لشگر
army material command
فرماندهی اماد نیروی زمینی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com