Dictiornary-Farsi | committed for trial | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 99 (6 milliseconds)

English	Persian
committed for trial	تسلیم متهم به دادگاه


Other Matches

committed <adj.> <past-p.>	ارسال شده
committed <adj.> <past-p.>	فرستاده شده
committed <adj.> <past-p.>	تحویل شده
committed	سپردن
committed	مرتکب شدن
committed	اعزام داشتن برای
committed	متعهدبانجام امری نمودن
committed	سرسپردن
committed	بکار بردن نیروها
committed	وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
committed	تسلیم کردن
committed <adj.> <past-p.>	سپرده شده [داده شده]
committed <adj.> <past-p.>	داده شده
committed [to] <adj.>	متعهد [به]
Have I committed a blunder?	آیا خطائی ازمن سر زده است ؟
punishment of a crime not yet committed	قصاص قبل از جنایت
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge.	روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
new trial	اعاده دادرسی
to go t. a trial	محاکمه شدن
trial	آزمون
re trial	اعاده دادرسی
trial	آزمایش
trial	امتحان
trial	امتحان
trial	تست
new trial	محاکمه جدید تجدید محاکمه
he was on his trial	او را محاکمه میکردند
trial	محاکمه
trial	ازمایش کردن ازمایشی
trial	امتحان کردن
trial	ازمایش
trial	ازمایش امتحان
trial	رنج
trial	کوشش
trial	سعی
trial	محاکمه محاکمه کردن
trial	دادرسی
trial	مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
trial shot	گلوله ازمایشی
trial shot	تیر ازمایشی
trial rate	درصد ازمایش یک محصول
trial order	سفارش ازمایشی
trial on technicalities	رسیدگی شکلی
trial on merits	رسیدگی ماهوی
trial lawyer	وکیل دادگستری که دردادگاههای جنایی حضورمییابد
trial jury	هیئت منصفه
trial hole	چاه ازمایشی
trial hole	گمانه
trial shot	تیر قلق گیری
trial trip	مسافرت ازمایشی یا امتحانی
show trial	محاکمهعلنی
to put somebody on trial	کسی را محاکمه کردن
He was put on trial.	او محاکمه شد. [حقوق]
trial balloon <idiom>	یک دستی زدن
trial and error <idiom>	یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
day of the trial	روز محاکمه
trial runs	استفاده ازمایشی
speedy trial	دادرسی فوری
summary trial	محاکمه اختصاری
time trial	رکوردگیری در تمرین رکوردگیری
time trial	مسابقه دوتمرینی
to buy on trial	بشرط امتحان خریدن
to undergo a trial	محاکمه شدن
trial and erroe	ازمایش و خطا
trial and erroe	سعی وامتحان
shaft beyond trial well	چاه پیشکار
trial offer	عرضه ازمایشی
to make a trial of	امتحان کردن
acceptance trial	آزمایش قبول وسایل وتجهیزات
catch trial	کوشش مچ گیری
trial run	استفاده ازمایشی
ex parte trial	دادرسی غیابی
field trial	مسابقه تازیهای شکاری
one trial learning	یادگیری یک کوششی
public trial	دادرسی علنی
to make a trial of	ازمودن
trial and error	روش ازمایش و خطا
trial and error	ازمون و خطا
trial attorney	وکیل محاکمه
trial attorney	وکیلی که تخصص او در دفاع است وکمتر به امور دفتری می رسد
trial balance	ترازنامه ازمایشی
trial balance	تراز ازمایشی
trial court	دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
trial elevation	درجه ازمایشی
trial elevation	درجه مربوط به شروع تیر موثر
trial function	تابع ازمایشی
trial at the bar	محاکمه
trial and error	روش کورمالی
trial and error	ازمایش ولغزش
trial and error	کوشش و خطا
trial and error	ازمایش و خطا
trial in presence of the parties	دادرسی حضوری
detention pending trial	توقیف احتیاطی
trial and error learning	یادگیری از راه کوشش و خطا
trial on procedural matters	رسیدگی شکلی
vicarious trial and error	کوشش و خطای نمادی
detention pending trial	حبس موقت
The wrd is a place of trial by ordeal , not of eas. <proverb>	دنیا جاى آزمایش است نه جاى آسایش .

committed for trial

تسلیم متهم به دادگاه