Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 80 (6 milliseconds)
English	Persian
complete transaction	معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
Other Matches
complete	کامل
complete	خاتمه دادن به یک کار
complete	خاتمه یافته یا کامل شده
complete	آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
complete	عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
complete	تام
complete	تکمیل کردن
complete	تکمیل
complete	بانجام رساندن
complete	کامل کردن انجام دادن
complete	تمام
complete inventory	موجودی کامل
complete game	یک بازی کامل از طرف توپزن
complete ditch	گودبرداری کامل
complete ditch	گود کامل
complete graph	گراف کامل
complete offence	جرم تام
complete oligopoly	انحصار چند جانبه کامل
complete sound	فشنگ کامل
complete substitution	جانشین کامل
complete substitution	جانشینی کالاها
complete substitution	وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
rounds complete	فرمان تیر تمام
rounds complete	تیر تمام شد
It was a complete surprise to me .	کاملا" غافلگیر شدم
Shen wI'll the work be complete?	اینکار کی کامل می شود ؟
A complete shambles. Hotch -poych.	آش شله قلمکار (قاطی پاتی )
transaction	پردازش محاورهای به طوری که کاربر دستورات و داده را می نویسد روی ترمینال که به کامپیوتر اصل وصل است , و نتایج روی صفحه نمایش داده می شوند
transaction	تبادل
transaction	داد و ستد
transaction	انجام
transaction	سودا
transaction	معامله
transaction	ترکنش
transaction	ثیر قرار میدهد.
transaction	رکورد حاوی داده جدید که برای بهنگام سازی رکورد اصلی باید استفاده شود
transaction	سیستم کامپیوتری که معمولاگ دستهای کار میکند تا وقتی که با تراکنش جدید متوقف شود و سپس منابع را به تراکنش اختصاص میدهد
transaction	فایل حاوی تغییرات اخیر یا تراکنشهای رکورد که برای بهنگام سازی فایل اصلی به کار می رود
cause of a transaction	جهت معامله
transaction	خلاصه مذاکرات
transaction file	فایل تراکنش پرونده تراکنش
transaction on change	معامله در بورس
transaction motive	انگیزه مبادلاتی
transaction motive	انگیزه معاملاتی
transaction in order	معامله به قصد فرار از دین
transaction in order	liability avoid to
transaction oriented	تراکنش گر
transaction record	رکورد تراکنش
transaction tape	نوار تراکنش
transaction trailing	ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
unauthorized transaction	معاملات فضولی
unauthorized transaction	معامله فضولی
valid transaction	معامله صحیح
to carry out a transaction	معامله ای انجام دادن
transaction file	فایل تغییرات
transaction file	پرونده تراکنش
fictitious transaction	معامله صوری
external transaction	معاملات خارجی
credit transaction	معاملات موجل
business transaction	داد و ستد بازرگانی
reason for a transaction	جهت معامله
object of transaction	مورد معامله
party to a transaction	متعامل
capital transaction	داد و ستد سرمایه
spot transaction	معامله نقدی
an nucertain transaction	معامله غرری
transaction code	کد تغییرات
transaction costs	هزینههای معاملاتی
transaction data	دادههای تراکنشی
credit transaction	معاملات استمهالی
A cash ( credit ) transaction .	معامله نقدی ( اعتباری )
failure to comply with the transaction	عدم ایفاء تعهد
transaction demand for money	تقاضای معاملاتی برای پول تقاضا برای پول بمنظورمبادلات
foreign exchange transaction	معاملات ارزی
transaction oriented processing	پردازش تغییرگرا
secure transaction technology	سیستم ساخت ماکروسافت برای ایجار اتصال ایمن بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان پرداخت قیمت کالاها روی اینترنت میدهد
the deceived party in a transaction	مغبون
TAN [Transaction authentication number]	رمز یکبار مصرف
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction.	د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com