Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (14 milliseconds)
English
Persian
component forces
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
component forces
نیروهای مولفه
Other Matches
component
جزء سازنده
component
عضو قسمت
component
جزء ساختمانی
component
قطعه
component
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
component
تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB
component
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
d.c. component
مولفه دی سی
component
عنصر
component
همنه
component
مولفه
component
جزء
component
اجزاء
component
ترکیب کننده
component
ترکیب دهنده
component
قسمت
component
عضو
component
همنهند
component
جسمهای ترکیب کننده
component
سازا
component
جزء در شیمی
component
سازنده
component
مولفه بردار
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
building component
اجزای ساختمان
plain component
متن یا قسمت کشف یک پیام رمز
component part
جزء ساختمان
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
reactive component
جریان هرز
service component
نیروی مسلح
service component
نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
active component
مولفه موثر
tangential component
مولفه مماسی
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
three component theory
نظریه سه مولفهای
electric component
قطعه الکتریکی
component drawing
رسم جزیی
component drawing
رسم قطعات
idle component
اجزاء کور
homopolar component
مولفه همقطب
national component
هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
navy component
نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
frequency component
اجزای فرکانس
one component system
سیستم یک جزیی
discrete component
مولفه گسسته
discrete component
با مولفههای گسسته
out of phase component
مولفه بیرون از فاز
component operation
عناصر عملیاتی
component life
عمر قانونی یک وسیله
zero sequence component
مولفه همقطب
component efficiency
میزانی برای اندازه گیری بازده یک قسمت از یک ماشین
magnetic component
قطعه مغناطیسی
wattless component
جریان هرز
wind component
مولفه مربوط به باد
wind component
شاخه سمتی باد
wattless component
جریان کور
component change order
دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات
component change order
دستور تغییر قطعات یک وسیله
capacity component of spark
بخش فرفیتی جرقه
single component gases
گازهای تک جزیی
solid state component
مولفهء حالت جامد
integrate electronic component
قطعه الکترونیکی مجتمع
component end item
قطعات و اقلام تجهیزات عمده
air force component
نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
air force component
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
component of a symmetrical system
مولفه دستگاه متوازن
inductance component of spark
پخش القایی جرقه
deflection component of trail
شاخه سمتی معبر حرکت
deflection component of trail
شاخه سمتی مسیر
forces
مجبورکردن بزورگرفتن
forces
بزور بازکردن
forces
بی عصمت کردن
forces
راندن
forces
عنف
forces
بیرون کردن
forces
مسلح کردن
forces
نفوذ
forces
قوا
forces
عده
forces
شدت عمل
forces
جبر
forces
نیرو
forces
خشونت نشان دادن
forces
درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
forces
زور
forces
بردار نیرو
forces
مجبورکردن
forces
تحمیل کردن
forces
وادار کردن
forces
نافذ
forces
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forces
نیروی نظامی
forces
قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
forces
فشار دادن
forces
یکان قسمت نظامی
forces
پاس بی هدف
forces
تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
forces
مجبور کردن
forces
بازور جلو رفتن تحمیل
forces
قدرت
forces
مجبور کردن کسی به انجام کاری
forces
کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
forces
شروع به عمل یا کار
nato forces
نیروهای پیمان ناتو
naval forces
نیروهای دریایی
naval forces
نیروی دریایی
nuclear forces
نیروهای هستهای
system of forces
دستگاه نیروها
special forces
نیروهای مخصوص یانیروهای ویژه نیروی چریک و ضد چریک
fundamental forces
نیروهای بنیادی
[فیزیک]
marine forces
تفنگداران دریایی
marine forces
نیروی تفنگدار
market forces
نیروهای بازار
market forces
عوامل موثردر بازار
special forces
نیروهای ویژه ضد چریک
[ارتشی ]
fundamental forces
اندرکنش های بنیادی
[فیزیک]
lateral forces
نیروهای عرضی
opposing forces
نیروهای متخاصم
political forces
نیروهای سیاسی
seato forces
نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
polygon of forces
بس گوشه نیروها
polygon of forces
کثیرالاضلاع نیروها
regional forces
نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
resolution of forces
تجزیه نیروها
restraining forces
نیروهای مهار کننده
people forces
نیروی پایداری
parallelogram of forces
متوازی الاضلاع نیروها
package forces
نیروهای پیش بینی شده نیروهای برش داده شده ازقبل
screening forces
نیروهای پاسیور
triangle of forces
سه گوشه نیروها
orientation forces
نیروهای دو قطبی- دو قطبی
triangle of forces
مثلث نیروها
transient forces
نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
orange forces
علامت نیروهای دشمن درتمرینات جنگی
opposing forces
نیروهای درگیر نبرد
people forces
نیروی چریکی دفاع از خود در شهرو دهات
task forces
گروه کار
air forces
نیروی هوایی
army forces
نیروهای زمینی
army forces
نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
assigned forces
نیروهای زیر امر
assigned forces
نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به
auxiliary forces
قوای کمکی
auxiliary forces
نیروی کمکی
barrier forces
نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
blue forces
نیروهای خودی
expeditionary forces
قشون استعماری
expeditionary forces
نیروی توسعه طلب و سرکوبگر
expeditionary forces
نیروی اعزامی
task forces
تاسک فورس
task forces
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces
نیروی اجرای عملیات
armed forces
مجموع نیروهای زمینی وهوایی و دریایی
armed forces
نیروهای مسلح
police forces
نیروی انتظامی
police forces
نیروی پلیس
police forces
دادگاه پلیس
blue forces
نیروهای ابی
combat forces
نیروهای رزمی
enemy forces
نیروهای دشمن
forces of production
نیروهای تولید
four forces of nature
چهار نیروی بنیادی طبیعت
friendly forces
نیروهای خودی
garrison forces
نیروهای پادگانی
garrison forces
قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
ground forces
نیروی زمینی
ground forces
نیروهای زمینی
irregular forces
نیروهای نامنطم
irregular forces
نیروهای چریکی
land forces
قوای بری
land forces
نیروی زمینی
landing forces
نیروها پیاده شونده به ساحل
landing forces
قوای اب خاکی
distribution of forces
واگذاری نیروها
landing forces
نیروهای پیاده شونده
conventional forces
نیروهای رزمی معمولی
differential forces
نیروهای دیفرانسیلی
contingencey forces
نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
distribution of forces
تقسیم نیروها
composition of forces
ترکیب نیروها
combined forces
نیروهای مرکب
balance collective forces
نیروهای کلی متعادل
sum of all external forces
حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
peace keeping forces
نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
amphibious striking forces
نیروهای ضربتی اب خاکی
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
armed forces police
دژبان نیروهای مسلح
armed forces courier
پیک ارتشی
armed forces courier
پیک نیروهای مسلح
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces .
درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
van der waals forces
نیروهای وان در والس
attack carrier striking forces
نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
dipole dipole forces
نیروهای دو قطبی- دوقطبی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com