English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (2 milliseconds)
English Persian
composite score نمره مرکب
Other Matches
composite چیز مرکب
composite یکان مرکب
composite یکان مختلط
composite مخلوط
composite مرکب
composite هم گذاره
composite مختلط
composite area سطوح مرکب
composite defense دفاع ترکیب شده از وسایل و زمین و عدههای مختلف
composite defense دفاع مرکب
composite column ستون مرکب
composite demand تقاضای مرکب
composite circuit مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
composite casting ترکیبی
composite average معدل امتیاز بازیگر بولینگ
composite attack حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
composite armor نیروی زرهی مرکب
composite metal فلز مرکب
composite metal فلز ترکیبی
composite material مواد مرکب
composite armor زره مرکب
composite steel فولاد مرکب
composite demand تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
composite number عدد مرکب [ریاضی]
composite symbol علامت ترکیبی
unidirectional composite ساختاری که همه الیاف یارشتههای ان موازی بوده ومعمولا در جهت نیروی وارده میباشند
composite casting ریخته گری مرکب
composite video تصویر ترکیبی
composite video سیگنال تصویری که سیگنال تک رنگ و رنگی را در یک سیگنال ترکیب میکند
composite video واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
composite unit یکان مختلط
Composite Order [شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
composite squadron گردان سوار زرهی یا هلی کوپتر مختلط
composite squadron اسکادران مختلط
composite color monitor مونیتور رنگی مرکب
composite air photograph عکس مرکب هوایی
composite lightweight concrete بتن سبک مخلوط
composite television signal پیام مرکب تلویزیونی
composite color signal پیام رنگی مرکب
What is the score? چند به چندیم ؟ ( امتیاز شما ری در بازی )
t score نمره T
on this score از این حیث
He knows the score . سرش توی حساب است
on this score از این بابت
to keep score حساب
to keep score بازی رانگاهداشتن
To keep the score. حساب امتیاز رانگاهداشتن
what is the score حساب برد و باخت چقدراست
what is the score هر کدام چند بازی داریم
score out خط زدن
score it under زیر ان خط بکشید
score حساب
score رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
score نشان معدل
score خط
score نمره
score امتیاز گرفتن حساب امتیازات
score امتیاز
score پوان اوردن
score تحقیر کردن ثبت کردن
score حساب کردن بحساب اوردن
score نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
score مارک
score چوب خط نمره
score نمره اوردن
score شیار
score بریدگی
He knows the score . سرخوردن ( واخوردگی ویأس )
to know the score <idiom> سری توی حساب داشتن
score نشان
score خط افتادن
score خط زدن
score گرم کردن اسب ثبت حرکات
score فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
score پیروزی
settle a score with someone <idiom> عین چیزی را به کسی پس دادن
To score a goal . گل زدن ( درفوتبال وغیره )
stanine score نمره نه بخشی
standardized score نمره بهنجار شده
sigma score نمره معیار
set the score افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
score sheet برگ امتیاز
score out that word روی ان واژه خط بکشید
score out that word ان واژه را خط بزنید
test score نمره ازمون
three score and ten هفتاد
time score نمره زمانی
score-console صفحهنمایشامتیاز
weighted score نمره وزنی
unweighted score نمره غیروزنی
To score points. امتیاز آوردن ( ورزش )
true score نمره حقیقی
transmuted score نمره تبدیل شده
total score نمره کامل
He told us what the score was. جریان را برایمان تعریف کرد ( گفت )
to score with a girl <idiom> موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری [اصطلاح روزمره]
standard score نمره معیار
accuracy score نمره دقت
gross score نمره خام
graphic score نمره نگارهای
grade score نمره کلاسی
gain score نمره افزوده
evaluation score نمره ازمایش
evaluation score نمره ارزیابی
error score نمره خطا
deviation score نمره انحراف
derived score نمره اشتقاقی
corrected score نمره اصلاح شده
box score جدول امتیازها
box score حساب بازی
box score نتیجه برد وباخت بازی
blind score امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
additional score نمره اضافی
ipsative score نمره نسبی
lie score نمره دروغگویی
main score نمره اصلی
real score نمره واقعی
run up a score قرض بهم رساندن
score a person از کسی پیش بردن
score a person بر کسی پیش دستی کردن
score off a person از کسی پیش بردن
score off a person بر کسی پیش دستی کردن
score keeper منشی
raw score نمره خام
predicted score نمره پیش بینی شده
perfect score امتیاز کامل
normalized score نمره هنجار شده
observed score نمره مشاهده شده
percentile score نمره صدکی
on the score of neglect ازاین حیث
on the score of neglect بعنوان غفلت ازاین بابت
annual average score میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
army standard score نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
foot score line خط امتیاز انتهایی
segment score number بخششمارهامتیاز
sweeping score line خطکمکنندهامتیاز
hog score line خطامتیازپایانی
I know my job ( stuff ). Iknow the score ( ropes ) . درکارم واردهستم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com