Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (14 milliseconds)
English	Persian
compressor pressure ratio	نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
Other Matches
high pressure compressor	منراکم کننده فشار قوی
compressor inlet pressure	فشار در قسمت ورودی کمپرسور
compressor discharge pressure	فشار در قسمت خروجی کمپرسور
engine pressure ratio	نسبت فشار موتور
To bring pressure to bear . To exert pressure .	اعمال فشار کردن
To bring pressure to bear . To exert pressure .	فشار خون دارد
compressor	ماشین فشار
compressor	برنامه وسیله ایکه حاوی فشرده سازی داده است
compressor	دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor	دستگاه تراکم هوا
compressor	متراکم کننده
compressor	منگنه کمپرسور
compressor	کمپرسور
compressor	دستگاه یاماشین فشردن هوا
air compressor	هوای فشرده ساز
gas compressor	متراکم کننده هوا
reciprocating compressor	کمپرسور پیستونی
axial compressor	کمپرسور جریان خطی
compressor turbine	توربینکمپرسور
dual compressor	کمپرسور دوتایی
volume compressor	محدودکننده دینامیکی
suoersonic compressor	کمپرسور مافوق صوت
centrifugal compressor	کمپرسور سانتریفوژ
turbo compressor	کمپرسور دورانی
compressor oil	روغن کمپرسور
compressor stator	استاتور کمپرسور
air compressor	کمپرسورهوا
compressor rotor	رتور کمپرسور
compressor vane	تیغههای ثابت روی استاتور
axial flow compressor	کمپرسور جریان خطی یامحوری
rotary piston compressor	کمپرسور پیستون دار
axial compressor blade	تیغهمحورکمپرسور
diagonal flow compressor	کمپرسور با جریان متناوب
air conditioner compressor	کمپرسورتهویههوا
compressor inlet temperature	دمای گازهای ورودی کمپرسور
compressor bleed air	هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
turbine-compressor shaft	میلهکمپرسورتوربین
ratio	نسبت معین وثابت
one to zero ratio	نرخ بین نوسان خروجی دودویی یک و صفر
in the ratio of	به نسبت
ratio	بهر
f ratio	بهر اف
ratio	نسبت
ratio	سهم
ratio	قسمت
ratio	نسبیت
t ratio	بهر تی
ratio	ضریب
ratio	نسبت یک عدد به دیگری
t ratio	نسبت تی
likelihood ratio	بهر درست نمایی
correlation ratio	بهر همبستگی
shunt ratio	نسبت شنت
critical ratio	بهر شاخص
current ratio	نسبت جاری
sex ratio	بهر جنسیت
slenderness ratio	ضریب رعنائی
distribution ratio	نسبت توزیع
ionic ratio	نسبت یونی
liquidity ratio	نسبت نقدینگی
deposit ratio	نسبت سپرده
cut off ratio	حداقل نرخ قابل قبول
current ratio	نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
current ratio	وضعیت فعلی
strength ratio	نسبت استحکام
control ratio	نسبت فرمان
contraction ratio	نسبت مساحت سطح مقطع بیشنه تونل باد مادون صوت به مساحت سطح مقطعی که کار انجام میدهد
moduler ratio	نسبت مدول الاستیسیته ارماتور به مدول الاستیسیته بتن
poisson's ratio	در چندی پواسون
poisson's ratio	ضریب پواسون
mole ratio	نسبت مولی
operating ratio	نسبت عملیاتی
compression ratio	نسبت تراکم
compression ratio	ضریب ترکم
compression ratio	ضریب تراکم
magnification ratio	ضریب بزرگنمایی
magnetogyric ratio	نسبت ژیرومغناطیس
liquidity ratio	ضریب نقدینگی
contact ratio	نسبت تماس
stress ratio	نسبت تنش
success ratio	بهر موفقیت
mobility ratio	نسبت تحرک
concentration ratio	نرخ تمرکز
concentration ratio	نسبت تمرکز
liquidity ratio	نسبتهای نقدینگی
correlation ratio	نسبت همبستگی
inverse ratio	نسبت معکوس
impedance ratio	نسبت امپدانس
glide ratio	نسبت مسافت طی شده به هرپای فرود با هواپیمای بی موتور
glide ratio	نسبت سریدن
gear ratio	نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
gear ratio	نسبت چره دنده ها
ratio detector	اشکارساز نسبت
ratio estimation	براور نسبتی
magnification ratio	ضریب تقویت
ratio of transformer	نسبت مبدل
ratio decidendi	مستنداصلی رای
gyromagnetic ratio	نسبت ژیرومغناطیسی
ratio decidendi	مبنای اصلی تصمیم
image ratio	نسبت تصویر
hit ratio	نسبت اصابت
golden ratio	عدد فی [ریاضی]
price ratio	نسبت قیمت
probability ratio	بهر احتمال
progressive ratio	نسبت تصاعدی
ratio correlation	همبستگی نسبتی
transformer ratio	نسبت مبدل
fineness ratio	نسبت فرافت
operating ratio	نرخ عملیاتی
impluse ratio	نسبت ضربه
impluse ratio	نسبت ایمپولز
inflow ratio	نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
saving ratio	نسبت پس انداز
selection ratio	نسبت گزینش
selection ratio	بهر گزینش
sensitivity ratio	نسبت حساسیت
reduction ratio	ضریب تقلیل
reduction ratio	نسبت کاهش
operating ratio	نسبت کارکرد موتور یا ناو
feedback ratio	نسبت پس خوراند
feedback ratio	نسبت فیدبک
ratio print	عکس بزرگ شده یا کوچک شده به مقیاس معین عکس معادل
ratio schedule	مقیاس نسبتی
error ratio	نسبت خطا
impedance ratio	نسبت مقاومت فاهری
recycle ratio	نسبت بازگردانی
settlement ratio	نسبت نشست
weight ratio	نسبت وزن
golden ratio	نسبت طلایی [ریاضی]
activity ratio	نسبت فعالیت
variable ratio	گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
bypass ratio	نسبت کنارگذاری
knot ratio	نسبت تعداد گره [این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
age ratio	بهر سنی
velocity ratio	نسبت سرعت
viscosity ratio	نسبت گرانروی
void ratio	نسبت منفذها
voids ratio	اندیس تهیگاهها
voltage ratio	نسبت ولتاژ
aspect ratio	نسبت صفحه
aspect ratio	نسبت طول به عرض یا وترمتوسط بال
aspect ratio	نسبت تصویر
aspect ratio	نسبت دید
work ratio	نسبت کار به استراحت
cantilever ratio	نصف طول دو سر بال تقسیم بر حداکثر طول پنهان بال داخل بدنه هواپیما
absorption ratio	ضریب درآشامی
absorption ratio	ضریب جذب
transformation ratio	نسبت تبدیل
cash ratio	نسبت نقدینگی
transmission ratio	نسبت تبدیل جعبه دنده
recycling ratio	نسبت بازگردانی
void ratio	درجه تخلخل
abundance ratio	نسبت فراوانی
abundance ratio	فراوانی
absorption ratio	نسبت جذب
labor capital ratio	نسبت کار به سرمایه
capital output ratio	ضریب سرمایه گذاری
acid test ratio	تناسب درجه نقدینگی
power to weight ratio	نسبت وزن اتومبیل به نیروی اسب ان
secondary emission ratio	شدت صدور ثانوی
inverse ratio or proportion	نسبت معکوس
acid test ratio	ضریب قدرت پرداخت
file activity ratio	نسبت فعالیت پرونده
air/fuel ratio	نسبت هوا به سوخت
gear transmission ratio	نسبت دنده گیربکس
lift drag ratio	نسبت برا به پسا
aggregate cement ratio	نسبت مواد سنگی به سیمان
ratio of capital to output	نسبت سرمایه به تولید
ratio of specific heats	نسبت گرمایی ویژه
air space ratio	درجه تهویه خاک
fixed ratio schedule	برنامه نسبتی ثابت
cost benefit ratio	هزینه
fission to yield ratio	بازده اتمی
light output ratio	توان نور
discomfort relief ratio	بهر راحتی- ناراحتی
fission to yield ratio	توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
vehicle mass ratio	نسبت جرم نهایی رسانگر بعداز تمام شدن یا قطع سوخت به جرم اولیه ان
voltage ratio of transformer	نسبت ولت مبدل
capital output ratio	نسبت سرمایه به تولید
ratio of capital to labor	نسبت سرمایه به کار
benefit cost ratio	نسبت فایده به هزینه
capital labor ratio	نسبت سرمایه به کار
capital job ratio	نسبت سرمایه به شغل
california bearing ratio	توان باربری نسبی کالیفرنیا
debt income ratio	نسبت قروض به درامد ملی
california bearing ratio	اندیس مقاومت کالیفرنی نمایه کالیفرنی
current transfer ratio	نسبت انتقال جریان
current ratio of transformer	بازده شدتی مبدل
water cement ratio	نسبت اب و سیمان
variable ratio schedule	برنامه نسبتی متغیر
wage profit ratio	نسبت دستمزد به سود
diffuser area ratio	نسبت سطح مقطع خروجی به سطح مقطع ورودی یک دیفیوژر
signal to noise ratio	نسبت پیام به همهمه
singal to noise ratio	نسبت سیگنال به اغتشاش
cost benefit ratio	نسبت فایده
charge mass ratio	نسبت بار به جرم
signal to nise ratio	نسبت سیگنال به نویز
nozzle expasion ratio	نسبت واگرایی نازل
electron charge mass ratio	چگالی بار الکترون
fuel air mixture ratio	نسبت مخلوط سوخت و هوا

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com