Dictiornary-Farsi | confidence trick | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 98 (6 milliseconds)

English	Persian
confidence trick	کلاهبرداری از راه جلب اعتماد


Other Matches

in confidence	بطور محرمانه
self-confidence	اعتماد به نفس
no-confidence	اتخاذتصمیمشخصییاحزبی
self confidence	از خود راضی گری
self confidence	اعتماد بنفس غرور بیجا
self confidence	اعتمادبخود
confidence	اعتقاد
confidence	صمیمیت
confidence	اطمینان
self-confidence	اعتماد به خود
confidence	اعتماد رازگویی
trick	حیله
The whole trick is to ...	کل ترفندش در این هست که ...
trick	نگهبانی
do the trick <idiom>	خیلی خوب کارکردن
trick	نیرنگ
trick	نوبت
trick	سکانی نگهبان
trick	شوخی کردن
trick	حقه بازی کردن
trick	حیله زدن
trick	فوت وفن
trick	رمز
trick	لم
trick	حقه
trick	شعبده بازی
trick	خدعه
trick	خطوط
trick	مدت زمان پست نگهبانی
trick	نوبت نگهبانی
trick	درجه بندی عدسی دوربین
lack of confidence	کمبود اعتماد به نفس
vote of no confidence	راییکهبهمعنیعدم حمایتازگروهیافردیخاصاست
lack of self-confidence	عدم اعتماد به نفس
poise [self-confidence]	اعتماد به نفس
lack of confidence	عدم اعتماد به نفس
lack of self-confidence	کمی اعتماد به نفس
lack of confidence	کمی اعتماد به نفس
lack of self-confidence	کمبود اعتماد به نفس
He seems to have a lot of confidence.	خیلی خاطر جمع ( مطمئن ) بنظر می رسد
to put confidence in	اعتماد کردن به
level of confidence	سطح اعتماد
confidence level	درجه اطمینان
confidence level	احتمالی که یک عدد در محدوده قرار بگیرد
confidence limit	حد اطمینان
confidence limits	حدود اعتماد
man of confidence	شخص مورد اعتماد
interval confidence	فاصله اطمینان
confidence limits	حدود اطمینان
confidence man	کسی که از اطمینان دیگرسوء استفاده میکند
interval confidence	دامنه اطمینان
limits of confidence	حدود اطمینان
level of confidence	سطح اطمینان
confidence interval	فاصله اعتماد
confidence interval	فاصله اطمینان
place confidence on	اعتماد کردن به
place confidence in	اعتماد کردن به
confidence tricks	کلاهبرداری از راه جلب اعتماد
vote of confidence	رای اعتماد
votes of confidence	رای اعتماد
confidence coefficicent	ضریب اطمینان
abuse of confidence	خیانت در امانت
confidence belt	کمربند اطمینان
confidence coefficicent	ضریب اعتماد
confidence coefficient	ضریب اعتماد
to play a trick on any one	بکسی حیله
to make a trick	با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
turn the trick <idiom>	درکاری که میخواست موفق شدن
trick of the trade <idiom>	باهوش وذکاوت
He got the money from me by a trick.	با حقه وکلک پول را از من گرفت
hat trick	شاهکار
trick wheel	چرخ سکان
trick track	بازی تخته نردقدیمی
trick someone into doing somethings	با حیله کسی را وادار به کاری کردن
trick ski	اسکی کوتاه برای انجام حرکات نمایشی اسکی روی اب
trick or treat	قاشق زنی وکاسه زنی دم درب خانههای مردم
to play a trick on any one	زدن باکسی شوخی کردن
to serve one a trick	بکسی حیله زدن
serve one a trick	بکسی حیله زدن
monkey trick	شیطنت
play a trick on	حیله زدن به
hat trick	کار فوقالعاده
hat trick	شیرینکاری
conjuring trick	شعبدهبازی
trick wheel	اطاق اسکان
There must be a catch(trick)in it.	باید حقه ای درکار باشد
trick question	سوالیکهجوابآننادرستاست
monkey trick	حیله
play a legal trick	کلاه شرعی سر چیزی گذاشتن
By an inconceivable trick( trickery) .	با حقه ایکه عقل جن هم به آن نمی رسد
he played a pretty trick	خوب حقهای زد
I played every trick in the book .	هر کلکی را که فکر کنی سوار کردم ( زدم )
he played a pretty trick	خوب حیلهای زد
His trick didnt work.	حقه اش نگرفت
HE has plenty of excuses who is in search of trick. <proverb>	ییله جو را بهانه بسیار است .
You pulled a fast one. That was a neat trick you played.	خوب حقه زدی ( سوار کردی )
There is some hocus – pocus . I smell a rat . Ther is a trick in it .	کلکی درکار باید باشد ( هست )