English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
contempt of court اهانت به دادگاه [جرم جنایی]
contempt of court توهین به دادگاه [جرم جنایی]
Search result with all words
contempt og court اهانت به دادگاه
purging a contempt of court جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
Other Matches
self contempt تحقیر نفس
contempt تحقیر
to look at somebody with contempt به کسی با اهانت [تحقیر آمیز] نگاه کردن
self contempt تذلیل نفس
self contempt خوددون شماری
contempt در CLممکن است این جرم به وسیله جریمه یا زندان یا هردو کیفر داده شود اهانت
contempt اخلال در نظم دادگاه
contempt اهانت
contempt خفت
contempt خواری
to hold in contempt سبک داشتن
to hold in contempt پست شمردن کوچک شمردن
contempt [criminal offence] اهانت به دادگاه [جرم جنایی]
contempt [criminal offence] توهین به دادگاه [جرم جنایی]
To ignore some one completely . To treat someone with utmost contempt . به کسی محل سگ نگذاشتن
It is for the Court to fix the terms. [ The terms are a matter for the Court to fix.] این مربوط به دادگاه می شود که شرایط را تعیین کند.
court عشق بازی کردن
court دادگاه
court خواستگاری
court زمین ورزشهای محوطهای
court محکمه
court of a محکمه استیناف
right court زمین سرویس سمت راست
the court above محکمه بالاتر
court دادگاه افهار عشق
court دربار
court حیاط
out of court محکوم علیه
ad court زمین سرویس سمت چپ تنیس
to appear before the court در دادگاه ظاهر شدن
out of court داد باخته
court بارگاه
to take somebody to court کسی را محاکمه کردن
supreme court دیوان عالی کشور
superior court دادگاه تمیز
summary court دادگاه بدوی
service court محل فرود سرویس اسکواش
superior court دادگاه عالی
squash court زمین بازی اسکواش
summary court دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
supreme court دیوان تمیز
to put out of court شایسته مطرح کردن ندانستن
to pay court عرض بندی کردن
municipal court دادگاه داخلی
open court محکمه عمومی
to court favour توجه و التفات کسی را طلب کردن
the superme court دیوانعالی کشور
open court دادگاهی که همه مردم حق مراجعه به ان را دارند
tennis court 07/32 در59/01 متر
tennis court زمین تنیس
service court محل فرود سرویس
out door court زمین هوای ازاد
president of the court رئیس دادگاه
practice court دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
police court محکمه خلاف
police court دادگاه خلاف
police court کلانتری
peace court دادگاه بخش
probate court دادگاه وصایا و ارث
probate court محکمه امور حسبی
provost court دادگاه پادگانی
police court ضابطین شهربانی
provost court دادگاه فرمانداری نظامی یا نیروی اشغالی
rear court انتهای زمین
religious court محکمه شرع
playing court زمین بازی
peace court صلحیه
prize court شعبهای از دادگاه اداره نیروی دریایی که باامور....کاردارد
to put out of court از دستور خارج کردن
The ball is in your court. <idiom> حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
to bring somebody before the court [s] کسی را دادگاه بردن
court rug فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
to have recourse to a court به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
to apply to a court به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
to settle out of court به توافق رسیدن خارج از دادگاه
out of court settlement توافق بدون محکمه [حقوق]
ante-court [اولین صحن در خانه های بزرگ]
The ball is in your court. <idiom> حالا نوبت تو است.
court division بخش دادگاه
court style سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
base-court حیات بیرونی
kangaroo court <idiom>
hold court <idiom> همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
kangaroo court دادگاه پوشالی
court shoes رجوع شود به pump
court shoe رجوع شود به pump
volleyball court 9 در 81 متر
volleyball court زمین والیبال
trial court دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
trailer court محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
traffic court دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
traffic court دادگاه عبور و مرور
kangaroo court دادگاه غیرقانونی
kangaroo court دادگاه مندرآوردی
court division دادگاه
High Court دادگاهویژهجرائممهم
crown court دادگاهیدر انگلستانو ولز
court of law دادگاه
right service court داورسرویسراست
ball is in your court <idiom> [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
court referee داورزمینبازیسرپوشیده
centre court حیاطمیانی
law court دادگاه قضایی
traffic court دادگاه تخلفات رانندگی
municipal court دادگاه شهرداری
criminal court محکمه جنائی
court of first instance دادگاه بدوی
court of first instance محکمه بدایت
court of first instance دادگاه شهرستان
court of appeals دادگاه استیناف
court material دادگاه نظامی
court martiall شورای نظامی
court martiall دادگاه نظامی
court martial در دادگاه نظامی محاکمه کردن
court martial دادگاه نظامی
court martial محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
court of grievances دادگاه مظالم
court of iquiry دادگاه رسیدگی
court yard حیاط
court tennis تنیس داخل سالن
court session جلسه دادگاه
court procedure محاکمه
court plume پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
court order قرار صادره از دادگاه
court of review دادگاه تجدید نظر
court of record در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
court of record دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
court of province دادگاه استان
court of justice دادگاه
court games بازیهای محوطهای
court card سرباز
court card بی بی
court of appeal محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
court of appeal دادگاه استان
court of inquiry بازپرسی
court of inquiry دادگاه تفتیش
court of inquiry کمیسیون تحقیق
court-martials دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialling دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialled دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martial دردیوان حرب محاکمه کردن
juvenile court دادگاه اطفال
court of appeal دادگاه استیناف
court of appeal دادگاه پژوهش
court of appeal دادگاه عالی محکمه استیناف
court card صورت :شاه
country court دادگاه بخش
commercial court دادگاههای صنفی
clerk of the court کاتب
circuit court دادگاه استیناف
circuit court دادگاه منطقهای
master of the court مدیر دفتر دادگاه
change court تعویض زمین
base court حیاط بیرونی یاعقبی
assize court دادگاه جنایی
assize court محاکم سیار جنایی
juvenile court دادگاه نوجوانان
judicial court محاکم عدلیه
front court نیمهای که به ان حمله میشود
front court محوطه جلو خط سرویس اسکواش
jurisdiction of the court صلاحیت دادگاه
grenade court میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
half court زمین سرویس
military court دادگاه نظامی
half court قسمت سرویس زمین تنیس
high court of دیوانعالی کشور
lower court محکمه تالی
odd court زمین سرویس سمت چپ
left court زمین سرویس سمت چپ
kangoroo court دادگاه محلی
kangoroo court دادگاه پوشالی و پرهرج ومرج
judicial court دادگاههای دادگستری
inns of court کانون چهار انجمن قانونی درلندن که حق دارندمردم رااجازه وکالت بدهند
international court دادگاه بین المللی
dut of court ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
high court of دیوانعالی تمیز
magistrates court دادگاه جنحه
disciplinary court دادگاه انتظامی محکمه اداری
motor court متل
deuce court زمین سرویس سمت راست تنیس
district court دادگاه بخش
district court صلحیه
cross court بسمت مخالف زمین در قطر
moot court دادگاه تمرینی دانشجویان حقوق
criminal court عشق بازی کردن
martial court دادگاه نظامی
mid court وسط زمین
disciplinary court محمکه انتظامی
criminal court راز و نیاز کردن
criminal court دادگاه جنایی
justice of supreme court مستشار دیوان عالی کشور
civil court division بخش دادگاه مدنی
appeal to the supreme court فرجام خواستن
chief clerk of the court مدیر دفتر دادگاه
left service court داورسرویسچپ
ping pong court محوطه بازی پینگ پنگ
one who appeals to the supreme court فرجام خواه
petition to court of appeal عرضحال استینافی
criminal court division بخش دادگاه جنایی
petition to court of first instance عرضحال بدوی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com