English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 172 (9 milliseconds)
English Persian
contingency plan طرح عملیات احتمالی
contingency plan برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
contingency plan طرح احتمالی
Other Matches
contingency احتمال
contingency احتیاطی
contingency اتفاقی
contingency عملیات احتمالی پیش امد احتمالی
contingency احتمالی
contingency وابستگی
contingency محتمل الوقوع
contingency تصافی
contingency چیزی که دراینده ممکن است رخ دهد
contingency احتمال وقوع
contingency coefficient ضریب وابستگی
contingency cover بیمه حمل احتیاطی
contingency fund وجوه احتیاطی
intermediate contingency قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
contingency table جدول وابستگی
contingency insurance بیمه احتیاطی
contingency retention stock اقلام ذخیره برای عملیات احتمالی
contingency support stocks اقلام ذخیره برای پشتیبانی عملیات احتمالی
contingency option program برنامه راه کارهای احتمالی برنامه عملیات مختلف احتمالی
to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms] چیزی را قسطی خریدن
the better plan is to بهتر این است که .....
K-plan [طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
E-plan [طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
plan طرح
plan نقشه کشیدن طرح ریختن
plan نقشه
plan تدبیر اندیشه
plan پلان
plan هامن
plan نقشه مسطحه برنگاره
plan نقشه کف
plan پیش بینی کردن
plan طرح کردن
plan طرح ریزی کردن
plan طرح کشیدن یا ریختن
plan برنامه
plan برنامه ریزی کردن
plan طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan تدبیر
plan خیال
plan زبان برنامه نویسی سطح پایین
stowage plan طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
sliding plan برنامه لغزان
site plan نقشه محل
plan view نمای بالا
pursuance of a plan اجرای نقشه یا طرحی
project plan طرح پروژه
rolling plan برنامه غلتان
secondary plan طرح ثانوی
sheer plan نقشه ساختمانی ناو
site plan نقشه جایگاه
prestowage plan طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
prestowage plan طرح باربندی کالاها
plan view نقشه کف
pursuance of a plan تعقیب اندیشه یا نقشهای
outline plan طرح مبنا
part plan نقشه جزیی
partial plan برنامه جزئی
perspective plan برنامه بلند مدت
prospective plan برنامه بلند مدت
plan frame چارچوب برنامه
plan implementation اجرای برنامه
plan implementation عملی کردن برنامه
plan of action طرح عملیات
plan of campaign طرح پیکار
plan of the day برنامه روزانه ناو
plan range در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
plan targets اهداف برنامه
plan view دید از بالا
parking plan طرح پارک کردن هواپیماها
strategic plan طرح جنگ
investment plan برنامه سرمایه گذاری
to foil a plan نقش بر آب کردن نقشه ای
to foil a plan عقیم گذاردن نقشه ای
to foil a plan خنثی کردن نقشه ای
block-plan نقشه اولیه ساختمان
butterfly plan طرح پروانه ای
centralized plan پلان مرکزی
ground-plan [نقشه همتراز با زمین]
layaway plan <idiom> قرض راکم کم پرداختن
The plan landed . هواپیما بزمین نشست
open-plan ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
strategic plan نقشه جنگ
tactical plan طرح عملیات تاکتیکی
tactical plan طرح عملیات نظامی
tentative plan طرح ازمایشی
test plan طرح ازمایش
to plan a building نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to plan a building عمارتی راطرح ریزی کردن
to pursue a plan مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
to pursue a plan نقشهای را دنبال کردن
to suggest a plan طرحی راپیشنهادکردن
war plan طرح جنگی
war plan نقشه جنگی
working plan نقشه اجرا راهنمای کار
Open-plan <adj.> سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
master plan نقشه کلیات
deck plan صفحه پل کشتی
deck plan افق پل کشتی
development plan برنامه توسعه
development plan طرح گسترش
development plan طرح ارایش زمین
plan of maneuver طرح مانور
docking plan نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
draft plan پیش نویس برنامه
economic plan برنامه اقتصادی
entry plan طرح ورود به بندر
entry plan طرح دخول به سر پل
europen plan نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
financial plan برنامه مالی
colombo plan طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
colombo plan طرح کلمبو
ground plan نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plan شالوده
ground plan طرح اساسی
ground plan نقشه مسطحه
ground plan برنگاره
american plan مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
approval of plan تصویب نقشه
master plan نقشه مجموعه
barrier plan طرح موانع
cargo plan طرح بارگیری ناو
detailed plan برنامه تفصیلی
collection plan طرح جمع اوری اخبار
collection plan طرح جمع اوری
fire plan طرح اتش
ordnance plan طرح اردنانس
interim plan برنامههای موقت
it was no part of my plan ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
it was no part of my plan کی جزو نقشه من بود
general plan نقشه عمومی
loading plan طرح بارگیری خودرو
key plan نقشه راهنما
lesson plan طرح درس
marshall plan طرح مارشال
marshall plan برنامه مارشال
marshall plan طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
national plan برنامه ملی
ordnance plan طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
installment plan خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
he thought out a plan فکری بنظرش رسید
general plan نقشه کلی
game plan استراتژی بازی
installation plan نقشه ی نصب
he thought out a plan تدبیری اندیشید
floor plan نقشه اشکوب
frequency plan طرح فرکانس
illumination plan طرح روشن کردن منطقه نبرد
illumination plan طرح روشنایی منطقه
fire plan طرح اتش توپخانه
flight plan طرح یا نقشه پروازهواپیماها
annual food plan برنامه غذایی سالیانه
artillery fire plan طرح اتش توپخانه
air fire plan طرح اتش هوایی
negative tax plan طرح مالیات منفی
negative tax plan برنامه مالیات منفی
restrictive fire plan طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
coordinated fire plan طرح اتش هم اهنگ شده
open-plan coach طرحبازوگن
constant helm plan نقشه زیگزاگ
documented plan figures ارقام مستند برنامه
The plan is now in action ( underway ) . طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
plan position indicator صفحه رادار ناو یا هواپیما
class improvement plan طرح بهبودناو
disaster recovery plan طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
class improvement plan طرح توسعه ناو
on the installment plan [American English] به اقساط
His plan miscarried . He missed the target تیرش بخطا رفت
to buy something on the installment plan [system] چیزی را قسطی خریدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com