English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 193 (9 milliseconds)
English Persian
contour lines خطوط میزان منحنی
contour lines منحنی تراز
contour lines خط هم ارتفاع
Other Matches
contour محیط مرئی
contour شکل دادن
contour منقابل
contour فرم
contour شکل
contour طرح پیشخوان
contour هیکل
contour کانتور
contour ضد
contour فرم دادن
contour خط واصل
contour خط کناره نما
contour خط فاصل درنقشههای رنگی
contour نقشه برجسته
contour نقاشی کردن طراحی کردن
contour حدفاصل
contour نمای کرانی
contour پست و بلندی
contour محیط مریی دوره میزان منحنی
contour عوارض زمین
contour saw با طرح اره کردن
contour بدنه
contour analysis تجزیه و تحلیل کرانهای
bathymetric contour خط عمق سنجی
bathymetric contour میزان منحنیهای نشان دهنده عمق
approximate contour میزان منحنی تقریبی
depth contour خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
contour bund بند در امتداد خط تراز
contour electrode الکترود پروفیلی
contour electrode الکتروددوره دار
contour map نقشه برجسته
contour map نقشه میزان منحنی دار
contour map نقشه عوارض نما
contour map طرح کانتوری
contour template مشابه سازی یک شکل دو یاسه بعدی
depth contour تک ژرفا
depth contour پربند عمق
intermediate contour میزان منحنی واسطه
contour feather قسمتبرجستهیپر
contour map نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد
contour line خط جانبی
contour line خط میزان منحنی
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
contour grind سنگ سمباده پروفیل
contour grinder دستگاه سنگ پروفیل
contour bands بندهای دور گرد
contour interval فاصله میزان منحنی
contour interval فاصله خطوط واصل
contour line منحنی تراز
contour line خط برجستگی زمین
contour strip cropping کشت نواری برروی خطوط میزان
contour milling machine دستگاه فرز پروفیل
index contour line میزان منحنی اصلی
outside lines خطوط حمله
lines خط صف
lines طناب خط
lines حدود رویه
lines اراستن
lines طرز
lines بخط کردن
lines خط دار کردن
lines خط انداختن در
lines : خط کشیدن
lines جاده
lines در سمت
lines طناب سیم
lines رسن
lines ریسمان
lines ترازکردن
lines صفی در خط
lines سیم
lines جبهه جنگ
lines لوله منفردی در سیستم سیالات
lines رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
lines نسب
lines خط
lines پوشاندن
lines استرکردن
lines خط زدن
lines : خط
lines رشته بند
lines شعبه
lines لجام
lines اتصال فیزیکی به ارسال داده
by-lines خط دوم یافرعی
by-lines خط فرعی راه اهن
by-lines کار یاشغل اضافی وزائد
lines محصول
lines ردیف
lines سطر
lines دهنه
lines رشته
lines لاین
frapping lines طناب تعادل کمکی ناو
fraunhofer lines خطوط فرانهوفر
front lines خط مقدم جبهه
front lines خطوط مقدم
front lines خطوط جلو جبهه
hard lines بدبختی
ghost lines نوارهای فسفردار
grid lines خطوط شبکه
inside lines خطوط حمله شمشیربازی
picket lines خط نرده ها
guide lines خط مشیها
isostatic lines خطوط ایزواستاتیک
guide lines دستورالعملها
hard lines سختی
side lines محوطه بیرون از خط کناری
two parallel lines دو خط موازی
voltage between lines ولتاژ بین خطوط
hot lines تلفن قرمز
hot lines خط تلفنی بیست و چهار ساعته
picket lines خط دستکها
fuel lines خطوطسوخت
lines of latitude خطوطعرضجغرافیایی
lines of longitude خطوططولجغرافیایی
suspension lines خطوطآویزان
read between the lines <idiom> پیدا کردن مفهوم ضمنی
curvature lines خطوط منحنی
curvature lines خطوط مدور
lazy lines سفیدک [رشته تارهای نخ پود که در پشت فرش آزاد بوده و جزء گره قرار نگرفته اند.]
stepped lines خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
to read between the lines معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
symmetry lines خطوط تقارن
stream lines خطوط جریان
lines man سرباز صف
lines of communication خطوط مواصلاتی
lines of force خطوط قوا
lines of force خطوط نیرو
load lines علایم بارگیری
marriage lines گواهی نامه عروسی
open lines خطوط باز شطرنج
picket lines خط پرچین
papillary lines خطهای برجسته انگشتها
passage of lines عبور از خط
passage of lines عبور کردن ازخط یک یکان دیگر
retrace lines خطهای بازگشتی
return lines خطهای بازگشتی
spectral lines خطوط طیفی
striped lines خطوط راه راه [همچون نقش محرمات]
branch lines شاخه
power lines خط جریان قوی
party lines خط خصوصی تلفن
party lines خط مشترک
party lines مرز مشترک
clothes lines ضبه زدن و انداختن حریف
main lines نهر اصلی
main lines نهر مادر
main lines کانال اصلی
main lines خط اصلی
branch lines خط فرعی
plumb lines خط قائم
plumb lines ریسمان شاغول
assembly lines خط کلی
assembly lines خط مونتاژ
assembly lines دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly lines تیمار خط
production lines خط تولید
picket lines صف کارگران اعتصابی
plumb lines شاقول
plumb lines خط عمودی
punch-lines لب مطلب
punch-lines جمله اساسی واصلی
absorption lines طیف جذبی
cotidal lines خطوط مدیکسان
dark lines خطوط تاریک
dedicated lines خطوط اختصاصی
drawing lines خط کشی
cotidal lines خطوط هم مد
equipotential lines خطوط هم پتانسیل
extension lines خطوط دنباله
floating lines خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
floating lines خطوط مواج عکس هوایی
flow lines خطوط جریان
flying lines لولههای متحرک
assembly lines خط تولید
absorption lines خطوط دراشامی
buttock lines نیمرخ تلاقی صفحات قائم باسطح اجسام صلب
boundry lines خطوط اطراف زمین والیبال
balmer lines خطوط بالمر
active lines خطهای فعال
adjacent lines خطهای مجاور
party lines خط دستهای
microwave transmission lines خطوط انتقال ریزموج
magnetic lines of force خطوط نیروی مغناطیسی
magnetic lines of force خطوط قوای مغناطیسی
emission spectrum lines خطوط نشری
equal cost lines خطوط هزینه برابر
chisel marking fine lines پرداز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com