Dictiornary-Farsi | corona discharge current | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
corona discharge current	جریان تخلیه کورونا


Other Matches

corona discharge	تخلیه الکتریکی
corona discharge	تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
corona discharge	تخلیه کورونا
lightning discharge current	جریان تخلیه
corona	تاج اکلیل
corona	هاله
corona	اکلیل
corona	حلقه نور دورخورشید
corona	سر
corona	تاج
corona	هاله بنفش
corona	تخلیه بار الکتریکی که برای بار کردن تونر چاپگر لیزری به کار می رود
corona	سیم نازکی که بخش پودری تونر در چاپگر لیزری رابار میکند با عبور از آن
corona	اکلیل خورشیدی
corona	خرمن خورشید
corona	تاج خورشیدی
corona	لوستر گرد
corona losses	گمگشتگی کورونا
corona radiata	رادیاتهالهایشکل
corona borealis	کاسه یتیمان فکه اکلیل شامی
corona effect	اثر هالهای
corona australis	اکلیل جنوبی
corona losses	تلفات کورونا
corona effect	اثر کورونا
corona borealis	اکلیل شمالی
corona australis	قبه ادحی النعام
corona australia	اکلیل جنوبی
corona australis	افسر
discharge	دشارژ
discharge	تادیه کردن
discharge	دبی
discharge	ابراء
discharge	اخراج تخلیه الکتریکی
discharge	خالی کردن گلوله
discharge	خالی کردن باتری
discharge	شلیک عصبی تخلیه
discharge	برون ریزی
discharge	تخلیه الکتریکی
discharge	بده
discharge	مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge	ادا کردن دین بری الذمه کردن
discharge	ازاد کردن
discharge	تبرئه
discharge	مفاصا تصفیه
discharge	پرداخت
discharge	اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge	رفع اتهام
discharge	خارج کردن
discharge	گذر حجمی در واحگ زمان
discharge	تخلیه بار
discharge	منفصل یااخراج کردن
discharge	اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
discharge	ترشح کردن
discharge	اداء کردن
discharge	مرخص کردن
discharge	درکردن
discharge	خالی کردن
discharge	تخلیه
discharge	انفصال ترشح
discharge	تادیه
discharge	مرخص کردن پس دادن
implusive discharge	تخلیه غیر متناوب
charge and discharge	محل بارگیری و باراندازی
coefficient of discharge	ضریب جریان
coefficient of discharge	ضریب تخلیه
to discharge goods	کالا را تخلیه کردن
discharge conveyor	نوار تخلیه
disruptive discharge	تخلیه جرقهای
dishonorable discharge	اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
discharge without honor	اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
discharge voltage	ولتاژ دشارژ
residual discharge	تخلیه مانده
to discharge of an obligation	از دینی مبرا کردن
brush discharge	تخلیه جارویی
to discharge a guarantee	ضمانتی را ازاد کردن
electric discharge	تخلیه الکتریکی
honorable discharge	ترخیص محترمانه
second townsend discharge	تخلیه دوم تاونزند
self maintained discharge	تخلیه ناوابسته
honorable discharge	ترخیص با سابقه خدمت مجدانه
impulse discharge	تخلیه ضربهای
conditional discharge	ازادی مشروط
corollary discharge	تخلیه تبعی
spontaneous discharge	شلیک خودانگیخته
glow discharge	تخلیه تابنده
glow discharge	تخلیه تابناک
surging discharge	تخلیه نوشی
general discharge	خاتمه خدمت
general discharge	ترخیص عمومی از خدمت سربازی
discharge voltage	ولتاژ تخلیه
internal discharge	تخلیه داخلی
mutual discharge	مبارات
discharge end	سمت تخلیه
neural discharge	تخلیه عصبی
non self maintained discharge	تخلیه وابسته
discharge gate	دریچه تخلیه
discharge head	ارتفاع تخلیه
discharge head	سر لوله
order of discharge	حکم تصفیه
order of discharge	حکم برائت ذمه
discharge curve	منحنی بدههای اندازه گیری شده
discharge currect	جریان دشارژ
internal discharge	تخلیه جزیی داخلی
lightning discharge	تخلیه اتمسفری
main discharge	تخلیه اصلی
discharge capacity	فرفیت تخلیه بار
discharge capacity	فرفیت تخلیه بارانداز
discharge chute	سرسره تخلیه
discharge cock	شیر تخلیه
discharge currect	جریان تخلیه
discharge hydrograph	منحنی بده
oscillating discharge	تخلیه مواج
discharge pressure	فشار تخلیه
rain discharge	حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
discharge end	محل تخلیه
discharge recorder	تخلیه نگار
discharge resistance	مقاومت تخلیه
discharge spout	ناودانه ی تخلیه
discharge valve	سوپاپ دود
discharge valve	سوپاپ تخلیه
discharge velocity	سرعت تخلیه
discharge opening	مجرای تخلیه
discharge opening	راهگاه تخلیه
undulatory discharge	تخلیه مواج
discharge nozzle	فواره تخلیه
discharge of affect	برون ریزی هیجانی
discharge of an obligation	سقوط تعهد
point discharge	تخلیه نقطهای
discharge of chips	تخلیه براده ها
discharge of contract	انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
discharge of solids	بده جامد
sediment discharge	بده جامد
request for discharge	عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
discharge pipe	لولهتخلیه
discharge bay	صفحهشارژنشده
electrostatic discharge	تخلیه الکتروستاتیکی
flaming discharge	تخلیه مشتعل
electron discharge	تخلیه الکترونها
flood discharge	بده طغیان
anuual discharge	بده سالانه
flood discharge	بده فزون ابی بده سیل
discharge system	سیستمتخلیه
discharge tube	مجرایتخلیه
first townsend discharge	تخلیه اول تاونزند
discharge tube	لامپ تخلیه الکتریکی [فیزیک]
deep discharge	تخلیه الکتریکی عمیق [مهندسی برق یا الکترونیک]
total discharge	تخلیه الکتریکی عمیق [در باتری]
absolute discharge	آزادی مطلق
To dismiss (discharge) someone.	کسی رابیرون کردن ( اخراج کردن )
utilizable discharge	بده مفید
average available discharge	بده متوسط مفید
average available discharge	بده میانگینی دسترس
electrical discharge	تخلیه برقی
average discharge	بده میانگین
undesireable discharge	اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
average discharge	بده متوسط
capacitor discharge ignition	سیستم احتراق با انرژی زیاد
bad conduct discharge	اخراج از خدمت
semi self maintained discharge	تخلیه نیم وابسته
discharge rate [of a pump]	مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
normal glow discharge	تخلیه تابناک متعارف
abnormal glow discharge	تخلیه تابناک نامتعارف
bad conduct discharge	اخراج به علت عدم صلاحیت
maximum flood discharge	بده بیشینه طغیان
maximum flood discharge	بده حداکثرطغیان
discharge rate [of a pump]	مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
discharge rate [of a pump]	مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
charge and discharge statements	حساب انحصار وراثت
charge and discharge statements	حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
luminous discharge lamp	لامپ تخلیه الکتریکی
After his discharge from the army, he came to Tehran .	پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
To dismiss(sack,discharge)someone.	کسی را جواب کردن
electric discharge lamp	لامپ تخلیه الکتریکی
discharge indicator disc	دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق
high rate discharge	تخلیه شدید
mistake while in discharge of duty	خطا در حین انجام وفیفه
xenon discharge lamp	لامپ تخلیهای گزنون
cooling water discharge	تخلیه اب سرد
to discharge someone without honor [from the army]	اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
incandescent cathode discharge	تخلیه کاتد ملتهب
glow discharge lamp	لامپ تخلیه کنتاکتی
glow discharge tube	لامپ مشتعل
variable discharge turbine	توربین گازی که جرم جریان ان توسط شیرها یا دریچه هایی کنترل میشود و قدرت توربین را با ارتفاع ومتغیرهای دیگر سازگارمیکند
gas discharge relay	رله تخلیه گازی
low pressure discharge	تخلیه ی فشار ضعیف
gas discharge lamp	لامپ تخلیه گازی
compressor discharge pressure	فشار در قسمت خروجی کمپرسور
high frequency discharge	تخلیه فرکانس بالا
gas discharge arrester	برقگیر تخلیه گازی
gas discharge display	صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
high frequency gas discharge breakdown	شکست تخلیه گازی فرکانس بالا
glow discharge cold cathode tube	لامپ مشتعل
current	شدت جریان برق
current	جریان الکتریکی که مقدار آن به صورت سینوس تغییر میکند
current	کشش
current	سیلان
current	فعلی اخرین اطلاعات
current	جاری و روان
current	معاصر متداول
current	شایع