Dictiornary-Farsi | corporate profit | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 119 (7 milliseconds)

English	Persian
corporate profit	سود شرکت سهامی


Search result with all words

undistributed corporate profit	سود تقسیم نشده شرکتها
Other Matches

corporate	یکی شده
corporate	دارای شخصیت حقوقی
corporate	بصورت شرکت درامده
corporate	صنفی
corporate	متحد
corporate [commercial] <adj.>	بازرگانی
corporate [commercial] <adj.>	تجارتی
Corporate Modernism	سبک معماری بین المللی مدرن
corporate treasurer	مدیر امور مالی
corporate [commercial] <adj.>	تجاری
corporate town	شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
corporate hospitality	بلیطرایگانیکهموسساتوارگانهابهکارکنانشانمیدهند
body corporate	شرکت شرکت سهامی
corporate tax	مالیات بر شرکت سهامی
corporate planning	برنامه ریزی شرکت
corporate model	نمایش یا شبیه سازی ریاضی اعمال حسابداری و خطوط راهنمای سیاست مالی یک شرکت
corporate body	شخص حقوقی
corporate appraisal	ارزیابی شرکت
just profit	سود عادلانه
just profit	سود منصفانه
it did not profit me	فایدهای بمن نرساند
it did not profit me	مرا سودمند نبود
to his own profit	بفایده خودش
what will it profit you	چه سودی برای شما خواهدداشت
to profit from something	سود بردن از چیزی
she your profit with him	سودخودرابا اوتقسیم کنید
profit	سود
profit	عایدی داشتن
profit	فایده رساندن
profit	منفعت بردن
profit	برتری
profit	مزیت
profit	فایده منفعت
profit	سود بردن
profit	نفع
for-profit <adj.>	بازرگانی
for-profit <adj.>	تجاری
profit	سود بردن منفعت کردن
for-profit <adj.>	تجارتی
profit	منفعت
profit	فایده
reasonable profit	منفعت عقلایی
retained profit	سود تقسیم نشده
undivided profit	سود تقسیم نشده
target profit	سود مورد نظر
pure profit	سود خالص
profit tax	مالیات بر سود
profit motive	انگیزه سود
profit maximization	به حداکثر رسانیدن سود
profit centre	قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
profit centre	واحد دخل و خرج کننده
target profit	سود مطلوب
taxable profit	سود مشمول مالیات
What was your net profit?	خرج دررفته چقدر منفعت کردی ؟
profit-taking	فروشسهام
profit-making	درآمدزائیکردن
non-profit-making	غیرانتفاعی
yearly profit	سود سالانه
to profit by the accasion	از موقع استفاده کردن
accumulated profit	پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
to make a profit	منفعت کردن
to make a profit	سود بردن
to profit by the accasion	موقع را مغتنم شمردن
thoughtful of profit	سود
thoughtful of profit	در فکر
profit centre	مرکز سود
profit sharing	سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
anticipated profit	سود مورد انتظار
best profit output	محصول در بیشترین مقدارسود
best profit output	profit best
best profit point	نقطه بیشترین مقدار سود
best profit point	best
contingent profit	منفعت احتمالی
contingent profit	سود اتفاقی
distributed profit	سود توزیع شده
distributed profit	سود تقسیم شده
make a profit	سود بردن
economic profit	سود اقتصادی
accounting profit	سود از دیدگاه حسابداری
accounting profit	سود حسابداری
profit sharing	مشارکت در سود
profit sharing	تسهیم در سود
profit sharing	سهم کارگران از سود
profit-sharing	سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
profit-sharing	مشارکت در سود
profit-sharing	تسهیم در سود
profit-sharing	سهم کارگران از سود
profit margin	درصد سود از فروش خالص
profit margin	حاشیه سود
profit margins	درصد سود از فروش خالص
profit margins	حاشیه سود
excess profit	سود اضافی
net profit	سود ویژه
profit and loss	سود و زیان
profit and loss	حساب سود وزیان
normal profit	سود متعارف
normal profit	سود عادی
principal and profit	مایه و سود
operating profit	سود عملیاتی
operating profit	سود ناخالص
net profit	سود خالص
maximum profit	حداکثر سود
loss of profit	عدم النفع
gross profit	سود ناخالص
profit cannibalism	افراط در تخفیف و ارزان فروشی
interest profit	عایدی حاصل از بهره
profit and loss a	حساب سودوزیان
profit and loss account	حساب سود و زیان
pre tax profit	سود قبل از پرداخت مالیات
short run profit	سود در کوتاه مدت
falling rate of profit	نرخ نزولی سود
I made a decent profit.	سود خوبی بر دم
Did you make any profit in this deal ?	آیا دراین معامله استفاده ای داشتید ؟
wage profit ratio	نسبت دستمزد به سود
I made a lot of profit in the deal .	دراین معامله فایده زیادی بردم
I shall personally undertake tht you make a profit.	من شخصا" به عهده می گیرم که شما سود ببرید
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover.	برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.