Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (8 milliseconds)
English
Persian
corrugated rolling mill
دستگاه نورد ورق موجدار
Other Matches
rolling mill
دستگاه نورد
rolling mill
ماشین غلتک دار کارخانه شیشه جام
rolling mill
کارخانه تولید ورق اهن وفولاد
beam rolling mill
نورد کاری تیر
rolling mill engineer
نوردکار
tire rolling mill
دستگاه نورد لاستیک
wire rolling mill
دستگاه نورد سیم
plate rolling mill
نوردکاری صفحه
loop mill rolling
نوردکاری حلقوی
hot rolling mill
نوردکاری داغ
cold rolling mill
دستگاه نورد سرد
rolling mill engineer
مهندس نوردکاری
armor plate rolling mill
دستگاه نورد ورق زرهی
double two high rolling mill
دستگاه نورد مضاعف دوبل
corrugated
موج دار
corrugated
چین دار
corrugated tube
لوله موجدار
corrugated sheet
ورقه موجدار
corrugated carboard
مقوای موج دار
corrugated cardboard
مقوای موجدار
corrugated skin
پوسته موجدار
corrugated cardboard
مقوای محکمی که در بسته بندی بکار می رود
corrugated iron
اهن موجی یاچین دار
corrugated sheet
صفحه موجدار
corrugated sheet
کنگرهای ورقه کنگرهای
corrugated tile
موزائیک
rolling
غلتنده
rolling
صاف
be rolling in it
<idiom>
تو پول غلت زدن
rolling
نورد زدن
rolling
غلطک زنی
rolling
هموار
rolling
نیمرخهای فولادی را با عمل نورد تهیه میکنند
rolling
نوردیدن
rolling
غلتان
tube rolling
نورد کاری لوله
rolling stone
<idiom>
ستاره سهیل
head rolling
سر چرخش
to be rolling in money
<idiom>
تو پول غلت زدن
[اصطلاح]
log rolling
دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
keep the ball rolling
<idiom>
اجازه فعالیت دادن
rolling plane
صفحه غلطشی
rolling plan
برنامه غلتان
rolling moment
گشتاور غلطشی
rolling reserve
امادذخیره دم دست وهمیشه حاضر در پای کار
rolling ladder
نردبانچرخدار
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
rolling reserve
اماد ذخیره غلطان
to keep the ball rolling
رشته سخن رانگسیختن پشتش را امدن
rolling mass
توده غلطان
rolling instability
ناپایداری غلطشی
rolling hitch
گره سه خفت
rolling friction
اصطکاک غلتشی
rolling country
زمین پوشیده
rolling barrage
سد اتش غلطان توپخانه
rolling barrage
سد غلطان اتش
get the ball rolling
<idiom>
شروع چیزی
rolling press
الت فشاری برای دراوردن نمونههای چاپی
continous rolling
نورد دائمی
rolling stock
گردونههای ریل دار
rolling stock
ترنهای روی خط اهن
rolling pin
وردنه
rolling pin
تیرک
rolling pins
وردنه
rolling pins
تیرک
cold rolling
عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
unbalanced rolling masses
بارهای غلطان نامتعادل
start the ball rolling
<idiom>
شروع انجام کار
reciprocating rolling process
فرایند نوردکاری رفت و امدی
four high rolling stand
خان چهار غلطکی
four high rolling stand
مقام چهار غلطکی
reversed rolling moment
گشتاور ناشی از کنترل معکوس در صفحه غلتش
rolling stock cleaning yard
میلهچرخندهتمیزکنندهحیاط
per mill
در هزار
mill
کارخانه اسیاب کردن
mill
کنگره دار کردن
per mill
در هر هزار
through the mill
<idiom>
تجربه شرایط مشکل
ex mill
تحویل در کارخانه
mill
دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
mill
فرز کردن
mill
کارخانه نورد
to go through the mill
ورزیده شدن
mill
نورد کردن فرز کردن اسیاب
mill
ماشین
saw mill
کارخانه اره کشی
mill
اسیا
mill
اسیاب کردن
mill
هل دادن
mill
اسیاب
cotton mill
کارخانه نخ ریسی
steel mill
ذوب اهن
stamping mill
اسیاب سنگ کوبی
stamping mill
ماشین پرس یامنگنه
stamp mill
اسیاب سنگ کوبی
stamp mill
ماشین پرس یا منگنه
slab mill
فرز کردن غلطکی
glacier mill
تنوره یخچالی
hammer mill
سنگ شکن چکشی
hammer mill
اسیا چکشی
hand mill
اسیاب دستی
cluster mill
فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید
becking mill
غلطک برای افزایش طول
paper mill
ماشین کاغذسازی
gig mill
ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
fulling mill
کارخانه قصاری
run-of-the-mill
<idiom>
معمولی
crazing mill
اسیاب یا کارخانهای که قلع معدنی رادران خرد میکنند
cogging mill
دستگاه نورد شمشه
post mill
آسیابنصبشده
tire mill
دستگاه نورد لاستیک
drawing mill
دستگاه نورد کششی
water mill
اسیاب
water mill
اسیاب ابی
unit mill
سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
edge mill
اسیاب غلطکی
incorporating mill
کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
to mill flour
ارد درست کردن
end mill
فرز انگشتی
form mill
فرز کردن پروفیل
beater mill
تغارچهای که در داخل ان استوانه نیز قرار دارد
run-of-the-mill
برجسته نبودن در جنس متوسط
powder mill
کارخانه باروت سازی
plunge mill
فرز کردن غوطهای
plug mill
دستگاه نورد توپی
mill wheel
چرخ یا پره اسیاب
band saw mill
اره نواری ماشین فرز
plate mill
غستگاه نورد صفحه
mill wright
اسیاب ساز
mill dam
بند اسیاب
mill file
سوهان دستی
pepper mill
فلفل سا
pepper mill
فلفل ساب
mill race
اب اسیاب
mortar mill
مخلوط کن ملات یا ماشین ملاتساز
mill race
جوی اسیاب
pug mill
اسیای گل مخلوط کن
pulverizing mill
اسیای گردساز
slabbing mill
دستگاه نورد لوحه
run of the mill
برجسته نبودن در جنس متوسط
run of the mill
عادی
plate mill
دستگاه فرز غلطکی
run-of-the-mill
عادی
ball mill
سنگ شکن گلولهای
ball mill
اسیاب ساچمهای
rod mill
سنگ شکن میلهای
bar mill
دستگاه نورد میله گرد
mill circle
چرخ اسیاب ژیمناستیک
muck mill
دستگاه نورد فولاد
color grinding mill
دستگاه رنگ سای
cogging mill train
مسیر دستگاه نورد شمش
cross country mill
نورد چلیپایی
continous rod mill
دستگاه نورد سیم دائمی
narrow strip mill
نورد نوار باریک
paint roller mill
دستگاه مالش رنگ بر روی دیوار
hot strip mill
مسیر نورد گرم
sheet mill stand
مقام نورد ورق
single stand mill
دستگاه نورد یک مقامه
to bring grist to the mill
نان دراب دارد
ingots slab mill
دستگاه نورد لوحه
wide strip mill
دستگاه نورد نوار پهن
wire rod mill
کالیبر نورد سیم
paint roller mill
غلطک دسته دار ویژه نقاشی ساختمان
wrounght iron mill bar
اهن جوش خورده
The waters run clear of the mill .
<proverb>
آبها از آسیاب افتاد .
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
To get things moving. To set the ball rolling. To set the wheels in motion.
کارها را بجریان انداختن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com