English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (9 milliseconds)
English Persian
counter-measures اقدام متقابل
counter-measures چارهجویی
counter-measures اقدام جبران کننده
counter-measures پادکار
counter-measures پیشگیری
Other Matches
electronic counter counter measures اقدامات ضد ضد الکترونیکی
to take measures اندازه گیری کردن
to take measures اقدامات بعمل اوردن
to take measures اقدام کردن
measures اقدامت
measures پیشگیریها
measures پیش بینیها
Precautionary measures. اقدامات احتیاطی
it measures two metres دومتر است
denial measures تدابیر ممانعت ازنفوذ دشمن
denial measures تدابیرممانعتی
denial measures اصول ممانعت
control measures پیش گیریهای کنترلی
control measures اقدامات کنترلی
collateral measures اقدامت پیوسته
control measures مقررات کنترلی
conciliatory measures معیارهای مصالحه
coal measures طبقات زغال خیز
precautionary measures اقدامات احتیاطی
protective measures تدابیر احتیاطی
security measures اقدامات تامینیه
connected measures اقدامت متوازی
collateral measures اقدامت متوازی
weight and measures سنگ و اندازه
tape measures مترمخصوص اندازه گیری
tape measures نوارمتر
tape measures متر نواری
connected measures اقدامت پیوسته
to set measures to anything برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
suppression measures اقدامات برای جلو گیری
measures of central tendency اندازههای گرایش مرکزی
central tendency measures اندازههای گرایش مرکزی
arms control measures مقررات کنترل جنگ افزار اقدامات کنترلی جنگ افزار
We don't do things by half-measures. کاری را تا آخر و کامل به پایان رساندن
We don't do things by half-measures. کاری را ناقص انجام ندادن
drastic times call for drastic measures <idiom> [زمانی که شما فوق العاده بی امید هستید و میخواهید یک تصمیم موثر بگیرید]
under the counter <idiom> مخفیانه فروخته شدن
over-the-counter <adj.> خارج از بورس [فروخته شده ]
counter شمارشگر
counter مقابله کردن
counter مقابل دستگاه شمارنده
counter عقربه شمارش
counter پیشخان
counter گیشه
outside counter روریهمعکوس
up/down counter شمارنده الکترونیکی که با هر پاس ورودی یک شمارنده کم یا زیاد میکند
under the counter داروی بدون نسخه وغیر مجاز
counter بالعکس
counter معکوس
counter درروبرو
counter درجهت مخالف
over the counter خارج از بورس فروخته شده
counter ضربت متقابل
counter شمارنده
counter جواب دادن معامله بمثل کردن با
counter بساط
counter مقابله کردن تلافی کردن
counter پیشخوان باجه
under the counter قاچاقی
counter ضربت زدن ضد
counter چرخش از جلو بعقب وبعکس یا ساختن سه دایره مماس
counter ضربت متقابله معامله به مثل
counter دو مسیر سیگنال که در دو جهت مخالف ارسال میشوداطراف شبکه حلقهای
counter شمارگر
counter کنتور
counter باجه تلاقی کردن
counter ثبات در CPU که محل دستور بعدی پردازش را دارد
counter برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
counter متقابل
counter باجه
counter ضد
counter- پیشوندی به معنای مخالف یاضد
counter حمله
counter پیشخوان
counter 1-وسیلهای که می شمرد 2-ثبات یا متغیری که محتوای آن با اعمالی که رخ میدهد افزایش یاکاهش مییابد
speed counter شمارشگر عده دور
counter-measure اقدام متقابل
speed counter کنتورسرعت
sequence counter ترتیب شمار
to nails to counter رسوا کردن
counter-espionage عملیات ضدجاسوسی
counter-espionage ضد جاسوسی
counter espionage عملیات ضدجاسوسی
turns counter دور شمار
counter espionage ضد جاسوسی
ring counter شمارنده حلقهای
repeat counter شمارنده تکرار
detotalizing counter شمارندهای که کل مقدارباقیمانده ماده مورد سنجش را نشان میدهد
frequency counter شمارنده فرکانس
impluse counter شمارشگر ضربه جریان کنتور ایمپولز
instruction counter شمارنده دستورالعمل شمارشگر دستورالعمل
line counter شمارنده سطر
location counter مکان شمار
loop counter شمارنده حلقه
magnetic counter کنتور مغناطیسی
modulo n counter شمارنده به پیمانه
photon counter شمارگر فوتونی
program counter شمارنده برنامه
program counter شمارشگربرنامه
pulse counter پالس شمار
pulse counter ضربه شمار
step counter گام شمار
counter attack پاتک
counter-lath تخته سقف
counter-fort [شمع پشتیبان دیوار]
counter-change نقش شطرنجی
counter-brace تیر تقویت عرضی
counter-arch [قوسی مخالف قوس دیگر]
counter-apse [محرابی مخالف محراب دیگر]
counter shed پودکشی [عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
counter purchase تهاتر
counter-lath توفال
counter-poise پل متحرک باسکولی
counter-scrap دیوار
counter attack حمله متقابله
Geiger counter شمارشگر مولر
Geiger counter شمارگر گایگر- مولر
over-the-counter market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
counter-measure پیشگیری
counter-vault قوس کفبند
counter-revolutionary ضدرژیم
ticket counter جایگاهبلیط
counter-attack حمله متقابله
counter-attack پاتک
counter-attacks حمله متقابله
counter-attacks پاتک
counter-mure موج شکن
counter-measure پادکار
counter-measure اقدام جبران کننده
counter-productive زیانبخش
counter-productive گزندآور
counter-productive آسیبآور
tape counter شمارشگرنوار
row counter رجشمار
information counter جایگاهاطلاعات
counter-revolutions جنبش برای سرکوبی انقلاب
counter-revolutions ضد انقلاب
counter-revolution جنبش برای سرکوبی انقلاب
counter-revolution ضد انقلاب
counter-productive پادفرآور
counter-measure چارهجویی
counter weight وزنه مقابل
counter march تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
counter fire اتش متقابل
counter fert دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
counter e.m.f. cell پیلهای برق وارانی
counter disengagement حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
counter current جریان متقابل
counter current جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
counter credit اعتبار متقابل
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
counter claim دعوی متقابل
counter circuit کنتور رادار
counter fire اتش ضد اتشباربر علیه دشمن
counter flood اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
counter jumper شاگرد دکان
counter jumper فروشنده دکان
counter jump پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
counter ion یون مخالف
counter intelligence ضداطلاعات
counter insurgency ضد شورش
counter guerilla ضد گریلایی
counter guerilla ضد چریکی
counter gambit گامبی متقابل
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
counter check چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
counter charge تهمت متقابله
counter agent عامل خنثی کننده
counter revolution عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
counter revolution ضد انقلاب
counter propaganda تبلیغ متقابل
control counter شماره کنترلی
counter parry دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
counter charge دعوی متقابل در امر جزایی
binary counter شمارنده دودویی
B line counter ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده تا محل مورد نظر را مشخص کند
counter air ضد هواپیمایی
counter air عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter ceiling خوانچه پوش
counter ceiling کمرپوش
counter ceiling سقفواره
counter berm سکوی پایه خارجی خاکریز
counter battery عملیات ضد اتشبار
counter battery ضد اتشبار
counter balance وزنه تعادلی
counter attraction جاذبه متقابله
counter attraction کشش متقابل
counter approach استحکامات متقابله
address counter نشانی شمار
counter recoil دستگاه عاید
counter reconnaisance ضد شناسایی
counter riposte حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
counter rotate چرخش بالاتنه در پیچ
counter sabotage ضد خرابکاری
counter sign نشانی
counter sign اسم عبور
counter sign اسم شب
counter subversion ضد خرابکاری
counter subversion ضد براندازی
counter surveillance ضد مراقبت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com