English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
court games بازیهای محوطهای
Other Matches
games بازیهای المپیک
games area محوطهبازی
video games بازی دیدنی
goal games بازیهای دروازه دار
commonwealth games جام کشورهای مشترک المنافع
waiting games صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
ball games شرایط وضعیت
racket games بازیهای راکتدار
asian games بازیهای اسیایی
fun and games <idiom> وفیفه مشکل
recording of games ثبت بازیها
power games بازی قدرتی
board games بازی روی تخته
ball games هماورد
Olympic Games مسابقههای قهرمانی که یونانیهای باستان هرچهارسال یک باربرپامی کنند
plympic games بازیهای المپیک
net games بازیهای توردار
field games بازیهای میدانی
ball games ورزش یا بازی با توپ
ball games گوبازی
ball games مسابقه
maccabian games المپیک یهودیان
to play computer games بازی های کامپیوتری کردن
pan african games بازی های ملت های آفریقایی
pan american games بازیهای ملتهای امریکایی
Stop your little games (tricks). ازاین بازیها (حقه وکلکها )دست بردار
It is for the Court to fix the terms. [ The terms are a matter for the Court to fix.] این مربوط به دادگاه می شود که شرایط را تعیین کند.
court زمین ورزشهای محوطهای
court محکمه
the court above محکمه بالاتر
court of a محکمه استیناف
right court زمین سرویس سمت راست
court عشق بازی کردن
court دادگاه
court خواستگاری
to take somebody to court کسی را محاکمه کردن
ad court زمین سرویس سمت چپ تنیس
out of court محکوم علیه
out of court داد باخته
to appear before the court در دادگاه ظاهر شدن
court حیاط
court دادگاه افهار عشق
court بارگاه
court دربار
to pay court عرض بندی کردن
tennis court زمین تنیس
supreme court دیوان تمیز
supreme court دیوان عالی کشور
superior court دادگاه تمیز
tennis court 07/32 در59/01 متر
playing court زمین بازی
summary court دادگاه بدوی
peace court صلحیه
to put out of court از دستور خارج کردن
open court دادگاهی که همه مردم حق مراجعه به ان را دارند
open court محکمه عمومی
the superme court دیوانعالی کشور
to court favour توجه و التفات کسی را طلب کردن
to put out of court شایسته مطرح کردن ندانستن
out door court زمین هوای ازاد
superior court دادگاه عالی
rear court انتهای زمین
police court محکمه خلاف
provost court دادگاه فرمانداری نظامی یا نیروی اشغالی
practice court دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
president of the court رئیس دادگاه
prize court شعبهای از دادگاه اداره نیروی دریایی که باامور....کاردارد
provost court دادگاه پادگانی
probate court دادگاه وصایا و ارث
police court دادگاه خلاف
religious court محکمه شرع
summary court دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
squash court زمین بازی اسکواش
service court محل فرود سرویس اسکواش
service court محل فرود سرویس
police court ضابطین شهربانی
peace court دادگاه بخش
police court کلانتری
probate court محکمه امور حسبی
ball is in your court <idiom> [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
contempt of court اهانت به دادگاه [جرم جنایی]
base-court حیات بیرونی
ante-court [اولین صحن در خانه های بزرگ]
to bring somebody before the court [s] کسی را دادگاه بردن
court rug فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
to have recourse to a court به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
contempt of court توهین به دادگاه [جرم جنایی]
court style سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
The ball is in your court. <idiom> حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
The ball is in your court. <idiom> حالا نوبت تو است.
court division بخش دادگاه
court division دادگاه
to settle out of court به توافق رسیدن خارج از دادگاه
out of court settlement توافق بدون محکمه [حقوق]
kangaroo court دادگاه پوشالی
court shoes رجوع شود به pump
court shoe رجوع شود به pump
volleyball court 9 در 81 متر
volleyball court زمین والیبال
trial court دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
trailer court محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
traffic court دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
traffic court دادگاه عبور و مرور
kangaroo court دادگاه غیرقانونی
kangaroo court دادگاه مندرآوردی
law court دادگاه قضایی
kangaroo court <idiom>
hold court <idiom> همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
High Court دادگاهویژهجرائممهم
crown court دادگاهیدر انگلستانو ولز
court of law دادگاه
right service court داورسرویسراست
to apply to a court به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
court referee داورزمینبازیسرپوشیده
centre court حیاطمیانی
traffic court دادگاه تخلفات رانندگی
district court دادگاه بخش
court procedure محاکمه
court plume پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
court order قرار صادره از دادگاه
court of review دادگاه تجدید نظر
court of record در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
court of record دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
court of province دادگاه استان
assize court دادگاه جنایی
base court حیاط بیرونی یاعقبی
change court تعویض زمین
court session جلسه دادگاه
court tennis تنیس داخل سالن
disciplinary court دادگاه انتظامی محکمه اداری
disciplinary court محمکه انتظامی
deuce court زمین سرویس سمت راست تنیس
cross court بسمت مخالف زمین در قطر
criminal court دادگاه جنایی
criminal court راز و نیاز کردن
assize court محاکم سیار جنایی
criminal court عشق بازی کردن
criminal court محکمه جنائی
court yard حیاط
court of justice دادگاه
court of iquiry دادگاه رسیدگی
court of grievances دادگاه مظالم
clerk of the court کاتب
court martial در دادگاه نظامی محاکمه کردن
court martial دادگاه نظامی
court martial محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
court card سرباز
court card بی بی
court card صورت :شاه
country court دادگاه بخش
commercial court دادگاههای صنفی
court martiall دادگاه نظامی
court martiall شورای نظامی
master of the court مدیر دفتر دادگاه
juvenile court دادگاه نوجوانان
court of first instance دادگاه بدوی
court of first instance محکمه بدایت
court of first instance دادگاه شهرستان
court of appeals دادگاه استیناف
circuit court دادگاه منطقهای
circuit court دادگاه استیناف
court material دادگاه نظامی
contempt og court اهانت به دادگاه
district court صلحیه
high court of دیوانعالی تمیز
left court زمین سرویس سمت چپ
kangoroo court دادگاه محلی
kangoroo court دادگاه پوشالی و پرهرج ومرج
court-martialled دردیوان حرب محاکمه کردن
judicial court دادگاههای دادگستری
judicial court محاکم عدلیه
court-martialling دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martials دردیوان حرب محاکمه کردن
mid court وسط زمین
odd court زمین سرویس سمت چپ
lower court محکمه تالی
magistrates court دادگاه جنحه
municipal court دادگاه داخلی
municipal court دادگاه شهرداری
motor court متل
moot court دادگاه تمرینی دانشجویان حقوق
military court دادگاه نظامی
juvenile court دادگاه اطفال
court-martial دردیوان حرب محاکمه کردن
martial court دادگاه نظامی
court of inquiry کمیسیون تحقیق
international court دادگاه بین المللی
inns of court کانون چهار انجمن قانونی درلندن که حق دارندمردم رااجازه وکالت بدهند
half court قسمت سرویس زمین تنیس
half court زمین سرویس
grenade court میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
court of appeal محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
court of appeal دادگاه استیناف
court of appeal دادگاه پژوهش
front court محوطه جلو خط سرویس اسکواش
front court نیمهای که به ان حمله میشود
dut of court ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
court of appeal دادگاه عالی محکمه استیناف
court of appeal دادگاه استان
high court of دیوانعالی کشور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com