English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 146 (7 milliseconds)
English Persian
crank handle اهرم دستی
Other Matches
crank دسته محور
crank محور
crank هندل
crank پیچ وخم
crank میل لنگ گرداندن چرخاندن
crank هندل زدن گرداندن میل لنگ
crank هندل زدن
crank دسته
crank کوک کردن
crank میل لنگ
crank بست زانویی
crank خم
crank پیچیدگی
crank ادم پست فطرت
crank خم کردن محوردارکردن
crank دسته دارشدن
crank کج
crank pin پین میل لنگ
crank gear چرخ دنده سر میل لنگ
crank drive گرداننده میل لنگ
crank drive محرک میل لنگ
crank cheek لنگ میل لنگ
crank cheek برجستگی گونههای میل لنگ
crank axle محور لنگ
crank arm بازوی لنگ
crank brace مته شتر گلو
bell crank اهرم دوطرفهای در سیستم کنترل برای تغییر جهت حرکت
crank pin اشپیل میل لنگ
crank pin پین میل لنگ خار میل لنگ
crank press پرس کششی اهرم
starting crank هندل اتومبیل
megneto crank محور اندوکتور
megneto crank محور میگر
reel crank سرقرقره
dual crank میل لنگ دوبل
crank web بازوی میل لنگ
crank starter درگیری فالایویل و چرخ دنده میل لنگ راه انداز میل لنگ
crank shaper ماشین میل لنگ تراش
crank shaft میل لنگ موتور
crank shaft میل لنگ
column crank دستهپایه
crank throw بازوها و پین میل لنگ
positive crank ventilation پی سی وی
support leg crank محورپایهکمکی
handle بکار بردن
handle سروکارداشتن با
handle ضامن دستگیره
handle رفتار کردن استعمال کردن
handle دسته گذاشتن
handle دسته
this will a for a handle بدرمن نمیخورد
the handle to one's name لقب
take-up handle دستهسوارکننده
handle دست زدن به
handle قبضه شمشیر
this will a for a handle بکارمن نمیخورد
handle احساس بادست
handle وسیله لمس
handle قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
handle دست زدن
handle شمارهای که فایل فعال را مشخص میکند در برنامهای که به فایل دستیابی دارد
handle نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
to handle something چیزی را تحت کنترل آوردن [وضعیتی یا گروهی از مردم]
handle گیره
handle گیره نگهدارنده
handle دست داشتن دسته
handle با دست عمل کردن
handle مانور کردن
handle اداره کردن بازی مددکاری بوکسور
handle سیم بین چکش و دستگیره
handle خرید و فروش کردن
handle دستگیره
handle دستکاری کردن
carrying handle دستهحمل
grab handle دستگیره
gun handle دستهتلمبه
guide handle دستهیراهنما
door handle دستگیرهدر
grip handle جادستی
charging handle دستهینشانگیر
half handle نیمدسته
cross handle ضامنضربدری
elevating handle دستهبالابر
insulated handle دستهعایقدار
knob handle دکمهدستی
to handle something with care چیزی را با احتیاط جابجا کردن
fly off the handle <idiom> از کوره در رفتن
The handle of the bucket has come off. دسته سطل کنده شده
door-handle دستگیرهدر
types of handle انواعدسته
turning handle دستهچرخشگر
traversing handle دستهعرضی
starter handle دستهآغازگر
side handle دستهجانبی
shaped handle دستهحالتدهنده
safety handle دستهایمنی
retractable handle دستهجمعشو
pull handle دستهکشش
lifting handle دستهبلندکننده
door-handle اهرم در
capstan handle هندل
lever handle دستگیره اهرم
knurled handle دستگیره اج دار
jug handle شکاف به عرض دست
scoop handle مشته
handle bar دسته موتورسیکلت
handle the ball دست زدن توپزن به توپ
handle escutcheon روقفلی دسته
handle escutcheon روقفلی فرمان
handle bar فرمان
handle bar دسته دوچرخه
hammer handle دسته چکش
balanced handle دسته تعادل
file handle دسته سوهان
carrier handle دسته حمل
carrier handle دستگیره حمل
man handle با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
auxiliary handle دستهکمکی
carriage handle دستگیرهحامل
the handle of the face دماغ
the handle of the face بینی
reshape handle دایره کوچک نمایش داده شده روی یک فریم اطراف یک شی یا تصویرکه کاربرمیتواندانتخاب کند وبکشد تا شکل فریم یا شی گرافیکی را تغییردهد
star handle دستگیره گردان
pump handle زیاد تکان دادن
operating handle دستگیره راه اندازی
basket handle گذرگاهبهشکلدستهزنبیل
operating handle دستگیره کولاس
operating handle دستگیره عامل
brake handle ترمزدستی
handle with kid gloves <idiom> باکسی همکاری دقیق داشتن
The door – handle has broken off. دسته درشکسته است
figure skiing handle دستهچوباسکی
anti-vibration handle دستهضدلغزش
I can handle (cope with) hom. از پس اوبرمی آیم
Handle the boxes with care. جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
window winder handle دستگیرهحرکتدهندهشیشه
inside door handle دستگیره داخل درب اتومبیل
handle bar arm دسته فرمان
air brake handle دستهترمزهوایی
interior door handle دستهداخلدر
oxygen control handle دستهکنترلاکسیژن
pistol grip handle دستهنگهدارندهپیستون
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
To fly into a rage. To foly off the handle. آتشی شدن (ازکوره دررفتنن )
to start a car [to crank a car] [American English] ماشینی را روشن کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com