English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (5 milliseconds)
English Persian
crashing waves امواج خروشان
Other Matches
crashing ریزریز شدن
crashing خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashing ورشکستگی ناگهانی
crashing سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashing سقوط کردن
crashing خردکردن
crashing درهم شکستن
crashing سقوط
crashing سقوط کردن هواپیما
crashing خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashing متوقف شدن ناگهانی
crashing شکستگی خرابی
crashing متوقف
crashing قفل سرنگون
crashing توقف سیستم ازطریق خرابی سخت افزاری یااشتباه نرم افزاری
crashing پایان عملیات کامپیوتر
crashing از کار افتادن
crashing ناخوانده وارد شدن صدای بلند یا ناگهانی
crashing shot شوت محکم
new waves نیوویو
waves موج
waves خیزاب
waves موجی بودن موج زدن
waves فر موی سر دست تکان دادن
waves هیجان
waves موج رادیویی
waves موج زدن
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
hertzian waves امواج هرتز
ground waves امواج زمینی
gravity waves امواج ثقلی
gravitational waves امواج جاذبه
gravitational waves امواج گرانشی
electromagnetic waves امواج الکترومغناطیسی
incoherent waves امواج همدوس
metric waves موجهای متری
make waves <idiom> ایجاد دردسر
ground waves امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
train of waves قطار موج
thermal waves امواج گرمایی
the waves of the sea خیزابهای دریا
the waves of the sea امواج دریا
radio waves امواج رادیویی
electromagnetic waves امواج الکترومغناطیسی پرتوهای الکترومغناطیسی
electromagnetic waves امواج الکترومگنتیک
sound waves صوت
shock waves موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
shock waves موج ضربت
shock waves موج ضربه
shock waves موج ضربهای
sound waves موج صوتی
brain waves امواج مغزی
bed waves موج بستر
assault waves امواج هجومی نفرات و وسایل
assault waves موجهای هجوم
tidal waves موجهای پس از زمین لرزه
tidal waves امواج جزرومدی
The infantry attacked in waves . پیاده نظام بصورت موج ( موج) وار حمله کرد
The waves were mountain - high . موجها با ندازه یک کوه بودند ( خیلی بلند )
visualization of seismic waves تجسمارتعاشاتزمینلرزه
transcription of seismic waves آوانویسیارتعاشزمینی
detection of seismic waves ردیابامواجمرتعش
the waves beats or the shore امواج به ساحل می کوبد
deep water waves موجهای زیرابی
amplification of seismic waves تقویتکنندهامواجمتزلزل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com