English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
crawl type vehicle وسیله نقلیه نوع خزنده
Other Matches
commercial type vehicle خودروی تجارتی خودروهای شخصی
to crawl to somebody برای کسی خود شیرینی کردن
crawl اهسته خزیدن
crawl شنای کرال
crawl سینه خیز
crawl خزیده رفتن
crawl رفتن
crawl شنال کرال
crawl سینه مال رفتن
to crawl to somebody هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن
crawl عمل خزیدن
crawl خزیدن
crawl trench سنگرهای رابط بین خطوط مواضع
crawl trench خطوط رابط سنگرها
crawl space خزیده رو
crawl effect اثر خزش
crawl drive محرک وسیله نقلیه خزنده
crawl carry انتقال خزشی
pub crawl از یک میخانه به میخانهی دیگر رفتن
pub crawl میخانه گردی کردن
pub crawl میخانه گردی
back crawl کرال پشت
crawl kick حرکاتکلار
crawl stroke مراحلکلار
front crawl شنایکرال
australian crawl کرال دو ضربهای
vehicle وسیله نقلیه
vehicle حامل
vehicle ناقل
vehicle حامل رسانه
vehicle رسانگر
vehicle حمل کننده
vehicle رسانه
vehicle وسیله حمل
vehicle محمل
vehicle برنده
vehicle برندگر
vehicle خودرو
to alight from a vehicle پیاده شدن از وسیله نقلیه ای
vehicle chain زنجیر وسیله نقلیه
combination vehicle خودروی بکسل کننده و بکسل شونده
airborne vehicle وسیله هوابرد
space vehicle فضا پیما
all-terrain vehicle وسیلهنقلیهبلند
commercial vehicle وسیلهحملکالاومسافردر جاده
catering vehicle وسیلهآذوقهرسان
combination vehicle خودروهای مرکب
combat vehicle خودروی رزمی
control vehicle تانک نافم حرکت
control vehicle خودرونافم ستون یا نافم حرکت
tank vehicle خودرو تانکر
re entry vehicle نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
tank vehicle خودرو تانکرسوخت
to p a vehicle or horse جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
truck vehicle خودرو نظامی
truck vehicle کامیون
motor vehicle وسیله نقلیه موتوری
landing vehicle خود روشنی دار اب خاکی
reentry vehicle مدول یا قسمتی از سفینه فضایی که مجددا بایستی ازجو عبور کند تا به زمین برسد
motor vehicle خودرو
refrigerator vehicle وسیله نقلیه یخچال دار
space vehicle وسیله نقلیه فضایی
tracked vehicle وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
vehicle summary فهرست پیاده شدن خودروها فهرست ترتیب و مشخصات خودروهای ستون
motor vehicle خودرو موتوری
vehicle cargo بار تریلی دار
vehicle cargo بار چرخدار
utility vehicle وسیله نقلیه عام المنفعه
utility vehicle وسیله نقلیه عمومی
amphibious vehicle خودروی اب خاکی
airborne vehicle وسیله انجام عملیات هوابرد
armored vehicle خودروی زرهی
armored vehicle خودروی زرهدار
articulated vehicle وسیله نقلیه مفصلی
aerospace vehicle هر رسانگر کنترلی که قادر به پرواز در هوا و فضا باشد
amphibian vehicle وسیله نقلیه برای خشکی و اب
armored vehicle زرهپوش
rail borne vehicle وسیله نقلیهای که روی ریل حرکت میکند
motor vehicle tax فرمان اتومبیل
vehicle mass ratio نسبت جرم نهایی رسانگر بعداز تمام شدن یا قطع سوخت به جرم اولیه ان
vehicle stopping distance مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
multi purpose vehicle وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
road transport vehicle ماشین باری
road transport vehicle کامیون
consolidated vehicle table فهرست خودروهای محموله در کشتی
tank recovery vehicle خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
vehicle registration office اداره راهنمایی و رانندگی
motor vehicle passenger مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
motor vehicle industry صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
motor vehicle passenger سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
link lift vehicle حمل و نقل بار و پرسنل به صورت یکپارچه حمل یکپارچه
passenger transfer vehicle وسلهجابجاییمسافرین
armored reconnaissance vehicle خودروی شناسایی زرهی
to tow a vehicle [to a place] یدکی کشیدن خودرویی [به جایی]
vehicle used for migrant-smuggling operations خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
motor vehicle liability insurance بیمه ماشین [اصطلاح روزمره]
amphibious vehicle availability table جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
administrative wheeled vehicle fleet کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
The motor vehicle is covered by theft insurance. این خودرو برابر سرقت بیمه شده است.
he is not of that type جنم انراندارد
type وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
type تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
type متغیری که هر نوع داده مثل عددی , متن و... را می پذیرد
type تیره
type متغیری که فقط حروف الفبا عددی را می پذیرد
type سنخ تیپ
type ساختمان
type مدل
he is not of that type ازان قبیل اشخاص نیست
type فرمان TYPE
type گونه الگو
type رقم
type قسم
type نوع
type باسمه ماشین تحریر
type سنخ
type نمونه
type of use نمونه کاربرد
type ماشین کردن طبقه بندی کردن
type قبیل
type حروف چاپی حروف چاپ
type کلیشه
type با ماشین تحریر نوشتن
type نوع خون
type نوع خون را معلوم کردن
soil type نوع خاک
type face نوع چرخش یکان
theoretical type سنخ نظری
thinking type سنخ اندیشه ورز
type command نوع یکان ناو گروه
type command فرماندهی ناو گروه
Type cable مشخصات کابل معرفی شده توسط IBM
Type cable چهار سیم جدا به صورت دو جفت , که هر یک از سیم محکمی تشکیل شده است
t type aerial آنتن
to type in quadruplicate چهارنسخه ماشین کردن
type bar میله ماشین تحریر
type bar تمام کاراکترها در یک مجموعه کاراکتر معین
Type cable چهار سیم جدا به صورت دو جفت , کابل مستقیم بدون چرخش
to page up type حروف چیده را صفخه بندی کردن
Type cable چهار سیم به صورت دو جفت که با یک لایه بافته شده پوشیده شده است تا تصادف را کاهش دهد
Type cable دوازده سیم ه صورت شش جفت برای ارسال صوت
Type cable دو سیم پیچیده شده برای سیم تلفن
Type cable میکرون
type ahead ویژگی ای که باعث از بین رفتن کلمه میشود
type face نوع ارایش یکان
type style سبک فونت
type table نوع جدول سازمان
type table نوع جدول تیر
type tests ازمایشهای نوعی
type two error خطای نوع دوم
type write ماشین کردن
type write با ماشین تحریر نوشتن
type write ماشین نویسی کردن
type writer ماشین تحرر
type writer حرف نگار
type writer ماشین تحریر
viscous type سنخ ستبرتن
visual type سنخ دیداری
we have a seedless type too یک رقم بی هسته هم داریم
type of fuel نوعسوخت
wrap around type گونه نوشتار محیطی
touch-type نگارش با روش پرماسی
type size اندازه فونت
type size اندازه حروف
type setter حروف چین
type face طرح حروف
type font خانواده حروف
type front نوعی روش تایپ کردن نامه ها
type front ماشین تایپ به جلو
type genus جنس یاگونه
type genus نوع مشخص
type i error خطای نوع اول
type ii error خطای نوع دوم
type load نوع بار مهمات
type load نوع مهمات هواپیما
type metal فلز حروف ریزی
type metal فلز چاپ
type of duty نوع کار
type one error خطای نوع اول در ازمون فرضها
type r conditioning شرطی شدن نوع ار
type s conditioning شرطی شدن نوع اس
view type نوع نما
soil type تیپ خاک
D type connector اتصالی که شبیه حرف D است . که مانع از نصب برعکس میشود
condensed type نوع فشرده
channel type کانال تایپ
books of this type این نوع کتابها
installation type نوع یکان
installation type نوع قسمت
introversive type سنخ درون گرا
intuitive type سنخ شهودی
kinesthetic type سنخ جنبشی
body type فونت متن
body type سنخ بدنی
mission type متضمن ماموریت
field type نوع رزمی
field type از نوع جنگی
feeling type سنخ احساسی
data type نوع داده ها
dead type حروف پخش کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com